چندین قصه در موازات با قصه اصلی
شهرام شاهحسینی با ساخت «تاوان» نشان داد كه میتواند خیلی متفاوتتر از همیشه عمل كند. كارگردان مجموعه روتین و شبانه تاوان، سریال متفاوتی را ساخته و آن را به نمایش گذاشته است.
سریالی كه این روزها خیلی خوب توانسته با مخاطب ارتباط برقرار كند. او راضی به مصاحبه نبود، حداقل نه در این قسمتهای ابتدایی سریال. معتقد بود بعضیها با او تماس میگیرند و چند سوال كوتاه و حتی پرت میپرسند و حرفهایش را طور دیگری چاپ میكنند: «مثلا میپرسند: ساخت این سریال90 قسمتیتان را از چه زمانی شروع كردید؟
در گفت و گویی كه با كامران تفتی داشتیم، راجع به سینمایی كه شما آن را انتخاب كردید، صحبت شد. او معتقد بود این سه فیلمی كه از شما در سینما دیدیم، اصلا سینمای مورد علاقه شما نیست.
دلم میخواست تا زمانی كه من و كامران با هم راجع به این فیلمها حرف میزدیم، حضور داشتید. نمیخواهم بگویم كه سینمای من نیست، چون تمام تلاشم را در این سه فیلم كردم تا بتوانم فیلمهای خوبی را به نمایش بگذارم. اما آن ژانرها همانقدر میطلبید. یعنی شما باید لیوانی را تصور كنید كه ظرفیتی دارد، اگر بیشتر از ظرفیتش در آن آب بریزید، سرریز میشود. این مثال را زدم كه بگویم همانقدر كه فیلم لازم داشت، برایش زحمت كشیده شد. فیلمنامه پشتیبانی خیلی خوبی از من كرد و باعث شد تا این تجربهها را بهدست آورم. با اینكه اهل تجربه كردن در سینما نیستم، چون معتقدم سینما هنر گرانی است و جایی برای بهدست آوردن تجربه با ساخت فیلم نیست. پس بهتر است بگویم این سه فیلم برای من تجربههای ارزشمندی هستند.
دلم میخواست تا زمانی كه من و كامران با هم راجع به این فیلمها حرف میزدیم، حضور داشتید. نمیخواهم بگویم كه سینمای من نیست، چون تمام تلاشم را در این سه فیلم كردم تا بتوانم فیلمهای خوبی را به نمایش بگذارم. اما آن ژانرها همانقدر میطلبید. یعنی شما باید لیوانی را تصور كنید كه ظرفیتی دارد، اگر بیشتر از ظرفیتش در آن آب بریزید، سرریز میشود. این مثال را زدم كه بگویم همانقدر كه فیلم لازم داشت، برایش زحمت كشیده شد. فیلمنامه پشتیبانی خیلی خوبی از من كرد و باعث شد تا این تجربهها را بهدست آورم. با اینكه اهل تجربه كردن در سینما نیستم، چون معتقدم سینما هنر گرانی است و جایی برای بهدست آوردن تجربه با ساخت فیلم نیست. پس بهتر است بگویم این سه فیلم برای من تجربههای ارزشمندی هستند.
بالاخره این نوع سینما دغدغه شما هست یا نه؟ الان همه شما را با این سینما میشناسند.
ببینید من صاحب سبك نیستم، هنوز هم نشدم. پس نباید گفت كه «سینمای من»! نمیتوانم بگویم كه چه كاری باید بكنم، چون نمیتوانم با قاطعیت بگویم كه این سینما را كنار میگذارم، شاید باز هم یك فیلمنامه كمدی به من پیشنهاد شود كه خوب هم باشد. این فیلمنامه است كه من را میكشاند. شاید هم ژانرهای دیگری پیشنهاد شود كه فیلمنامههای خوبی داشته باشد.
ببینید من صاحب سبك نیستم، هنوز هم نشدم. پس نباید گفت كه «سینمای من»! نمیتوانم بگویم كه چه كاری باید بكنم، چون نمیتوانم با قاطعیت بگویم كه این سینما را كنار میگذارم، شاید باز هم یك فیلمنامه كمدی به من پیشنهاد شود كه خوب هم باشد. این فیلمنامه است كه من را میكشاند. شاید هم ژانرهای دیگری پیشنهاد شود كه فیلمنامههای خوبی داشته باشد.
