به یاد عیلنقی وزیری و روح الله خالقی
17 مهر امسال سی امین سال درگذشت استاد زنده یاد، علینقی وزیری بود و شگفت آن که چه در زمان مرگ ایشان و چه سی امین سال درگذشتشان، حوادثی بر جامعه رفت که یاد و پاس داشت چنین مرد بزرگی بر بوته نسیان افتاد. امسال هم قرار بود کانون نویسندگان و پژوهشگران خانه موسیقی سمیناری یک روزه را برای بررسی افکار و آثار و عملکرد این چهره نامی موسیقی تدارک ببیند که به دلیل همین رخدادها کاری صورت نگرفت. اما بر ماست که به یاد این بزرگ موسیقی که چه در سلوک شخصی و چه در سلوک اجتماعی و کاری درمیان اهالی موسیقی تالی و ثانی نداشتند، برخی از کوششهایشان را بر روزن افکنیم تا نسل جوان امروز بدانند که اهل موسیقی این دوره و زمانه بر شانههای چه کسی سوار شده و میشوند.
بیشتر بدانید : روح الله خالقی و ابوالحسن صبا؛ پایهگذاران موسیقی سنتی ایران
خوشبختانه شاگرد استاد وزیری، زنده یاد روح الله خالقی، در جلد دوم سرگذشت موسیقی ایران توانست برخی از مهمترین کوششها و کردارهای استاد وزیری را به جامعه موسیقی بشناساند و همین امر سبب شده است تا آرای آن بزرگ مرد به بوته فراموشی سپرده نشود، اما به نوشته آقای میر علینقی، مورخ و پژوهشگر دقیقالنظر موسیقی، از وزیری کارهای بزرگ دیگری هم باقی مانده است که متاسفانه به دلیل برخی مسائل پیش آمده در سالهای بعد از درگذشت آن زنده یاد سرا و سرانجام آنها هنوز مشخص نیست. برای نمونه «نسخه دست نویس و منحصر به فرد کتابی چون «هارمونی ربع پرده» که میتوانست رسما و علنا گویای بسیاری از مشکلات و مبهمات مسائل مکتب وزیری باشد» مشخص نیست کجا ودست چه کسی است.
بیشتر بدانید : اگر این مرد نبود, موسیقی سنتی ایران زمین هم نبود!
مرحوم وزیری به نوشته آقای میر علینقی «مردی به راستی جامع بود ... که تنها عشق بزرگش- موسیقی – زندگی او را در بر میگرفت؛ علاقه به فنون نظامیگری، دخالت مستقیم در جریانات ترقی خواهانه اوایل مشروطیت، مطالعه گسترده در زیباشناسی وتاریخ هنر و شعر و بالاخره فعالیت مستمر اجتماعی برای پیشبرد حرکتهای اصلاح طلبانه، گوشههایی از پهنه وسیع و پرتنوع شخصیت او هستند»
در این نوشته قصد نداریم که به زندگی نامه وزیری و کارهایی که او در زمینه موسیقی انجام داد بپردازیم، بلکه قصد از این گزارش کوتاه ارائه برخی خلقیات شخصی و کاری وزیری است، خصوصیاتی که سبب میشود تا افراد عنوان الگو و نمونه را برای بزرگان انتخاب کنند و وی و کارهایش را سرمشق زندگی کاری و حرفه ای خود قرار دهند.
همین ویژگیها سبب شده است تا بعد از سه دهه از در گذشتش، وی همچنان بر تارک موسیقی ایران بدرخشد و همه جا نامش با احترام برده شود.
وزیری از زبان شاگردش
وزیری بر خلاف آمد اهل موسیقی آن دوران بود چنان که خالقی مینویسد: «استاد ما مردی بود دوستدار ورزش و دارای قوای کامل جسمانی و نشاط طبیعی، بر خلاف موسیقیدانهای آن زمان که اغلب ضعیف و رنجور بودند و به بسیاری از مکفیات عادت داشتند، او میخواست مردم ایران، مخصوصا طبقهی جوانان، آهنگهایی بخوانند و بنوازند که برعکس موسیقی متداول آن روز، خوش حال باشد.»
