دست کم می‌توان گفت او با این که شاگرد محمدرضا شجریان بوده و سال‌های زیادی در محضر استاد، آواز فرا می‌گرفته اما دچار این پدیده شجریانیسم (!) که دامنگیر خوانندگان جوان...
 
انتشار تصنیف خاطره‌انگیز «ملکا» در آلبوم جدید حسام الدین سراج «گریه بی بهانه» بهانه‌ای شد برای گفت و گو با خواننده‌ای که خاطره‌ها از او داریم...

حتی کسی هم که هیچ علاقه ای به موسیقی کلاسیک ایرانی ندارد، نمی‌تواند بی تفاوت از کنار بعضی کارهای سراج مثل «ملکا»، «ای یوسف خوشنام ما» و «ما بیدلانیم» بگذرد؛ آهنگ‌هایی که هر کدامشان برای نسل ما خاطره انگیز هستند. برای نسل قبل از ما هم این صدا آشناست چرا که رنگ و بویی از خوانندگان بزرگی چون بنان، تاج و ... دارد. علاوه بر همه این‌ها، سراج در خواندن، سبک خاص خودش را دارد، هر چند که خودش مخالف این است که بگوییم مکتب خاصی را ارائه می‌کند. دست کم می‌توان گفت او با این که شاگرد محمدرضا شجریان بوده و سال‌های زیادی در محضر استاد، آواز فرا می‌گرفته اما دچار این پدیده شجریانیسم (!) که دامنگیر خوانندگان جوان ماست، نشده. آوازهای سراج شاید فراز و فرود چندانی نداشته باشند اما گیرایی خاصی دارند؛ یک جورهایی صدایش مثل بنان مخملی است. گفت و گو با سراج کار چندان مشکلی نیست. خوشرویی او باعث شد تا ما روبروی او راحت باشیم. به قول خودش عاشق جوانان است و خیلی از اوقاتش را با آن‌ها می‌گذراند؛ مخصوصا ً حالا که چند وقتی است در دانشگاه هنر با هنرجوهای جوان هم سر و کله می‌زند. می‌گوید حالا با تدریس در دانشگاه، سرش خیلی شلوغ شده و علت مهم کم کاری اش هم همین است. اما از همه مهم تر این که سراج، یک آدم به معنای واقعی مذهبی است؛ کلامش پر است از آیه و حدیث که برای ما مرتب از آن‌ها مثال می‌آورد. همین درک او از مذهب هم باعث شده تا آثار او رنگ و بویی دیگر داشته باشد. آلبوم تازه سراج به نام «گریه بی بهانه» هم با یک آهنگ مذهبی شروع می‌شود؛ «ملکا»؛ آهنگی که بی‌شک به گوش خیلی‌هایمان آشناست. هر چند این آلبوم به سبک کلاسیک کار شده اما حال و هوای کارهای سراج در آن حس می‌شود.

بگذارید با موسیقی مذهبی شروع کنیم؛ به نظرتان موسیقی مذهبی که الأن ارائه می‌شود_ چه پاپ چه سنتی_رضایت بخش است؟
 کارهایی که امروزه به عنوان آثار مذهبی ارائه می‌شوند؛ بیشتر شعرهایشان مذهبی است و در آن‌ها به موسیقی و ملودی توجه نمی‌شود؛ مثلا ً شعر در مورد یکی از اهل بیت استولی ملودی ضعیف است، خواندن ضعیف است و ظرف و مظروف با هم سازگاری ندارند. گاهی اوقات می‌بینیم شعر یک کار مذهبی قوی است از نوع پاپ غربی است و این دو اصلا ً با هم سازگاری ندارند. حتی میان مداح‌ها هم رایج است؛ یعنی حتی اگر شعر را هم خوب انتخاب کنند، چون با موسیقی آشنایی ندارند، شعر و ملودی آن با هم سازگاری ندارد.