پس ممكن است شما باز هم تجربههای گذشتهتان را تكرار كنید؟
من نمیخواهم باز هم آقای هفت رنگ و كلاغپر را تجربه كنم. آنها فیلمهایی بودند برای اینكه من «تاوان» را بسازم.
همین كه به سراغ تاوان میروید، با توجه به فیلمهای كوتاهتان نشان میدهد كه چه سبكی را میپسندید.
شاید. ببینید، من در تلهفیلم گامهای معلق زمانی كه با مجید مولایی (تهیهكننده) كار میكردم، طرحی را به من پیشنهاد داد كه در حد چهار صفحه بود. اما بعد از اتمام آن تلهفیلم، نسبت به این طرح دقیقتر شدم. در نتیجه با مجید مولایی و آرش برهانی برای نگارش تاوان جلسههای مداومی گذاشتیم و آن را پیش بردیم. چیزی نزدیك به یكسال این جلسهها طول كشید.
تا جایی كه میدانم فیلمنامه در زمان تولید كار هم كامل نبود؟
بله. ما 12-13 قسمت از كار را داشتیم. كه آرش برهانی زحمت آن را كشیده بود. باید وارد مرحله پیش تولید میشدیم. چون اگر میخواستیم صبر كنیم باید یكسال دیگر هم صبر میكردیم. همین هم میتوانست باعث شود تا فیلمنامه كشدار شود. پس پیشتولید را شروع كردیم تا در سیر تولید كار بیفتیم و بتوانیم آن را پیش ببریم.
اما شما 12-13 قسمت را در عرض یكسال نوشتید، در حین فیلمبرداری تعجیل در اتمام فیلمنامه، كارتان را سخت نمیكرد؟
ببینید، از این یكسالی كه میگویم، چیزی نزدیك به شش ماه آن فقط برای این طول كشید تا روزنههای قصه مشخص شود و در حین كار كمترین مشكل را با آن داشته باشیم. بعضی اوقات نگارش قصهای منجر به این میشد كه دوباره از نو قصه را بنویسیم. بنابراین ساختار را به هم میریختیم. اما با تمام این اوصاف تاوان كمترین مشكل را در قصههایی كه ما مینوشتیم و پاره میكردیم، داشت. كلی زمان صرف همین پیدا كردن سیر داستانی شد.
ببینید، از این یكسالی كه میگویم، چیزی نزدیك به شش ماه آن فقط برای این طول كشید تا روزنههای قصه مشخص شود و در حین كار كمترین مشكل را با آن داشته باشیم. بعضی اوقات نگارش قصهای منجر به این میشد كه دوباره از نو قصه را بنویسیم. بنابراین ساختار را به هم میریختیم. اما با تمام این اوصاف تاوان كمترین مشكل را در قصههایی كه ما مینوشتیم و پاره میكردیم، داشت. كلی زمان صرف همین پیدا كردن سیر داستانی شد.
سناریو تاوان پر از بچهقصه است. تفكیك قصهها و در عین حال ربط آنها بههم چقدر سخت بود؟
فیلمنامه تاوان پر از بچهقصه نیست، پر است از قصههای موازی كه هركدام هم به اندازه خودش در این داستان پررنگ میشود. در واقع تاوان قصه همه آدمهایی است كه ماجرا دارند، مثلا هومن (پسر مرجان) و كامبیز (دوستش) هركدام قصه خاص خود را دارند كه به قصه مرجان هم مربوط میشود، قصه سعید (پدر هومن) كه به مرجان برای رفع و رجوع مشكلات مالیاش متصل میشود و... همه اینها قصههایی است، كه نمیآیند تا صرفا به تنه اصلی قصه كمك كنند، بلكه بهطور موازی در كنار داستان اصلی پیش میروند. همه كاراكترها در داستان ما مهم هستند و به آنها پرداخته میشود.
اما نمیتوانید منكر این شوید كه همه قصهها در خدمت قصه «مرجان» است؟
نه، اما بگذارید كمی داستان پیش برود تا در طول سریال شاهد حرفهایی كه من میزنم بشوید.