بیشتر بدانید : علینقی وزیری؛ پدیدهی استثنائی موسیقی ایران + عکس
در جایی دیگر هم ویژگیهای رفتاری وزیری را این گونه توصیف میکند: «استاد ما ظاهری داشت خشک و جدی، فعال و پرکار، متکبر و بی اعتنا، ولی در عین حال دقیق و موشکاف، برهنه خوشحال و راضی، عزمش راسخ بود و کاری را که شروع میکرد تا به آخر نمیرسانید، آرام نمیگرفت... مصلح اندیشی دوستانش هم در مقابل نظریه ی او، اگر میخواستند منصرفش کنند، تاثیری نداشت. او عقیده داشت که هر کار را همین که لازم تشخیص داده شد، باید فورا شروع کرد، زیرا دو دولی، تصمیم را سست میکند. اگر کاری را که به انجام میرسانید مقبول واقع میشد، به آنها که گفته بودند شروع نکند، سرزنش نمیداد و اگر هم به نتیجه نمیرسید، مایوس و دلسرد نمیشد و بی تامل، فکر دیگری بنیاد مینهاد و دنبالش را میگرفت.»
همین ویژگیهای رفتاری در شاگرد نامدار وزیری که این روزها سالگرد درگذشت وی است نیز بروز و ظهور یافت. روح الله خالقی 21 آبان 1344 وقتی در اوج پختگی کاری قرار داشت دار فانی را وداع گفت. اما نوشتهها و مقالات و آثار موسیقایی و کاری به جای مانده از وی نشان میدهد که وزیری توانست روح جدیت و صداقت در کار را در شاگردش هم تزریق کند و وی را از بسیاری از رفتارهایی که اهالی موسیقی به آن مبتلا بودند دور نگه دارد.
خالقی درنامه ای که 28 بهمن 1320 به همسرش ایران نوشته است، توصیفی دقیق از خلقیات خود را به دست میدهد. توصیفی که از تاثیرات استادش وزیری بر وی و حتی زندگی شخصیاش حکایت دارد. نامههای خصوصی، آن هم به نزد نزدیکترین شخص و با صریح ترین لحن نکاتی را از شخصیت و منش افراد باز گو میکند که صدها کتاب و مقاله و سخنرانی به جای مانده نمیتوانند چنین کنند.
نامه خالقی لحنی تند دارد و از قرار در پاسخ به نامه همسرش نوشته شده است و از اختلافاتی خبر میدهد که در اوایل زندگی زناشویی مبتلا به بسیاری از زوجهاست. محتوای نامه خالقی نشان میدهد وی بارها با خود کلنجار رفته و حتی بگو و مگوهای فراوانی در چند سال ازدواج بین او و همسرش در گرفته که در نهایت کاسه صبرش لبریز شده تا مجبور شود چنین نامه ای در پاسخ به همسرش بنویسد. خالقی در این نامه خود را شخصیتی معرفی میکند که تملق و چاپلوسی بلد نیست و با شوخی و بذله گویی میانه ای ندارد و سرش را پایین انداخته و به کارش مشغول است و از همسرش میخواهد هزار فکر پریشان نکند. بخشی از این نامه ضمن ارائه تصویری جامعه شناسانه از مردهای اهل موسیقی و هنر و حتی روابط بین زوجین در آن دوره، ویژگیهای شخصیت خالقی را بیشتر نشان میدهد و از تاثیرات استادش وزیری بر وی خبر میدهد، آن جا که مینویسد: «هر چه فکر میکنم میبینم آدم بدی نیستم. در این مدت که با تو ازدواج کرده ام، آن چه را که میبینی همه مردهای زن دار میکنند و خانمهایشان خبر نمیشوند، یا اگر بشنوند به روی خود نمیآورند، من هرگز نکرده ام و جز به کار و به زندگانی با تو هیچ خیالی نکرده ام. نه قماربازم، نه وافور میکشم، نه اهل گشت و تفجرم، نه عرق خورم، نه با دوستان زیادی معاشرتهای خصوصی دارم و نه خانواده بزرگی دارم که اسباب جار و جنجال و زحمت تو را فراهم کنند.»
خالقی از زبان استادش
خالقی آن گونه که استادش علینقی وزیری بیان کرد: «به تمام معنا یک انسان واقعی بود. مردی بود اندیشمند و واجد منطقی سالم و درست – از نظر اخلاقی هنرمندی بود نمونه- هرگز تحت تاثیر تحریکات نفسانی قرار نگرفت – مردی بود صدیق، صریح، منصف و وطن پرست- مدیریت و حسن تشخیص او در مسائل اداری و سازمانی از خصایصی است که باید از آن به نیکی یاد کرد- هنرمندی بود متین و آرام و به ظاهر خونسرد که این خونسردی ظاهری، در برابر ناملایمات، آشفتگی و همچنان تندی در باطن او ایجاد میکرد، شاید بتوان گفت که همین خودداری و تسلط بر نفس سبب اصلی بیماری زخم معده او بود که سرانجام هم نابودش کرد.»
