جوانانی که اواخر دهه هفتاد برای گشت وگذار به خزر شهر میرفتند یا علاقه نصفه نیمه به گیتار و گیتاریستها داشتند، بهترین گزینه برای کشف هوش موسیقیایی محمدرضا گلزار هستند. آنها جوان خوش چهرهای را به یاد دارند که گیتار به دست به خزرشهر میآمد و برای خودش دستگاه عریض و طویلی داشت. با همین دم و دستگاه و چهره منحصر به فرد شاگردهای خوبی برای خودش دست و پا کرده بود و زندگی اش را از راه آموزش گیتار میگذراند. به همین خاطر تعداد عجیب و غریب هواداران و طرفداران برایش تازگی ندارد؛ او از همان روزهایی که اسم و عکسش روی هیچ پوستر و بروشوری نبود، برای خودش شهرتی دست و پا کرده و با همان زندگی میگذراند. بعد از اینها، از طریق رفقایش، پیام صالحی و برزویه بدیهی به گروه آریان راه پیدا کرد و برای اولین بار اسمش را روی پوستر و بروشور یک گروه موسیقی دید.
گروه آریان؛ دنیای پوستر و بروشور
داستان شکل گیری گروه آریان که بر کسی پوشیده نیست. یکی از روزهای معمولی سالهای 77_78، علی پهلوان و پیام صالحی تصمیم میگیرند تا روزهای سخت دوران سربازی را با رویای یک گروه موسیقی شیرین کنند. این رویای شیرین و جذاب، خیلی سریع به حقیقت پیوست و "آریان" زاده شد. پیام و علی، رفقا و فامیلهایی که میشناختند، خبر کردند و گروه شکل گرفت. محمد رضا گلزار از طریق پیام و برزویه به آریان آمد و خیلی سریع تبدیل به یکی از چهرههای مطرح این گروه شد. دقیقا ً به خاطر چهرهاش و به خاطر خیل طرفدارانی که او را در همین حد میخواستند. در اینجای داستان است که میتوان از یکی از گفت و گوهای قدیمی علی پهلوان مثال آورد: "ما در گروه آریان دو نفر داشتیم که وقتی روی صحنه میآمدند، صدای جیغ همه در میآمد؛ محمد رضا گلزار و سیامک خواهانی. سیامک یک فرق دیگر هم داشت. وقتی دستش به آرشه اش میرسید، باز هم صدای همه در میآمد. هر دو نفرشان هم قیافههای خوبی داشتند. میدانید که برای کار هنری، قیافه و این جور چیزها خیلی مطرح است. "اما نمیشود بی انصافی کرد. اعضای گروه آریان روزهای خوبی را با رضا گلزار پشت سر گذاشتند. روزهای دور و خاطرههایی که طعم خوش موفقیت و شهرت را با خود میآورد؛ آن هم به این دلیل که آنها با هم کار را آغاز کردند. حالا فرقشان در این است که آریانیها این شهرت و موفقیت را به تعداد 10 نفرشان تقسیم میکنند، اما یک نفر بود که میخواست همه چیز را به نام خودش بزند. از همان روزها بود که محمدرضا گلزار به یک مشکل برخورد. او آدم کار گروهی نبود، کسی نبود که بخواهد در دل یک گروه مطرح شود. ترجیح میداد به تنهایی رویاهایش را شکل دهد و اسمش به تنهایی مطرح شود. این فرصت را هم پیدا کرد؛ اولین کنسرت گروه آریان؛ در تالار حرکت برگزار شده بود که ایرج قادری جلو آمد و با گلزار آشنا شد. اما فرصت مورد نظر تا زمان کنسرتهای آلبوم دوم گروه آریان با نام "و اما عشق" به تعویق افتاد. در یکی از همین کنسرتها بود که ایرج قادری رسما ً از گلزار دعوت کرد تا به سینما بیاید. از اینجا به بعد، کار سخت میشود. حالا از یک طرف با یک گروه موسیقی طرف هستیم که آینده روشنی دارد و از طرف دیگر با یک پنجره تازه، پنجره ای به وسعت سینما و با چهرهای گول زنک. مدیر برنامههای آریان توضیح میدهد که در آن زمان دست محمد رضا گلزار باز گذاشته تا او به راحتی دست به انتخاب بزند. چرا که دلش میخواهد تمام اعضای گروه با تمام میل قلبی خود در گروه حاظر باشند. اعضای گروه هم میگویند که کم کاری نکرده اند. بارها پیش آمده که یک نفر از اعضا دلش بخواهد برود، و آنها ..." برای همه شان آستین بالا زده ایم و به گپ و گفت نشسته ایم و او را منصرف کرده ایم. گلزار هم شبیه به بقیه، اما او انتخابش را کرده بود." او ترجیح داد به دنیای سینما برود. مدیر گروه آریان، محسن رجب پور، چند وقت پیش از این توضیح داده بود: "رضا آدم باهوشی است. اعتماد به نفس و تلاشاش برای رسیدن به هدف، او را در بسیاری از کارها موفق میکند. اگر بررسی کرده باشید متوجه میشوید که او از اولین فیلم تا الأن رشد قابل توجهی داشته و حتی در موسیقی هم حرفهای بسیاری برای گفتن دارد." همین حرفهایی که او برای گفتن داشت، به گروه دارکوب رسید و این گروه، شد پله دوم حضور آقای گیتاریست. البته نه با عنوان همیشگیاش. او این بار یک پرکاشن نواز حرفه ای بود. جالب این جاست که هنوز هم وقتی اعضای گروه آریان درباره گلزار صحبت میکنند، یاد روزهای دور رفاقت میافتند و سعی میکنند خاطرههای ناخوشایند را فراموش کنند. آنها جمله ای ساده و ثابت دارند؛ "او یکی از اعضای گروه آریان بود، یکی از اولین افرادی که به ما پیوست اما راهش را به سمت سینما کشید و رفت."