نه، اما بگذارید كمی داستان پیش برود تا در طول سریال شاهد حرفهایی كه من میزنم بشوید.
آنطور كه شنیدهام در فیلمنامه همه این فلاشبكها و فلاشفورواردها وجود نداشته و...
چرا وجود داشت، همه این اتفاقها در فیلمنامه لحاظ شده بود و ما در طول فیلمبرداری میدانستیم كه كجا به آینده میرویم و كجا به گذشته.
میخواستم بپرستم كه تدوین این سریال چقدر كمككننده بود، با توجه به اینكه «مستانه مهاجر» اولین تجربه كات سریال را پشت سر گذاشته؟
بله این اولین سریال «مستانه مهاجر» است اما پیش از این، تلهفیلم «گامهای معلق» را هم تدوین كرده بود. ضمن اینكه من پیش از این فیلمهای بسیار متفاوتی را از او دیده بودم مثل فیلم «اسامه» كه در ایران نمایش داده نشده. احساس كردم كه تاوان راه دست ایشان است.
بله این اولین سریال «مستانه مهاجر» است اما پیش از این، تلهفیلم «گامهای معلق» را هم تدوین كرده بود. ضمن اینكه من پیش از این فیلمهای بسیار متفاوتی را از او دیده بودم مثل فیلم «اسامه» كه در ایران نمایش داده نشده. احساس كردم كه تاوان راه دست ایشان است.
یعنی چه؟
یعنی سریال تاوان قیچی و كاتهای متفاوتی را میطلبید، مثل فیلم «آتشبس» یا «زنها فرشتهاند» نبود.
تاوان سبك متفاوتی در سریالهای تلویزیونی دارد، همین استفاده از فلاشها یا نحوه تصویربرداری و زوم دوربین، موسیقی و... این را نشان میدهد. مسئلهای كه وجود دارد این است كه مخاطب به برنامههای یكشكل عادت كرده و دوست دارد لقمه را خیلی راحت در دهانش بگذارد، این موضوع شما را نمیترساند؟
راستش چرا. نمیتوانم كتمان كنم. خیلی هم از اینكه مخاطب با این سریال ارتباط برقرار نكند هراس داشتم، و همگی میترسیدیم كه مخاطب متوجه روال داستان نشود در عین حال هم دوست نداشتیم تا خط ملایم داستانی را پیش بگیریم و مونوتون پیش برویم. دوست نداشتم از این سریالهایی بسازم كه اگر بیننده دو قسمت را نبیند، بتواند از قسمتهای بعدی آن را دنبال كند و چیزی را هم از دست ندهد. اما در عین حال هم نمیخواستم جوری این مجموعه را بسازم كه بیننده عام با خودش فكر كند این ادا بازیها چیست؟! بیننده امروز عجول است و وقت نشستن ندارد، راه میرود و سریال میبیند، در صورتی كه همین بیننده مینشیند و سریال «لاست» را میبیند. خیلی راجع بهش فكر كردیم كه چرا این اتفاق میافتد؟! شاید چون «لاست» را هر زمانی كه دلش میخواهد میتواند ببیند، زمانش دست خودش است. یا اینكه چون پول داده و سریال را خریده، خود را مجاب میداند تا كار را ببیند. همه این خطرها را حس میكردیم كه نكند بیننده بگوید: «اصلا نمیخواهم ببینم، زور كه نیست! نه سریال را میخواهم، نه تكرارش را».
راستش چرا. نمیتوانم كتمان كنم. خیلی هم از اینكه مخاطب با این سریال ارتباط برقرار نكند هراس داشتم، و همگی میترسیدیم كه مخاطب متوجه روال داستان نشود در عین حال هم دوست نداشتیم تا خط ملایم داستانی را پیش بگیریم و مونوتون پیش برویم. دوست نداشتم از این سریالهایی بسازم كه اگر بیننده دو قسمت را نبیند، بتواند از قسمتهای بعدی آن را دنبال كند و چیزی را هم از دست ندهد. اما در عین حال هم نمیخواستم جوری این مجموعه را بسازم كه بیننده عام با خودش فكر كند این ادا بازیها چیست؟! بیننده امروز عجول است و وقت نشستن ندارد، راه میرود و سریال میبیند، در صورتی كه همین بیننده مینشیند و سریال «لاست» را میبیند. خیلی راجع بهش فكر كردیم كه چرا این اتفاق میافتد؟! شاید چون «لاست» را هر زمانی كه دلش میخواهد میتواند ببیند، زمانش دست خودش است. یا اینكه چون پول داده و سریال را خریده، خود را مجاب میداند تا كار را ببیند. همه این خطرها را حس میكردیم كه نكند بیننده بگوید: «اصلا نمیخواهم ببینم، زور كه نیست! نه سریال را میخواهم، نه تكرارش را».