بعضی کارها مثل «الهه ناز» بنان یا «تو ای پری کجایی» قوامی ‌و خیلی از کارهای گذشتگان برای جوان‌هایی که حتی آن زمان را درک نکرده اند، ماندگار و خاطره انگیز شده اند ولی این اتفاق برای تصنیف‌های امروزی کمتر می‌افتد. به نظر علتش چیست؟
این قضاوت درستی نیست. درست است که آن ملودی‌ها در ذهن مردم ماندگار شده؛ خب، فضای خلق آهنگ‌ها فرق می‌کرده. آن زمان مرکز اشاعه موسیقی تقریبا ً فقط رادیو بود. مردم هم خواننده‌ها و نوازنده‌ها را از طریق رادیو می‌شناختند و این قدر رسانه‌ها و ابزار مختلف برای ارائه موسیقی نبود. مردم پیچ رایدو را که باز می‌کردند یا صدای بنان را می‌شنیدند یا تاج یا قوامی ‌و همین چند نفر بودند و همه هم از یک جنس موسیقی بود. البته قدیمی‌ها هم نسبت به انتخاب شعر و موسیقی خیلی حساس بودند. مثلا ً اگر شما کارهای بنان را بررسی کنید، در آن‌ها شعر ضعیف نیست، ملودی ضعیف نیست، اجرای ضعیفی نیست. حتی اگر اجرای متوسطی هم بوده، مردم آن را زیاد می‌شنیده اند. برای همین بسیار ماندگار شده و همین طور به نسل بعد هم انتقال پیدا کرده. ولی امروز شما هر شبکه ای را که باز می‌کنید یک موسیقی متفاوت پخش می‌کند و همین متعدد بودن کارها باعث می‌شود تا فرصت شنیده شدن اثر پایین بیاید و هیچ کدام در ذهن شنونده نماند. در مورد کارهای ما هم باید آیندگان نشان دهند که ماندگار هست یا نه؛ الأن برای قضاوت زود است.

یک موج نویی در موسیقی سنتی به وجود آمده که به دنبال تلفیق موسیقی سنتی با موسیقی‌های دیگر هستند؛ در کارهای شما هم مثل همین کار جدید، رد پایی از تلفیق دیده می‌شود. به نظرتان این نوع موسیقی‌ها می‌توانند به ارتقای موسیقی سنتی کمک کنند یا بر عکس موجب تنزل آن می‌شوند؟

قضاوت با مردم است که در دراز مدت صورت می‌گیرد. با هر کار نویی معمولا ً در ابتدا مخالفت می‌شود. این کار نو، هم می‌تواند متعالی باشد، هم مبتذل. اگر موسیقی مبتذل باشد ماندگار هم نخواهد بود؛ مدتی بازارش داغ است ولی بالأخره به دست فراموشی سپرده می‌شود. حقیقت این است که موسیقی ایرانی این چهارچوبی را که بعضی‌ها برایش قائل هستند، ندارد؛ یعنی موسیقی ایرانی محدود نیست. موسیقی ایرانی یک فرمول برای شما طرح می‌کند که شما در قالب آن فرمول می‌توانید کارهای مختلفی انجام دهید. بنا نیست تمام بیات ترک‌هایی که خوانده می‌شوند مشابه باشند. استاد عبدالله دوامی ‌برای این که موسیقی ایرانی فراموش مردم نشود، یک نوع از موسیقی ایرانی را تدوین کرده اما بنا نیست من هر وقت می‌خواهم بیات ترک بخوانم، مثل استاد دوامی ‌بخوانم. بیات ترک را می‌توان به بی نهایت فرم آوازی و سازی اجرا کرد.
 
 در جامعه ما چیزی که به نظر می‌رسد این است که موسیقی پاپ در بین جوانان طرفداران بیشتری دارد تا موسیقی سنتی. شما با این حرف موافق اید؟
این برداشت شخصی شماست؟ احتمالا ً شما قیاس به نفس می‌کنید. (خنده)
 نه اصلا ً، این را با یک نگاه ساده در جامعه هم می‌شود فهمید. شما از کنار ماشین جوانان که می‌گذرید، بیشتر موسیقی پاپ گوش می‌کنند. اگر به آمار سایت‌ها هم مراجعه کنید، همین نتیجه را می‌بینید.
اگر از من بپرسید می‌گویم همه جوان‌ها سنتی گوش می‌کنند. پس بقیه موسیقی‌ها چه شد؟(خنده) چون جوان‌هایی که من با آن‌ها سر و کار دارم، بیشتر موسیقی سنتی گوش می‌کنند و در این زمینه فعالیت دارند. اتفاقا ً جوان‌های با استعداد و علاقه‌مند زیادی هم در اطرافم می‌شناسم اما من به سؤال شما این طور پاسخ می‌دهم که جامعه ما و رسانه‌ها در جهت تربیت گوش‌های جوانان فعالیت نمی‌کنند. رسانه‌ها همه چیز را به مناسبت پخش می‌کنند. همه چیز فدای مناسبت می‌شود. آیا موسیقی خودش هویت دارد یا نه؟ موسیقی همیشه باید در عزا یا در شادی باشد و فقط کسانی مطرح شوند که مناسبت خوانی کرده باشند؟ خب، کسانی که در موسیقی پاپ کار می‌کنند در این زمینه پیش قدم هستند و معلوم است که رسانه‌ها هم استقبال می‌کنند.
 