گروه دارکوب؛ من رفتم
چند ماه پیش از آنکه محمدرضا گلزار گروه آریان را ترک کند، به عنوان شاگرد پرکاشن در کنار همایون نصیری میایستاد. همایون نصیری را با نام اول پرکاشن در ایران میشناسند. نوازنده ای که با گروه و خوانندههای زیادی همکاری داشته و تقریبا ً تنها مربی پرکاشن در ایران است. در سال 81، پس از جدایی گلزار از آریان و پیش از آنکه حضورش در سینما جدی شود، همایون نصیری و بازیگر تازه وارد به فکر تشکیل گروهی افتادند که سازهای هارمونیک و ملودیک را با پرکاشنهای آمریکای لاتین تلفیق کنند. بعد از آن بود که دارکوب به دنیا آمد، با تکیه بر سازهای کوبهای و تعدادی ساز ملودیک. بعدتر بود که حامد بهداد به عنوان خواننده به گروه پیوست و گلزار، پس از گذر از دورههای تمرینی به عنوان نوازنده پرکاشن در گروه حضور یافت. در آن زمان که بحث داغ محافل موسیقی و طرفداران گلزار علت لغو برگزاری کنسرت گروه دارکوب بود، او میخواست به یک پرکاشن نواز حرفه ای تبدیل شود. تمرینهایش را ادامه داد تا روزی که خبر رسید: کنسرت گروه دارکوب بدون حضور محمدرضا گلزار برگزار میشود. دلیل هم وجود داشت؛ محمدرضا گلزار، به گفته یکی دو نفر از دوستان مهمترین دلیل برگزار نشدن کنسرت دارکوب در تالار اندیشه حوزه هنری بود. این یک واقعیت است که حضور ستارهها باعث ایجاد جذابیت و البته حساسیت میشود. جذابیت برای خیل طرفدارانی که میآیند تا ستاره سینماشان را این بار در شمایلی متفاوت ببینند و حساسیت برای اهالی وزارت ارشاد که نمیدانند میخواهند با او و طرفدارانش چه کنند. نتیجه این شد که محمدرضا گلزار، هیچ وقت با نام پرکاشن نواز در ایران بر روی سن نیامد و هیچ کس نتوانست او را در این موقعیت ببیند؛ به جز آنهایی که در تمرینات گروه دارکوب حضور داشتند. اما سرنوشت محمدرضا گلزار با این ممنوعیت تغییر کرد.
گروه محمدرضا گلزار؛ آینده درهاله ای از ابهام
بعد از آن که در میانههای تابستان امسال، خبر رسید گروه دارکوب کنسرت شان را برگزار میکنند. محمدرضا گلزار نامه ای در مطبوعات منتشر کرد که دیگر با این گروه همکاری نمیکند و هیچ کس به خاطر او بلیتهای کنسرت دارکوب را نخرد. این طور شد که سالن اریکه ایرانیان در چند شب متوالی پر شد و دوستداران موسیقی برای شنیدن تلفیقی از سازهای ضربی و کوبه ای به سالن آمدند. اما یک انتظار برای دوستداران وجه موسیقیایی گلزار باقی ماند. او در نامه ای که برای مطبوعات نوشته بود، توضیح داد که میخواهد گروه موسیقی خودش را راه بیندازد و برنامه های گروه را در آینده به اطلاع میرساند. آینده ای که همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد و روح طرفدارانش از آن خبر ندارد. این است محمدرضا گلزار، کسی که شبیه به بازیکنهای فوتبال، زندگی موسیقیاییاش را از کوچه پس کوچههای خاکی شروع کرد و گیتار به دست در شهر میچرخید؛ اما هیچ وقت دغدغه مالی نداشت. او از همان ابتدای زندگی هنریاش، از همان روزهای کوچه پس کوچههای خزرشهر، نان چهره اش را میخورد و عجیب این که هیچ کدام از طرفدارانش انتظاری بیش از این، از او نداشتند. چه بسا، اگر دنیا دست همین طرفداران بود، او هنوز همان معلم گیتار سادهای بود که هیچ وقت هم رنگ سن به خود ندید.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 36
بازنشر اختصاصی سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
آشتی محمدرضا گلزار با مطبوعات!
گفتگو با گروه آریان: گلزار باید جدا می شد
هزار حرف نگفته از محمد رضا گلزار
بررسی بازیگری مهمترین ستاره پولساز سینمای ایران
گفتگوی محمدرضا گلزار با هادی ساعی