با اینكه این حرفها را قبول دارم اما تاریخ نشان داده كه عادت دادن مخاطب هم سخت نیست...
شاید. چند روز پیش جایی بودم. مجبور شدم از آنها بپرسم: «تاوان» را دیدهاید؟! نمیدانستند این سریال را من كارگردانی كردم، در جوابم گفتند: «خیلی سریال مزخرفی است» به رویشان نیاوردم و پرسیدم: «چرا و كجایش مزخرف است؟!» گفتند: «آن را تابهحال ندیدهایم، اما كلا خیلی از برنامههای تلویزیون مزخرف است».
به همین دلیل میگویم باید با ترفند بیننده را وادار كنیم تا سریال را ببیند، من سعی كردم سریالم را با ریتم تماشاگر امروزی كه این همه سرعت دارد، پیش ببرم. همه ما در گروه به این اعتقاد داشتیم وامیدواریم كه مخاطب با تاوان ارتباط برقرار كند.
با دیدن همین چند قسمت متوجه به نكات ریزی در زندگی روزمره آدمها میشویم كه شما از آن نگذشتهاید، مثل صحنه عزاداری. این توجه شماست یا فیلمنامهنویس؟
بههرحال هر آنچه كه شما میبینید، حاصل نگاه مجموعه است. حاصل نگاه همه است. عمدهاش هم نگاه من. به هرحال برای خاكسپاری و دفن مادر شرایط خاصی ایجاد میشود، ریاكشنها باید طبیعی میشد پس باید تمام جزئیات به نمایش در میآمد. خیلی از این جملهای كه میخواهم بگویم راضی نیستم اما لازم بود كه دل بیننده را بلرزاند. یعنی باید بیننده میفهمید كه بودن این مادر، بهتر از نبودنش است و حتی دشمنهایش هم از نبودنش ناراضی هستند.
پژمان بازغی نقش اول این سریال را دارد، یعنی بهترین نقش این مجموعه را. كاری به نحوه ارائه نقش او ندارم، فكر نمیكنید شاید اگر بازیگر دیگری مثلا محمدرضا فروتن این نقش را بازی میكرد، بیننده میتوانست بیشتر همذاتپنداری كند؟ شاید چون بازغی در این سریال خیلی بِت و تخت است.
ببینید، بخشی از این موضوع مربوط به كارگردان است. بگذارید به جای اینكه جواب این سوال را بدهم از منظر دیگری وارد شوم؛ جنس نقش را بازیگر تعیین میكند. مثلا فروتن ممكن است «پویان مشتاق» را طور دیگری نشان دهد. هر بازیگری جنسی از بازیگری را با خودش به نقش میآورد. اما اینكه میگویید «پژمان» بت است؛ باید اجازه بدهید تا قصه پیش برود. شاید با آن ارتباط بیشتری برقرار كنید. همانطور كه خودتان هم گفتید، تاوان میخواهد متفاوت باشد، قرار است در ساختارش تغییر مشهود باشد. به همین دلیل در هم شیوه بازی بازیگرها، شیوه تدوین، شیوه موسیقی و تیتراژ متفاوت است. قرار نیست كسی ریاكشن هندی داشته باشد. در یك مجموعه 12-13 قسمتی قرار نیست، همه بازیگرها با روحیات بیننده سازگار باشند، بالاخره همیشه نقطه تضادی وجود دارد.
