بخشی از خاطرات سفر اروپا فروغ فرخزاد:،...آسفالت خیابان حرارت تند آفتاب تیرماه نرم شده بود، کاسبهای محله با کنجکاوی حرکات مرا ورانداز میکردند ومن لبهایم رامیگزیدم تا هقهق گریهام را درگلو خاموش کنم و او با سرو صدای کودکانه اش پیاده روی خیابان راشلوغ کرده بود و بعد....