گفت وگو با محمدرضا شجریان
- اتفاقاً و برخلاف تصور، موسیقی که از آن تحت عنوان موسیقی سنتی یاد میکنیم در این سالها همیشه در حال حرکت بوده است. صدایی که این روزها به آن برچسب موسیقی سنتی زده میشود همان نیست که از نمونههای موسیقی سنتی در دوران قاجار به دست آمده است اما به نظر میآید هر چقدر در حوزه صدا به سوی مرزهای جدید رفته ایم در حوزه ساز ساختن کم کاری داشته ایم و نسبتاً این دو مقوله با هم هماهنگ نیست. آیا شما کم کاری در حوزه ساختن سازهای جدید ایرانی را قبول دارید. برای مثال میبینیم بعضی از سازهای ایرانی حین اجرا کوک درمیکنند.
خیلیها آمده اند سازهای جدید بسازند، اما موفق نشده اند. به این معنی که سازها یشان فراگیر نشده، وگرنه ساخت سازهای جدید در حد اینکه یک عده یی این سازها را بپذیرند، بوده است. سازهای جدید ساخته میشوند، ولی فراگیر نمیشوند. باید سازهای جدید را آهنگسازها و ارکسترها بپذیرند. در واقع جایگاه معرفی ساز و اینکه چطور معرفی میشود خیلی مهم است. ممکن است خیلیها سازهای خوبی ساخته باشند، اما نتوانسته اند آن را معرفی کنند و این سازهای جدید در گوشه و کنار و در خفا باقی میمانند. بعضیهایشان هم واقعاً سازهای خوبی هستند. ولی باید روی این سازها بیشتر کار کرد، نواختن با بعضی از آنها مشکل است، باید رنگ جدید و امکانات تازه یی داشته باشند که فراگیر شوند، وگرنه سازهای قدیمیکه هستند.
ما در سازهای کششی کمانچه و قژک را داریم، در سازهای مضرابی تار، سه تار، دوتار و تنبور را داریم که البته بعضی از اینها مثل دوتار و تنبور نتوانسته اند در ارکسترها حضور داشته باشند، مگر مواقعی که قرار بوده یک گروه تنبورنوازی تشکیل شود، اما میشود مثلاً روی همین تنبور کار کرد که بتوان از آنها در ارکسترها استفاده کرد. ما مقداری روی معرفی سازها کم کار کرده ایم. با اینکه سازها در ارکسترهایمان تنوع زیادی ندارد، اما ساز فراوان داریم. بیش از 100 ساز در ایران وجود دارد، اما همه اینها ارکستره نشده اند و مردم خیلی با اینها آشنا نیستند. خب، تلویزیون هم در این 30 سال سازها را نشان نداده. خود این لطمه بزرگی است که به ساز خورده، در حالی که صدایش پخش شده است.
ما میخواهیم هویت فرهنگی داشته باشیم. اگر بخواهیم یک ارکستر سازهای زهی تشکیل بدهیم از سازهای خودمان استفاده کنیم. مثل کمانچه و قژک و... پس باید سازهایمان را معرفی کنیم. مثلاً میتوانیم سازهایی را که ساخته میشود، هر سال در مراسمیمعرفی کنیم. تشویق سازندگان ساز یکی از وظایف خانه موسیقی است که من آن را در جلسات خانه موسیقی مطرح خواهم کرد. اغلب کسانی که خون دل خورده اند و ساز ساخته اند، خیلی دل شکسته و مایوس و گله مند از بی توجهی هستند. باید فکری به حال این افراد کرد. حالا کاری نداریم به یک عده یی که به صورت فله یی ساز میسازند و عرضه میکنند.
به هر حال در هر جامعه یی یک بخش به این شکل عمل میکنند که مساله ما نیست. اما باید در حوزه ساختن سازهای جدید برای ارکسترهایمان بیشتر کار کنیم، با صدای آنها به ارکسترهایمان به لحاظ وسعت صدا غنا ببخشیم. امروزه استعدادهای خوبی در آهنگسازهای جوان و سرپرستهای گروه جوان پیدا شده است که به دنبال صداها و ریتمهای جدید هستند و کارهای بسیار چشمگیر و ارزنده یی ارائه میکنند. جوانانی را دیده ام که کارشان بسیار خوب است، اما کسی توجهی به آنها نمیکند. باید اینها را تشویق کرد. به هر حال با همه بی توجهیها این جوانها دارند کار میکنند. و البته جای گله از نهادهای رسمیهم هست که با اینکه صبح تا شب در رادیو و تلویزیون از موسیقی استفاده میکنند، به فکر موسیقی ما و گسترش آن نیستند. در حد آن چیزی که رفع بهانه بکنند، یک دانشکده یی وجود داشته باشد و عده یی مشغول باشند اما این کافی نیست. خیلی بیشتر از این باید به فکر موسیقی و هنرمندان باشند؛ در تمام زمینههایی که مربوط به کار آنها میشود، چه سازسازی، چه حمایت از ارکسترها، چه ساخت تالارهای کنسرت و ایجاد نهادهای فرهنگی که جوانان بتوانند در آنجا کار کنند و مردم هم بیایند استفاده کنند.
