حمله شهیار قنبری به بنیامین و مهران مدیری: شعر من اسباب بازی نیست! + عکس
شهیار قنبری، ترانه سرای اصلی آهنگ بوی عیدی فرهاد مهراد، اجرای بنیامین بهادری از این آهنگ در برنامه دورهمی را به شدت مورد انتقاد قرار داد

شهیار قنبری از خجالت بنیامین و مدیری درآمد

 اجرای آهنگ بوی عیدی توسط بنامین در برنامه دورهمی با واکنش های زیادی همراه شد. در جدیدترین اظهار نظر یکی از خالقین این آهنگ یعنی شهیار قنبری، انتقاد تندی را نسبت به نحوه اجرای این آهنگ و خواندن بدون اجازه آن مطرح کرد.

شهیار قنبری، ترانه‌سرای «بوی عیدی» ⁩ فرهاد مهراد به اجرای ⁧بنیامین⁩ در ⁧دورهمی نوشت:

آقای بنیامین بهادری به شکل گستاخانه و بی شرمانه‌ای در متن ترانه دست می‌برد و هر چه دم دستش است را ول میکند در متن ترانه: بوی لنگه کفش، بوی جارو، بوی دمپایی...

اجرای ⁧فرهاد مهراد⁩ در این اثر مقدس است. بنیامین و بقیه‌ای که بدون اجازه این اثر را می‌خوانند و حتی در متن آن دست می‌برد، انگار ترانه «گل پری جون» می‌خوانند! برای مهران مدیری متاسفم... سرزمین ما جای پژوهش و تحقیق نیست.
 

بوی عیدی بنیامین,انتقاد شهریار قنبری از بنیامین,بنیامین بهادری در دورهمی مهران مدیری
بنیامین بهادری در دورهمی مهران مدیری

متن ترانه «بوی عیدی» با صدای بنیامین بهادری

«بوی عیدی بوی تو، بوی کاغذ رنگی…
بوی تند تپش قلب من از دیدن تو
بوی عطرِ با تو رفتن، توی یک خونه‌ی نو
به اینا حواسمو جمع میکنم! با اینا عشقمو محکم میکنم…
شدت اومدنت تو فکر من!
وحشت از رفتنِ تو حتی یه لحظه؛ که میخوای بری تو فکر!
فکر یک هدیه‌ی جالب؛ که بگیرم واسه تو…
صدای کفش تو وقتی که میای؛ توی قلب من قدم میزنی عاشقونه اونجور که میخوای!
بوی گلِ سلام تو که پر میگیره تو فضا…

به اینا حواسمو جمع میکنم؛ با اینا عشقمو محکم میکنم
لذت قدم زدن با تو توی پیاده رو
هوا بارونیه زیر چتر عشقِ من و تو
عشق تو بارونِ تنده! داره میشوره منو!
به اینا حواسمو جمع میکنم؛ با اینا عشقمو محکم میکنم
بوی قهوه؛ بوی عکس!
دوتا فنجون برعکس!
اشتیاق دیدن عکس ما دوتا تو یه قاب…
یا تماشای تو؛ اون لحظه که میری توی خواب…
به اینا حواسمو جمع میکنم؛ با اینا عشقمو محکم میکنم»
 

متن ترانه «بوی عیدی» سروده شهیار قنبری و اجرای فرهاد مهراد

بوی عیدی؛ بوی توپ….
بوی کاغذ رنگی.
بوی تندِ ماهی دودی؛ وسطِ سفره‌ی نو.
بوی یاسِ جانمازِ ترمه‌ی مادربزرگ.
با اینا؛ زمستونوُ سر می‌کنم….
با اینا؛ خستگیموُ در می‌کنم….
شادیِ شکستنِ قلکِ پول.
وحشتِ کم شدنِ سکه‌ی عیدی؛ از شمردنِ زیاد! .
بوی اسکناسِ تا نخورده‌ی لای کتاب….
با اینا؛ زمستونوُ سر می‌کنم….
با اینا؛ خستگیموُ در می‌کنم….
فکرِ قاشق زدنِ یه دخترِ چادر سیاه.
شوقِ یک خیزِ بلند؛ از روی بتّه‌های نور.
برقِ کفشِ جفت شده؛ توو گنجه ها.
با اینا؛ زمستونوُ سر می‌کنم….
با اینا؛ خستگیموُ در می‌کنم….

عشقِ یک ستاره ساختن؛ با دولک.
ترسِ ناتموم گذاشتنِ جریمه‌های عیدِ مدرسه….
بوی گل محمدی؛ که خشک شده لای کتاب.
با اینا؛ زمستونوُ سر می‌کنم….
با اینا؛ خستگیموُ در می‌کنم….
بوی باغچه؛ بوی حوض….
عطرِ خوبِ نذری.
شبِ جمعه؛ پی فانوس، توی کوچه گم شدن….
توی جوی لاجوردی؛ هوسِ یه آبتنی.
با اینا؛ زمستونوُ سر می‌کنم….
با اینا؛ خستگیموُ در می‌کنم…
با اینا؛ زمستونوُ سر می‌کنم…
با اینا؛ خستگیموُ در می‌کنم…


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: پارسینه