 یعنی می‌گویید برای چیزهایی که می‌خواهیم بشنویم فیلتر بگذاریم؟ 
بله، ما نسبت به غذایی که می‌خوریم حساس‌ایم، به لباسی که می‌پوشیم دقت نشان می‌دهیم. چگونه نسبت به چیزهایی که می‌شنویم که با درون انسان هم در ارتباط اند، حساسیت نشان نمی‌دهیم؟ خداوند می‌فرماید که شما مسئول هستید نسبت به آن چیزی که می‌شنوید و می‌بینید. اگر حاضر شدید هر چیزی را بشنوید، شخصیت شما لاابالی شکل می‌گیرد. باید نسبت به چیزهایی که می‌شنویم حساس باشیم.
مسأله ای که در کشورما در مورد آواز وجود دارد، این است که همه سعی می‌کنند دقیقا ً مثل شجریان بخوانند. حتی تحریرها و فراز و فرودها را هم سعی می‌کنند آن طور که شجریان اجرا می‌کند اجرا کنند. در این میان، شما با این که شاگرد آقای شجریان هم بوده اید اما شیوه آوازتان متفاوت است؛ مخصوصا ً در این آلبوم جدید که 3 قطعه آواز روی شعر مرحوم قیصر امین پور داشته اید.
البته من قائل به این نیستم که شیوه متفاوتی در آواز دارم. خوانندگی یک پارامتر نیست؛ پارامترهای مختلفی وجود دارد تا یک آواز خوب اجرا شود؛ یک بخشی از آن صداست، یک بخشی انتخاب شعر است، بخشی تکنیک آوازی است، یک بخش تلفیق درست شعر و موسیقی است و ... ممکن است یک نفر صدای خوبی داشته باشد اما شعر را خوب انتخاب نکند یا در تلفیق شعر و آواز درست عمل نکند؛ خب، آواز خوبی نمی‌شود. خب، خیلی‌ها بیشتر به دنبال این پیرو استاد شجریان هستند که ایشان در تمام این موارد قوی هستند و خب، می‌توانند الگوی خوبی باشند. ولی من اگر قرار باشد انتخاب کنم، جنس صدای ایرج را انتخاب می‌کنم؛ اگر قرار باشد تکنیک را انتخاب کنم تکنیک شجریان. اگر هم قرار باشد در زمینه انتخاب شعر و مناسب خوانی کنم، تاج اصفهانی را انتخاب می‌کنم؛ یعنی هر کدام از این‌ها یک چیز دارند برای ارائه. منتها در جامعه ما آقای شجریان سرآمد است از بقیه چون هر کدام از این‌ها را در نقطه قوت خودش داشته و خودش را ارزان نفروخته. ما داشتیم بعضی از خوانندگانی را که بعضی از این پارامترها را داشته اند اما موسیقی شده امر معاش شان و ناگهان سر از موسیقی‌های پاپ و ... درآورده اند.

غیر از موسیقی سنتی، چه موسیقی دیگری گوش می‌کنید؟ به چه موسیقی دیگری علاقه دارید؟

موسیقی‌های زیادی گوش می‌کنم اما این که موسیقی خاصی را دوست داشته باشم و بیشتر گوش کنم، این طور نیست. به هر موسیقی ای که ملودی خوبی داشته و از نظر محتوایی قوی باشد، علاقه دارم و آن را گوش کنم اما طبیعتا ً موسیقی ایرانی را چون در زمینه کاری ام است، بیشتر گوش می‌کنم و دقت بیشتری در آن به خرج می‌دهم.