من سالها است که به فکر ایجاد صدای بهتر یا حداقل ایجاد یک صدای تازه در موسیقی هستم. نمیگویم صداهای موجود بد هستند، اما ما نیاز داریم صدایهای دیگری هم داشته باشیم و سعی کنیم کیفیت صدای همین سازهایی را که داریم بالاتر ببریم و برای استفاده در ارکستر مشکلات تکنیکی آنها را برطرف کنیم که بشود راحت تر از آنها استفاده کرد. در ارکسترهای ما از اغلب از همان دو، سه اکتاو وسط استفاده میشود، در حالی که ما به اکتاوهای پایین و صدای بم در ارکسترهایمان خیلی نیاز داریم. خیلیها سعی کرده اند مساله اکتاوهای بم را حل کنند و سازهایی هم ساخته اند، اما خیلی موفق نبوده اند.
یک موضوعی که من در این سالها با آن برخورد کرده ام، تعصب بر سنت است. یک موضوع را باید من اینجا روشن کنم. اصالت با سنت فرق میکند. اصالت یعنی ریشه داشتن هر پدیده فرهنگی. در موسیقی هم همین طور باید اصالت باشد. اما سنت مطابق با زمان تغییر شکل میدهد. هر زمان برای خودش سنت خاص خودش را میآورد. اینکه ما بیاییم پایبند سنتهای 200 ، 300 سال قبل باشیم، مورد پسند من نیست. ما احترام سنتها را باید نگه داریم، اما اینکه بر اساس آن سنتها کار ارائه کنیم، من فکر میکنم یک مقدار پس گرایی است.
دنیا دارد جلو میرود، ما هم باید جلو برویم. این به معنای از دست دادن اصالت نیست. باید اصالت را نگه داریم، اما سنتهایمان را بر اساس زمان باید تغییر دهیم. نباید گرفتار سنتها شویم. فرض کنیم یک ساز سالهاست که شناخته شده اما از نظر من که دستی در سازسازی دارم و سالها با انواع سازها و نوازندهها سر و کار داشته ام، ایرادهایی دارد، خب باید آن را برطرف کرد. شکل اولیه ساز را البته باید حفظ کرد، اما یک قسمتهایی که ایراد دارد و دست و پا گیر است، باید اصلاح شود. به عنوان مثال میگویم از نظر شکل و قیافه و برای راحت سیم انداختن و راحت کوک شدن، سردسته تار امروزه دیگر قابل پذیرش نیست. همچنان که استاد نابغه سازسازی ما، استاد ابراهیم قنبری مهر هم که من افتخار شاگردی ایشان را داشته ام، گفته اند این سردسته درست نیست.
این سردسته علاوه بر اینکه از نظر فرم خوب نیست، سیمها هر کدام با یک زاویه از شیطانک رد میشوند که این زوایا روی سیم فشار زیادی میآورد و باعث سیم پاره کردن میشود یا برای کوک کردن مشکلات زیادی ایجاد میکند. یکی از مشکلات تار ما این سردسته است که برای رفع آن باید کاری کرد. یک عده یک فکرهایی کرده اند و یک کارهایی دارند میکنند. اما بعضیها خودشان را در تعصب گرفتار کرده اند. خیلی خب، ما حرمت برایشان قائلیم. اصلاً ما در کنار همینها بزرگ شده ایم. در کنار همینها کار یاد گرفته ایم، اما الان ما میگوییم اگر بخواهیم تار بسازیم با همین کاسه و دسته میشود از سردسته دیگری استفاده کرد. یا در کمانچه، بالای دسته ساز را کلفت میگیرند و پایین را باریک. نوازنده کمانچه وقتی میخواهد پوزیسیون بگیرد برود پایین، انگشت روی سیم که میرود دسته یی زیرش نیست و دست سر میخورد و اغلب صدای پایین دسته کمانچه فالش میشود.