ببینید، بخشی از این موضوع مربوط به كارگردان است. بگذارید به جای اینكه جواب این سوال را بدهم از منظر دیگری وارد شوم؛ جنس نقش را بازیگر تعیین میكند. مثلا فروتن ممكن است «پویان مشتاق» را طور دیگری نشان دهد. هر بازیگری جنسی از بازیگری را با خودش به نقش میآورد. اما اینكه میگویید «پژمان» بت است؛ باید اجازه بدهید تا قصه پیش برود. شاید با آن ارتباط بیشتری برقرار كنید. همانطور كه خودتان هم گفتید، تاوان میخواهد متفاوت باشد، قرار است در ساختارش تغییر مشهود باشد. به همین دلیل در هم شیوه بازی بازیگرها، شیوه تدوین، شیوه موسیقی و تیتراژ متفاوت است. قرار نیست كسی ریاكشن هندی داشته باشد. در یك مجموعه 12-13 قسمتی قرار نیست، همه بازیگرها با روحیات بیننده سازگار باشند، بالاخره همیشه نقطه تضادی وجود دارد.
از ابتدا میدانستید كه چه بازیگری قرار است چه نقشی را بازی كند؟
نه. مثلا «كامران تفتی» بعدا به سریال اضافه شد، یا اینكه «مینا لاكانی» یك ماه و نیم بعد از فیلمبرداری آمد.
واقعا؟
بله. ما ابتدا به ساكن برای نقش «مرجان»، «سارا خویینیها» را انتخاب كرده بودیم، اما برای ایشان مشكلی شخصی پیش آمد و نتوانست سر كار بیاید، هم خوش به حال ایشان و هم خوش به حال ما كه «مینا لاكانی» به این كار آمد. بسیار از حضور «كامران» و «مینا لاكانی» در این پروژه راضی هستم.
بله. ما ابتدا به ساكن برای نقش «مرجان»، «سارا خویینیها» را انتخاب كرده بودیم، اما برای ایشان مشكلی شخصی پیش آمد و نتوانست سر كار بیاید، هم خوش به حال ایشان و هم خوش به حال ما كه «مینا لاكانی» به این كار آمد. بسیار از حضور «كامران» و «مینا لاكانی» در این پروژه راضی هستم.
با توجه به اینكه تمام لوكیشنهای كار در تهران نبوده، به لحاظ تهیه و تولید مشكلی نداشتید؟
نه. چون گروهی كه با هم بودیم بسیار دوست داشتنی بود و لحظات خیلی خوبی را با هم داشتیم. روزهایی كه با «محمد ناصری» (فیلمبردار)، «پژمان بازغی» و «كامران تفتی» بگذرد، روزهای خوبی خواهد شد. البته نمیتوان كتمان كرد كه در هر پروژهای مشكلات تولید وجود دارد.
اسم «حامد بهداد» در تیتراژ در گروه موسیقی و با عنوان خواننده زده میشد، اما در این دو، سه قسمت پایانی نهتنها از صدای او خبری نیست، بلكه نامش هم در تیتراژ حذف شده؟
بله. قرار بود كه صدای «حامد بهداد» در این سریال پخش شود، اما سازمان صدا و سیما نخواست.
بله. قرار بود كه صدای «حامد بهداد» در این سریال پخش شود، اما سازمان صدا و سیما نخواست.
چرا؟
گویی با جنس موسیقی كه كار كرده بود مشكل داشتند. بههرحال من خیلی دوست داشتم كه این اتفاق میافتاد، چون وزنه خیلی خوبی هم برای سریال بود و هم اینكه من عاشق او هستم و امیدوارم روزی بتوانم با او كار كنم.
از زمان و روزهای پخش سریال راضی هستید؟
همین كه یكروز درمیان پخش میشود، خوب است، چون به هرحال فردا هم تكرارش پخش میشود و حكم پخش روزانه را دارد.
همین كه یكروز درمیان پخش میشود، خوب است، چون به هرحال فردا هم تكرارش پخش میشود و حكم پخش روزانه را دارد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
بازیگر جوان سینما و تلویزیون سر صحنه سریال «تاوان» دچار سانحه شد
تاوان برای آرامش خانوادهها
چند ساعتی در پشت صحنه سریال «از یاد رفته»، باحضور محمدرضا فروتن
سریالهایی که به زودی میآیند!
اگر کارگردانان سریالهای نوروزی امسال تغییر میکردند...!!