نظم و انضباط کاری از جمله ویژگیهای خالقی به شمار میرفت. این نظم و انضباط را در لابلای برخی از نوشتهها و حتی سفر نامههای به جای مانده میتوان حس کرد. همین که فردی دست به قلم باشد و از مشاهداتش در هر جایی (حتی در سفر چند هفته ای با استاد وزیری به فشم که شرح آن به تفصیل در جلد دوم سرگذشت موسیقی آمده است) خود از نظم و انضباط کاری وی خبر میدهد.
«من هم گوشه ای نشستم و خاطرات مسافرت را چنان که رسمم بود یادداشت کردم» یادداشتنویسی خالقی در ذهن حیدر علی کمالی (شاعری که همراه گروه به سفر شمال تهران آمده بود) هم جا افتاده بود و وی ضمن تمجید از پیرمرد روستایی همراه گروه به خالقی روی میکند و میگوید: «حرفهای پیرمرد را یادداشت کن. اگر قسمتی را هم فراموش کرده ای از من بپرس. همه را به یاد دارم. برای تو که به سرگذشت نوشتن علاقه داری ارزش بسیاری خواهد داشت.»
ما که مطرب نیستیم
اما یک نمونه از رفتار وزیری که دقیقا سالها بعد توسط خالقی تکرار میشود خواندنی و آموختنی است و البته یادآور این شعر معروف حکیم ناصر خسرو قبادیانی که:
من آنم که در پای خوکان نریزم مر این گوهری لفظ در دری را
خاطره اول مربوط به مدرسه موسیقی و سالهای 1313 به بعد است که وزیری ارکستری منظم تشکیل داده بود و شاگرانی چون خالقی و سپانلو و صبا و یاحقی در این ارکستر مینواختند و آوازه این ارکستر به همه جای تهران و از جمله دربار رسیده بود. از قرار مهمانی ویژه و در تراز نخست وزیران یکی از کشورهای خارجی به دیدن شاه میآید و شاه برای مهمانی از وزیرانش میخواهد که از وزیری و ارکسترش بخواهند هنگام صرف شام برای مهمانش آهنگی بنوازند. به وزیری اطلاع میدهند و وی مخالفت میکند و میگوید بهتر است شاه برای حرمت نهادن به هنر و فرهنگ این مرز و بوم مهمانش را به دیدن ارکستر بیاورد و ما این جا روی سن رسمی برای ایشان و مهمانانشان بنوازیم. این خبر را به شاه میدهند و البته حسادتها و سعایتهای برخی از پاچه خواران و بدخواهان وزیری هم بر آتش نفت افشانده و در نهایت سبب میشود تا دستور برکناری وزیری از مدرسه موسیقی صادر شود.
حسن شایگان در مقاله ای که در نشریه علم و جامعه چاپ آمریکا منتشر نمود ضمن توصیف دقیقی از ظرایف اخلاقی خالقی همانند تقدم سلامش بر هر کسی که با وی مصافحه میکرد، انضباطش در کار و دیگر فضایل اخلاقی به سلوکش با ارباب قدرت اشاره میکند و مینویسد: «خانم خالقی تعریف میکرد که شبی به کاخ دعوت شده بود و فراکش را به تن کرده و منتظر صبا در حیاط خانه قدم میزند. وقتی صبا (ابوالحسن) آمد از او پرسید: مناسبت برنامه امشب چیست؟ صبا گفت: جشن عروسی شاهپور عبدالرضاست. با شنیدن این پاسخ خالقی سخت متغیر شد و فراکش را درآورد و گفت: من نمیآیم. ما که مطرب نیستیم. صبا گفت: تو با این کار همه را به درد سر میاندازی اما خالقی نپذیرفت و گفت شما بروید، من نمیآیم و نرفت.»
زندگی و زیست این بزرگان نشان میدهد که همه گاه نه خود را فریب دادند و نه دیگران را و در کار خود صادق و جدی بودند؛ گروهی اخلاقی که متاسفانه در این دوره و زمانه کمتر به دست میآید و تمامی اهالی هنر و به خصوص هنرمندان موسیقی باید با برجسته سازی این خصوصیات اخلاقی و سرمشق قرار دادن آن زندگی و زیست هنرمندانه را باز تعریف کنند.
بیشتر بدانید : چرا بنان 28 سال تمام چشم هایش را پشت عینک دودی پنهان می نمود ؟
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 45
بازنشر اختصاصی سیمرغ