این سردسته علاوه بر اینکه از نظر فرم خوب نیست، سیمها هر کدام با یک زاویه از شیطانک رد میشوند که این زوایا روی سیم فشار زیادی میآورد و باعث سیم پاره کردن میشود یا برای کوک کردن مشکلات زیادی ایجاد میکند. یکی از مشکلات تار ما این سردسته است که برای رفع آن باید کاری کرد. یک عده یک فکرهایی کرده اند و یک کارهایی دارند میکنند. اما بعضیها خودشان را در تعصب گرفتار کرده اند. خیلی خب، ما حرمت برایشان قائلیم. اصلاً ما در کنار همینها بزرگ شده ایم. در کنار همینها کار یاد گرفته ایم، اما الان ما میگوییم اگر بخواهیم تار بسازیم با همین کاسه و دسته میشود از سردسته دیگری استفاده کرد. یا در کمانچه، بالای دسته ساز را کلفت میگیرند و پایین را باریک. نوازنده کمانچه وقتی میخواهد پوزیسیون بگیرد برود پایین، انگشت روی سیم که میرود دسته یی زیرش نیست و دست سر میخورد و اغلب صدای پایین دسته کمانچه فالش میشود.
نوازندگان ما جرات نمیکنند پوزیسیون بگیرند. از 10بار که پوزیسیون میگیرند، سه بارش فالش میشود. نوازندههای ما نوازندههای قدری هستند، مشکل دسته کمانچه است. نمیکنند این دسته کمانچه را هم یک مقدار پهن تر بگیرند که زیر سیم یک بخشی از دسته باشد که دست سر نخورد. اصلاح این موضوع هیچ تغییری در اصالت کمانچه ایجاد نمیکند. قیافه اش سر جایش است. سردسته اش سر جایش است. کاسه همان شکلی است. فقط پایین دسته را کمیپهن تر میگیرند.
اینکه شما گفتید سازهای ما کوک خالی میکند، به خاطر استفاده از پوست در بعضی از سازهاست. این پوست صدای خاص خود را ایجاد میکند که ما آن را دوست داریم و پذیرفته ایم. صدای تار، کمانچه و قیچک بسیار وابسته به این پوست است. در سازی هم که من ساخته ام، از پوست استفاده شده و رنگ و حالتی دارد که یادآور حال و هوای سازهای سنتی مان است. این صدا از پوست درمیآید، پوست هم در مقابل رطوبت و گرما و سرما تغییر وضعیت میدهد. برای بین اجرای قطعهها دوباره باید سازهایمان را کوک کنیم. در کنسرتهایمان بعد از هر قطعه به نوازندگان میگوییم که دوباره سازهایشان را کوک کنند. اما ما برای آنکه کار راحت تر و سریع تر انجام شود، از این دستگاههای کوک(تیونر) به نوازندگان داده ایم. ولی به هر حال ما هر کاری کنیم مشکل کوک داریم، چون از پوست در سازهایمان استفاده میکنیم.
این هم ناگزیر است چون اگر پوست تار را برداریم و به جایش هر صفحه دیگری بگذاریم، دیگر صدای تار را نداریم. کمانچه هم همین طور. از پوستهای مصنوعی هم که برای سازهای کوبه یی، مثل دف، دایره و تنبک درست کرده اند، در تار نمیتوانیم استفاده کنیم. چون دهانه تار گرد نیست که بدهیم در کارخانه آن را روی ساز بکشند. هنگام ساخت ساز صراحی فکر کردم که ما بیاییم با عوض کردن پوست ساز صدایش را عوض کنیم. پوست زیر صفحه را متحرک طراحی کردم و میتوانیم آن را در عرض دو دقیقه دربیاوریم و تعویض کنیم. چهار سیم را در میآوریم و یک پوست یا صفحه روی جام میگذاریم. ( صراحی و جام اصطلاحی است که ما به آن میگوییم.) این پوست باعث میشود صدای ساز کمیعوض شود، کمیحالت روستایی تر به خود بگیرد. یا اگر پوست را کمینازک تر بگیریم صدایش بازتر میشود. در مواقعی میتوانیم صفحه بیندازیم. اگر گردی دهانه یی را که پوست روی آن میافتد 11 سانتی متر گرفته ایم، صفحه چوبی را 10 سانتی متر میگیرم، درست میآید روی جام مینشیند که در این وضعیت صدایش شبیه ویولن میشود، منتها یک مقدار پخته تر و گرم تر.
-یعنی در جریان برنامه میتوان این تغییرات را ایجاد کرد؟
بله. منتها اگر در جریان برنامه بخواهیم پوست را عوض کنیم، ممکن است هنگام کوک دچار مشکل شویم، مقداری باید زمان بگذرد تا ساز بتواند کوکش را نگه دارد. به همین خاطر تعویض را میتوانیم در بین دو بخش برنامه انجام دهیم یعنی در آنتراکت، یک ربع، بیست دقیقه یی ساز را کوک کنیم. در عرض یکی، دو دقیقه پوست عوض میشود، اما برای اینکه کوکش را نگه دارد، بیست دقیقه، یک ربع باید رویش کار کنیم وزمان بگذرد که ساز کوکش را نگه دارد. ما میتوانیم سه، چهار نوع صدا با این ساز داشته باشم، این یک حسن این ساز است. دوم اینکه دسته و گریف صراحی شبیه آلتو و ویولن ساخته شده که هر آلتونواز و ویولن نوازی میتواند آن را راحت بنوازد. یعنی این ساز میتواند نوازندگان جهانی را هم به خودش جلب کند که با همان تکنیک ویولن یک صدای جدید بنوازند.