در بعضی از کارهای شما مثل «رویای وصل»، رنگ و بویی از موسیقی شرقی دیده می‌شود. خودتان به این نوع موسیقی علاقه دارید و به نظرتان قابلیت ترکیب با موسیقی ایرانی را دارند؟
موسیقی شرقی در واقع زیرمجموعه ای از موسیقی ایران کهن است. به همین دلیل، بعضی جاها خیلی به موسیقی ایرانی نزدیک است. بعضی از گوشه‌ها مثل بامق و صبا به شور ایرانی خیلی نزدیک هستند سوز و گداز بیشتری هم دارند؛ همچنین سازهایی مثل «طبلا» که بیشتر منسوب به هندوستان است یا ساز «دیوان» یا «باقلاما» که منسوب بوده به ترکیه و کردستان ایران و نیز تنبور و دف که از سازهای محلی کردستان است. در کل فرهنگ شرقی، سازهای شرقی و موسیقی شرقی یک جذابیت‌هایی دارند که آهنگسازان ما را به طرف خود می‌کشد.

شما خودتان هم به دنبال این بوده اید که موسیقی ما را با موسیقی شرقی ترکیب کنید؟

 بله، در آلبوم «وداع» این اتفاق افتاده و قطعه ای در گام بامق اجرا شده؛ روی شعر «چقدر آشنا می‌نمایی غریبه» که بیشتر با فضای موسیقی عربی هماهنگ است.

بیشتر در موسیقی سنتی از اشعار قدیمی ‌استفاده می‌کنند و کمتر می‌شود مخصوصا ً در قسمت آواز شعرهای نو یا معاصر استفاده کنند اما در همین آلبوم، از شعرهای قیصر امین پور برای آوازها استفاده کرده اید؟ دلیل این کار چیست؟
 ضبط این 3 آواز تقریبا ً با فوت قیصر مصادف بود. قیصر هم واقعا ً شاعر بسیار توانای بود. کلمات را بسیار حساب شده در شعر به کار می‌برد. آهنگسازها و خواننده‌های دیگر که فقط از اشعار حافظ و سعدی استفاده می‌کنند، می‌خواهند خیال خودشان را راحت کنند؛ چون شعر حافظ، شعر قوی است و خب، جای ایراد ندارد. این زحمت را به خودشان نمی‌دهند که روی اشعار معاصر کار کنند. اگر نه در بین همین‌ها، شعرهای خیلی قشنگی وجود دارد که با فضا هم تناسب بیشتری دارند.
 
 چی شد که آلبوم جدیدتان را کلاسیک کار کردید؟ از شما کمتر کار کلاسیک شنیده ایم؟
آهنگ «ملکا» که اولین آهنگ آلبوم است و آهنگ «باغ آشنایی» که ساخته آقای منبری است، برای ارکستر تنظیم شده بود و کلاسیک بودند. برای همین تصمیم گرفتیم بقیه آهنگ‌های آلبوم را هم کلاسیک کار کنیم. سازبندی ارکستر هم ترکیبی از سازهای زهی و سازهای ایرانی است.
به آهنگ ملکا اشاره کردید؛ این شاید معروف ترین آهنگی است که از شما در ذهن جوان‌ها مانده است. حتی بعضی از جوان‌ها هم این کار برایشان نوستالژیک است. به نظرتان رمز ماندگاری آن چیست؟
شعر این کار از حکیم سنایی است. با این که در این شعر از صنایع ادبی پیچیده ای استفاده نشده اما بسیار دلنشین است. به نظر من رمز زیبایی اثر، همین شعر زیبا و قوی آن است. من معتقدم که آن صفا و خلوصی که شاعر در سرودن این شعر داشته، آن را خیلی تاثیر گذار کرده. این شعر توسط دیگران، از جمله آقای شجریان هم اجرا شده و من دیده ام که هر بار این آهنگ پخش شده، تاثیر مثبتی روی مردم داشته است.
 
 
 گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: مجله همشهری جوان/ شماره 197. سید علی اصغر رضوی
بازنشر اختصاصی سیمرغ