-موقع ساختن ساز این موضوع را مدنظر داشتید که با این اتفاق راحت تر میتواند این ساز تکثیر شود؟
بله. من همه اینها را در نظر گرفتم. مطابق نیازها فکر و طراحی کردم. چون دائم میبینم و میدانم که نوازندگان ما روی صحنه چه مشکلاتی دارند، میخواستم مشکلات این ساز حداقل باشد. سلیقهها را هم میشناسم، چون بارها به استودیو رفته ام و مشکلات استودیوها را برای ضبط و ادیت صدا دیده ام. بر این اساس آمدم فکر و طراحی کردم و این ساز به این شکل درآمد.
-به نظر میآید در طراحی این ساز از یک سو صداهای روستایی ناحیه خراسان و از یک سو ساز ویولن را مد نظر داشته اید. آیا این میتواند گفت وگویی بین موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی غربی باشد؟
بله. این دو را کاملاً میشود به هم ربط داد. این دو میتوانند به هم نزدیک باشند.
-در دفترچه کنسرت آمده که ساز میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد...
ساز شکلش عوض نمیشود. فقط پوست عوض میشود. من یک توضیحی بدهم. خیلی از مردم و حتی نوازندهها فکر میکنند که صدای ساز مربوط به آن کاسه یی است که ساخته شده است. نه آن کاسه رزونانس است. کاسه رزونانس حکم آمپلی فایر و بلندگو را دارد. صدا را تقویت میکند و رنگهایی هم با آن به صدا میدهد. همان طور که با آمپلی فایر میتوانیم صداها را کم و زیاد و دستکاری کنیم.
-ساخت صراحی چند سال وقت شما را گرفت؟
من چند سال به صراحی فکر میکردم، اما در شهریور امسال یک روز نشستم و طرحش را زدم و بعد دیدم خوب درآمد و رفتم کارگاه و آن را ساختم.
-کارهای فنی اش را هم خودتان انجام دادید؟
کارهای فنی اش را خودم با کمک یک نجار انجام دادم. کارهای سخت را استاد نجار انجام میداد، ریزه کاریهایش را هم خودم انجام دادم. ولی تمام مدتی که ساز ساخته میشد من خودم آنجا بودم، تا کار از آنچه میخواستم عدول نکند.
-از چه سیمیاستفاده کردید؟
همان سیم ویولن آلتو را استفاده کردیم. همه فکر میکنند که صدا برای کاسه ساز است. در صورتی که این گونه نیست. تارهای صوتی ساز آن صفحه یی است که رویش خرک قرار میگیرد. مثلاً در ویولن تارهای صوتی همان صفحه رویی است. یا سنتور همین طور. در تار و کمانچه همان پوست است. کاسه صدا را تقویت میکند و یک لهجه، فرم و رنگ به ساز میدهد. پس این را باید در نظر داشته باشیم. در ساز چهار عامل مهم هستند.
یکی چیزهایی است که صدا را ایجاد میکند؛ سیم. اینکه زه است، ابریشم است یا سیمهای مختلف. این سیم با آن خرک و صفحه مجموعاً تارهای صوتی ما را تشکیل میدهند. صدای اصلی ما مربوط به این سه است. بعدی مضراب، ناخن یا آرشه و آن چیزی است که روی سیم میزنند. هر کدام از اینها روی صدایی که ما میخواهیم ایجاد کنیم، تاثیر دارند. ما باید ببینیم، این سازی که میخواهیم داشته باشیم، با چه مضرابی میخواهد نواخته شود. با آرشه یا مضراب سنتور است، مضراب تار است یا ناخن. باز اینها به چهار شکل بررسی میشود. آرشه یی و کششی، زخمه یی مثل ناخن که با آن سه تار میزنند، دیگری مضرابی که باز نزدیک به زخمه یی است اما با جنس دیگری غیر از ناخن نواخته میشود، یکی هم ضربه یی مثل سنتور. در سنتور ما ضربه میزنیم.
پس باید ببینیم چه سیمیاستفاده کنیم که زیر ضربههای سنتور طاقت بیاورد و صدای خوب بدهد. ما نمیتوانیم سیمهایی که روی تار یا ویولن و کمانچه میاندازیم، روی سنتور بیندازیم. اصلاً صدا نمیدهند. چون نوع نوازندگی اش فرق میکند. ما ضربه روی آنها میزنیم. حتماً باید سیمهای قوی باشند که زیر ضربه صدایش فالش نشود و بد صدا ندهد. همه اینها را برای ساختن یک ساز باید در نظر بگیریم. عامل بعدی کاسه رزونانس است که صدا را به شکلی که ما میخواهیم تقویت میکند و به آن رنگ مید هد. خود این به اندازه 30 تا 40درصد در کیفیت صدا تاثیر دارد.
حالا چرا من میگویم، تارهای صوتی ساز آن صفحه است؟ شما تار یحیی را که همه میدانند بسیار خوش صداست، اگر پوستش را یا خرک یحیی را عوض کنیم دیگر آن صدا را نمیدهد. در حالی که کاسه و دسته و سیم همان است. شما اگر پوست را عوض کنید، یا حتی پوست را عوض نکنید و فقط آن خرکی را که خود یحیی ساخته عوض کنید و یک شکل دیگری بسازید، دیگر رنگ صدا عوض میشود. دیگر نوازنده آن لذت قبلی را نمیتواند تجربه کند. صراحی را من یک جوری طراحی کردم که مثل خانواده ویولن بتواند حتی با هشت اندازه یی که ویولن ساخته میشود، ساخته شود. یعنی هر کاری که با ویولن میتوان کرد و هرگونه یی که میشود ویولن را نواخت، به همان شکل میشود صراحی را هم نواخت. درحال حاضر در کارگاه داریم روی اندازههای دیگر آن کار میکنیم. حتی داریم نمونه کنترباس که سیم کنترباس رویش انداخته میشود را میسازیم.
یا روی اندازه دیگرش سیم ویولنسل میاندازیم که همان کار ویولنسل را انجام میدهد منتها با رنگ صدای ایرانی. شکل ساز با آنچه آنها دارند کاملاً فرق دارد اما به لحاظ تکنیک نوازندگی همان کسی که کنترباس میزند میتواند با این ساز هم بزند.
یا روی اندازه دیگرش سیم ویولنسل میاندازیم که همان کار ویولنسل را انجام میدهد منتها با رنگ صدای ایرانی. شکل ساز با آنچه آنها دارند کاملاً فرق دارد اما به لحاظ تکنیک نوازندگی همان کسی که کنترباس میزند میتواند با این ساز هم بزند.
-در کنسرت اعلام کردید سنتوری که در این اجرا مورد استفاده قرار گرفته است با سنتورهای دیگر متفاوت است. اگر ممکن است درباره این تفاوتها صحبت کنیم.
من راجع به سنتور از سال 1339 که با این ساز آشنا شدم، تحقیق کرده ام. در روستایی معلم شده بودم. دوست من یک سنتور مشقی داشت. ناخودآگاه به این ساز علاقه پیدا کردم. در بیابان بودیم و کسی نبود غیر از خودمان.
آن سالها رادیو هم به این شکل وجود نداشت. مجبور بودم با این ساز ارتباط برقرار کنم و این ساز شد انیس و مونس من در روستایی که بودم. یک سال بعد هم خودم یک سنتور ساختم. رفتم این ور و آن ور چوب توت گیر آوردم. دائم صفحه این ساز را درمیآوردم و پل را عوض کردم تا از حیز انتفاع خارج شد. 10 تا 20 ساز را تا الان همینطور باز کردم و خراب کردم تا کیفیت صدای ساز یکدست شود. در سنتورها پنج سیم وسط چوب صدا میدهند اما دو سه سیم بالا و پایین اختلاف صدا دارند و حتی گوش نوازندههای ما هم به این اختلاف صدا عادت کرده است ولی من که تمام عمرم را با صدا زندگی کرده ام و عاشق صدا هستم اذیت میشوم که چرا این چند صدای سنتور خفه است.
این چراها من را واداشت که به فکر برطرف کردن این مشکل باشم. در خانه وقت صرف کردم، ساختم و دوباره خراب کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که صفحه زیر ساز را پیچی کنم تا بتوان این صفحه زیر را عوض کرد. چون صفحه رو عوض کردنش مشکل است و سیمها رویش قرار میگیرد، پس من صفحه زیر را بردارم پلهایش را عوض کنم دوباره صفحه را ببندم ببینم چه میشود. بیست و دو، سه بار با یک ساز این کار را کردم تا بالاخره به نتیجه مطلوب رسیدم. گفتم با یک شرایط ثابت پلها را عوض کنم که شرایط ساز همان باشد تا معنای پل را پیدا کنم. آنقدر با این پلها ور رفتم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم که باید به این شکل آن را طرح کرد. یعنی از مجموع این تحقیقات و تمرکزی که داشتم یکی یکی مشخص شد با یک تغییراتی صدا بهتر یا بدتر میشود.
هدفم رسیدن به جایی بود که همه جای ساز یکدست بخواند. سنتور معمولی 18 خرک دارد. سنتورهایی که من میسازم 20 خرک دارد؛ 10تا زرد، 10تا سفید. مثلاً تار یک خرک دارد، سه تار، کمانچه و ویولن همه یک خرک دارند. به همین خاطر صدا میآید روی یکجا و بعد منتقل میشود اما سنتور 18 خرک دارد. هرکدام هم مشخصات و جایگاهش با بقیه فرق میکند. خب طبیعتاً شرایط و صدایش فرق میکند. کاری هم نمیتوان کرد.
این چراها من را واداشت که به فکر برطرف کردن این مشکل باشم. در خانه وقت صرف کردم، ساختم و دوباره خراب کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که صفحه زیر ساز را پیچی کنم تا بتوان این صفحه زیر را عوض کرد. چون صفحه رو عوض کردنش مشکل است و سیمها رویش قرار میگیرد، پس من صفحه زیر را بردارم پلهایش را عوض کنم دوباره صفحه را ببندم ببینم چه میشود. بیست و دو، سه بار با یک ساز این کار را کردم تا بالاخره به نتیجه مطلوب رسیدم. گفتم با یک شرایط ثابت پلها را عوض کنم که شرایط ساز همان باشد تا معنای پل را پیدا کنم. آنقدر با این پلها ور رفتم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم که باید به این شکل آن را طرح کرد. یعنی از مجموع این تحقیقات و تمرکزی که داشتم یکی یکی مشخص شد با یک تغییراتی صدا بهتر یا بدتر میشود.
هدفم رسیدن به جایی بود که همه جای ساز یکدست بخواند. سنتور معمولی 18 خرک دارد. سنتورهایی که من میسازم 20 خرک دارد؛ 10تا زرد، 10تا سفید. مثلاً تار یک خرک دارد، سه تار، کمانچه و ویولن همه یک خرک دارند. به همین خاطر صدا میآید روی یکجا و بعد منتقل میشود اما سنتور 18 خرک دارد. هرکدام هم مشخصات و جایگاهش با بقیه فرق میکند. خب طبیعتاً شرایط و صدایش فرق میکند. کاری هم نمیتوان کرد.
تصمیم گرفتم تا جایی که میشود این اختلافها را کم کنم. برای این کار در صفحه رزونانس خیلی کارها کردم. سه نوع پل من در آنجا استفاده کردم. یکی پلهای اصلی، یکی پل آکوستیک و یکی هم مثلثهارمونی که باعث میشود تا مجموعه صدای یکدست تر داشته باشد. دوم، این گوشیهای کنار سنتور در پایین ساز فاصله اش زیاد و حدود 90 سانت است و بالا که فاصله کم است به حدود 30 سانت میرسد، سیمها در بالا به خاطر فاصله نزدیک فشار بیشتری روی خرک میآورند. و در پایین سنتور که خرکها از شیطانک فاصله دارند، در حالی که قدشان یکی است.
فشار روی آنها کم است، اما در بالا فشار 10 ، 20 برابر بیشتر است. پس طبیعی است صدا فرق کند. بالا در اثر فشار زیاد صفحه نمیتواند رزونانس کند، پایین هم در اثر فشار کم رزونانس کمیدارد. آن وسط فقط وضعیت متعادل است. این است که همه سنتورها آن وسط فقط صدای خوبی میدهد. همه سنتورنوازها خودشان را کشتند که صدای خوبی از بالای ساز بگیرند، در صورتی که پل گذاری همه شان غلط است. از آن استاد ناظمیکه سنتور ساخت، پل گذاری اش غلط است تا بقیه که از همین شیوه تبعیت میکنند.
در نتیجه تغییراتی که در ساز ایجاد کرده ام خرکهای بالا با پایین تقریباً یکنواخت میشوند. باز هم صد درصد نیست، چون دو خرک بالا و پایین کنار کلاف قرار میگیرند و صدایشان خفه است و صفحه آنجا نمیتواند زیاد رزونانس بکند، ولی بقیه اینها یکدست تر میشوند. وقتی نوازنده از سیمهای زرد به سفید میآید، آدم سخت متوجه میشود که جای نواختن عوض شد. سیم زرد است یا سفید، بالای ساز است یا پایین، پشت خرک است یا. . . اینها را من سعی کرده ام تا جایی که میتوانم یکنواخت کنم، تا کمتر مشهود باشد. حالا تصمیم دارم در آینده نمایشگاهی برگزار و از سنتور نوازان دعوت کنم که بیایند و ببینند ما حرف بی خودی نمیزنیم. کاملاً مشخص است. هرکسی که مضراب دستش بگیرد و این ساز را بزند متوجه میشود که خیلی فرق دارد با سازهای دیگر. ساز من خیلی راحت تر و روان تر است. از این ساز که اخیراً آقای صفایی دارند توی کنسرتها میزنند، خیلی راضی ام.
در نتیجه تغییراتی که در ساز ایجاد کرده ام خرکهای بالا با پایین تقریباً یکنواخت میشوند. باز هم صد درصد نیست، چون دو خرک بالا و پایین کنار کلاف قرار میگیرند و صدایشان خفه است و صفحه آنجا نمیتواند زیاد رزونانس بکند، ولی بقیه اینها یکدست تر میشوند. وقتی نوازنده از سیمهای زرد به سفید میآید، آدم سخت متوجه میشود که جای نواختن عوض شد. سیم زرد است یا سفید، بالای ساز است یا پایین، پشت خرک است یا. . . اینها را من سعی کرده ام تا جایی که میتوانم یکنواخت کنم، تا کمتر مشهود باشد. حالا تصمیم دارم در آینده نمایشگاهی برگزار و از سنتور نوازان دعوت کنم که بیایند و ببینند ما حرف بی خودی نمیزنیم. کاملاً مشخص است. هرکسی که مضراب دستش بگیرد و این ساز را بزند متوجه میشود که خیلی فرق دارد با سازهای دیگر. ساز من خیلی راحت تر و روان تر است. از این ساز که اخیراً آقای صفایی دارند توی کنسرتها میزنند، خیلی راضی ام.
آقای صفایی هم خیلی راضی است. میگوید چقدر این ساز خوب میخواند. همه جایش یکدست و خوب میخواند. سازهای بعدی که میسازیم بر اساس این پل گذاری خواهد بود. بعد هم من اعتقاد به 10خرک دارم، نه 9خرک. سنتور یا باید 10خرک باشد یا 11خرک. آن نقیصه کوکش برطرف میشود. آن دو تا نتی را که بالا ندارد، این دوخرک اضافه شده جبران میکند. مثلاً وقتی میخواهد ماهور را تا آخر کار بزند، مشکلی ندارد و مجبور نیست که صرف نظر کند از بخشی گوشهها یا مجبور بشود دوباره کوک کند. با همان 10 خرک یا 11خرک میتواند بزند. ولی من بیشتر با 10خرک میسازم و آن را توصیه هم میکنم. یک مقدار ساز پهن تر میشود.
شبکههای بالا و پایین یک مقدار فاصله شان از کلاف بیشتر میشود که بتوانند صدا بدهند. این روزها در بیشتر سنتورها عرض صفحه را کم میگیرند (27 ، 28 سانتی متر). در صورتی که عرض ساز من 33سانتی متر است که خوب جواب داده است.
شبکههای بالا و پایین یک مقدار فاصله شان از کلاف بیشتر میشود که بتوانند صدا بدهند. این روزها در بیشتر سنتورها عرض صفحه را کم میگیرند (27 ، 28 سانتی متر). در صورتی که عرض ساز من 33سانتی متر است که خوب جواب داده است.
-بم ساز چطور؟ قصه ساخته شدن این ساز چگونه بوده است. در دفترچه کنسرت به کمبود صداهای بم در ارکسترهای ایرانی اشاره کرده اید. آیا همین دغدغه کمبود صدای بم در ارکستر ایرانی شما را به ساختن این ساز ترغیب کرد؟ و چقدر از سنتور ایده گرفته اید.
سالها است که خیلیها به فکر ساخت بم ساز هستند اما موفق نبودند فکر میکردند اگر بیایند فقط طول ساز را زیاد کنند، صدای بم میدهد. این طور نیست. طول را که زیاد کنند باید همه چیز به همان نسبت زیاد بشود. مثلاً ویولن و کنترباس از یک خانواده و شبیه به هم هستند اما برای ساختن کنترباس نیامدند که فقط ویولن را دراز کنند. کاسه و استانداردها را تغییر داد ند و به همان نسبت بزرگ کرده اند. سیمهای کنترباس هم فرق میکند. این طور نبوده که همان سیم ویولن بیندازند، فقط طولش را بیشتر کنند. بعضی آمده بودند روی سنتور این کار را کرده بودند. طول سنتور شده بود 170 سانتی متر. خب سیم نمره 40 در طول 170 سانتی متر اصلاً جواب نمیدهد. در این بم ساز از سیم 200 استفاده شده است. قطرش 2 میلی متر است که بتواند صدای باس بدهد.
ساز من 20نوع سیم دارد. از 40 شروع شده تا 200. خیلی بالای ذوزنقه اش را نبسته ام. یک مقدار بالای ساز بازتر است، چون اگر بسته باشد دیگر صداها کاملاً خفه و کدر میشود. برای اینکه صدا راحت باشد، بالای ساز را باز گرفته ام، ولی به همان نسبت آمده ام اندازهها را عوض کرده ام. 18 سال است که من به دنبال سیم بوده ام. هر جای دنیا که رفته ام توی هر سازفروشی به دنبال این بوده ام که ببینم چه نوع سیمیدارند. هی سیم خریدم و آمده ام توی خانه گذاشته ام که ببینم ویژگی آنها چیست. بر اساس این سیمها آمده ام ساز ساخته ام. یعنی اول سیمش را گرفتم و بعد ساز را ساختم. خوشبختانه جواب داد. من دو هفته روی بم ساز وقت صرف کردم که ببینم چه سیمیرا باید به کجا بیندازم و تا کجا میتوانم کوک را بالا ببرم. مرتب کوک میکردم و میدیدم آن چیزی که من میخواستم نیست تا به نتیجه رسیدم. بایستی این ساز طوری میشد که نوازنده سنتور بتواند با آن ارتباط برقرار کند. با این حال هر سنتورنوازی الان نمیتواند تا ساز را دستش گرفت مثل ساز خودش آن را بزند.
ساز من 20نوع سیم دارد. از 40 شروع شده تا 200. خیلی بالای ذوزنقه اش را نبسته ام. یک مقدار بالای ساز بازتر است، چون اگر بسته باشد دیگر صداها کاملاً خفه و کدر میشود. برای اینکه صدا راحت باشد، بالای ساز را باز گرفته ام، ولی به همان نسبت آمده ام اندازهها را عوض کرده ام. 18 سال است که من به دنبال سیم بوده ام. هر جای دنیا که رفته ام توی هر سازفروشی به دنبال این بوده ام که ببینم چه نوع سیمیدارند. هی سیم خریدم و آمده ام توی خانه گذاشته ام که ببینم ویژگی آنها چیست. بر اساس این سیمها آمده ام ساز ساخته ام. یعنی اول سیمش را گرفتم و بعد ساز را ساختم. خوشبختانه جواب داد. من دو هفته روی بم ساز وقت صرف کردم که ببینم چه سیمیرا باید به کجا بیندازم و تا کجا میتوانم کوک را بالا ببرم. مرتب کوک میکردم و میدیدم آن چیزی که من میخواستم نیست تا به نتیجه رسیدم. بایستی این ساز طوری میشد که نوازنده سنتور بتواند با آن ارتباط برقرار کند. با این حال هر سنتورنوازی الان نمیتواند تا ساز را دستش گرفت مثل ساز خودش آن را بزند.
-یعنی آن قدری که ویولن نوازها با صراحی میتوانند راحت باشند، سنتورنوازها با بم ساز راحت نیستند؟
نه راحت نیستند.
-بم ساز برای تکنوازی است یا شما آن را برای گروه نوازی طراحی کرده اید؟
برای گروه نوازی طراحی کرده ام. منتها باید نتش را بنویسیم. فرکانسهای بم خیلی کند حرکت میکنند. مثلاً توی این بم ساز وقتی یک مضراب میزنید، 30ثانیه صدایش را میشنوید. برای همین حتماً باید برای این ساز نت نوشته شود که صداها قاطی نشود. چون صداها در فضا میماند. مثل سازهای دیگر نیست که شما انگشت گذاری میکنید و مثلاً سل را مینوازید و بعد که دست روی لا گذاشتید، دیگر صدای سل نباشد. نتهای جدید ارتباط نتهای قبلی را قطع میکنند، اما «بم ساز» این طور نیست. وقتی 30 تا نت را اجرا میکنید،همه اینها در فضا میماند. این یکی از مشکلهای بم ساز است. شاید برای این ساز هم مثل پیانو باید یک پدال طراحی کنیم که بتوانیم صدا را خفه کنیم.
-یعنی در گام بعدی روی پدال برای این ساز فکر میکنید؟
دارم فکر میکنم که چطور میتوانیم روی این ساز پدال بگذارم. الان هم میشود این کار را کرد، اما ساز دیگر قابل حمل نیست و مثل پیانو باید همیشه گوشه اتاق باشد. درحالی که قابل حمل و نقل بودن آن برایم مهم است. دارم فکر میکنم چگونه پدال طراحی کنم که بشود ساز مشکل حمل و نقل نداشته باشد. شاید باید پدالهایی دستی باشد. حالا باید ببینیم و بیشتر فکر کنیم. اما فعلاً که این ساز پدال ندارد، در به کارگیری این ساز در ارکستر باید بسیار دقت کرد و فکر کرد که چه نتهایی برای آن بنویسیم. کجا بنوازد. مثل سنتور نیست که همین جور ریز بنوازد. در این صورت صداها قاطی میشود. این مشکلی است که مشغول کار روی آن هستیم که چگونه این ساز در ارکستر بیاید و کمک کند. به هر حال این مشکلش را برطرف میکنیم.
-حالا که شما به طور رسمیسازسازی میکنید و در کنسرت تان از این سازها پرده برداری کردید، فکر نمیکنید اگر کارگاهی به نام شما و زیر نظر شما راه اندازی شود، راحت تر میتوان برای این ساز تبلیغ کرد و
- توضیحات
- بازدید: 2820