«جان جورج‌های» یك جنایتكار انگلیسی بود كه در سال‌های دهه 40 میلادی دست به یك سری قتل‌های سریالی زد. او همچنین با لقب‌هایی چون «قاتل وان اسیدی» یا «خون‌آشام لندن» شهرت داشت و مجموعا...
    

«جان جورج‌های» یك جنایتكار انگلیسی بود كه در سال‌های دهه 40 میلادی دست به یك سری قتل‌های سریالی زد. او همچنین با لقب‌هایی چون «قاتل وان اسیدی» یا «خون‌آشام لندن» شهرت داشت و مجموعا 6 نفر را به قتل رساند و اجساد قربانیانش را در ظرف بزرگی كه محتوی اسیدگوگرد بود حل كرد و از بین برد. انگیزه عمده‌اش در این جنایات طمع و رسیدن به پول بود.

پیشینه زندگی جنایتكار

والدین جان‌‌های كه عضو «انجمن اخوت» بودند در تربیت فرزندشان بسیار سختگیر بودند. جان به واسطه استعدادی كه از خود نشان داد از دبیرستانی واقع در ویكفیلد بورس تحصیلی دریافت كرد. او همچنین موفق شد بورسی دیگر از كلیسای جامع شهر ویكفیلد به‌عنوان خواننده سرودهای كلیسایی دریافت كند.

بعدها جان به عنوان فروشنده مشغول به كار شد. او بیانی شیوا داشت و بسیار جذاب لباس می‌پوشید. در سال 1934 با دختری به نام بئاتریس‌‌هامر ازدواج كرد، اما هنگامی كه در ماه نوامبر همان سال جان‌‌های به جرم كلاهبرداری دستگیر شد همسرش از او طلاق گرفت. در سال‌های بعد نیز جان‌های با خلافكاری‌های گوناگون زندگی‌اش را گذراند. در سال 1936 نزد تاجری به نام و.د. مك‌سوان به عنوان منشی و راننده مشغول به كار شد. یك سال بعد باز به جرم كلاهبرداری به4‌سال زندان محكوم شد. با شروع جنگ جهانی دوم بسیاری از زندانیانی كه جرمی غیر از قتل داشتند موقتا آزاد شدند. بدین ترتیب جان‌‌های نیز در سال 1940 آزاد شد. اما او پس از رهایی از زندان دوباره كلاهبرداری‌های كوچكش را از سر گرفت. با درآمدهایی كه از این راه به دست آورد حتی قادر شد در سال 1943 در هتل آنسلوكورت لندن كه هتلی مجلل بود اقامت دائمی داشته باشد.

قتل‌ها

در سال 1944 جان‌های اتاق كار كوچكی در زیرزمین ساختمانی واقع در منطقه كنزینگتون لندن اجاره كرد. او در آنجا ظاهرا روی ابداعاتش مشغول به كار بود. در 9 سپتامبر 1944 وی دونالد مك‌سوان‌ را كه پسر صاحبكار سابقش بود، به اتاق كارش كشاند و او را در آنجا به قتل رساند. جان‌‌های قبلا مقدمات قتل را به خوبی فراهم كرده بود.

بعد از این كه با ضرباتی قربانی‌اش را بیهوش كرد جسمش را در وانی كه در آن اسیدگوگرد ریخته بود حل كرد و از بین برد. بعد اسیدگوگرد را در آب فاضلاب زیرزمین ریخت. او ته‌مانده جسد قربانی‌اش را كه در اسید حل نشده بود در حیاط پشت ساختمان پخش كرد. پس از آ‌ن دارایی‌های دونالد مك‌سوان را با اسناد جعلی تصاحب كرد.

والدین دونالد مك‌سوان پس از مدتی از ناپدید شدن ناگهانی پسرشان نگران شدند. جان‌‌های به آنها گفت كه پسرشان خود را پنهان كرده تا از خدمت سربازی بگریزد و بدین ترتیب آنها آرام شدند. آقا و خانم مك‌سوان حرف جان‌‌های را كاملا باور كردند و حتی دعوت او را به اتاق كارش پذیرفتند. در آنجا جان‌‌های در سال1945 آن دو را نیز به همان روشی كه پسرشان را به قتل رسانده بود به قتل رساند و از بین برد. بعد با جعل دستخط آنها نامه‌هایی را خطاب به كارمندان، بستگان و دوستان خانواده مك‌سوآن نوشت. در این نامه‌ها آمده بود، آنها به كشور دوری كوچ كرده و كلیه امور مالی و تجاری‌شان را به جان‌‌های محول كرده‌اند. بدین طریق جان‌های تمام دارایی‌های این خانواده را كه ثروت قابل توجهی می‌شد، تصاحب كرد، اما مدتی بعد همه آن را در بازی قمار باخت.

از همین رو جان‌‌های باز به پول احتیاج پیدا كرد و یك زوج بازنشسته و متمول، دكتر آرچیبالد و روزالی هندرسون قربانیان بعدی‌اش را یافت. خانواده هندرسون در آگوست سال 1947 خانه‌ای را در «لدبروك گراو» برای فروش گذاشته بودند. جان‌های مذاكراتی را با آنها برای خرید خانه آغاز كرد و سرانجام به دروغ به آنها گفت كه چون یكی از معاملات تجاری‌اش بتازگی با عدم موفقیت همراه بوده قادر به خرید فوری خانه نمی‌باشد. میان جان‌‌های و هندرسون‌ها رابطه‌ای دوستانه شكل گرفت. بنابر این او موفق شد در 12 فوریه 1948 دكتر آرچیبالد هندرسون را نیز به اتاق كارش بكشاند. در آ‌نجا جان‌‌های ابتدا قربانی‌اش را با شلیك گلوله‌ای به سرش به قتل رساند و سپس جسد او را نیز در وانی كه با اسیدگوگرد پر كرده بود حل كرد و از بین برد. سپس نزد روزالی هندرسون رفت و به او گفت كه شوهرش حال خوشی ندارد و از او خواسته كه روزالی را پیشش ببرد. روزالی هندرسون همراه جان‌‌های به اتاق كارش رفت و به همان شكل جانش را از دست داد. در این قتل‌ها نیز او مقامات مسوول، بستگان و دوستان هندرسون‌ها را با اطلاعات جعلی فریب می‌دهد و صاحب ثروت قابل توجه این زوج می‌شود. او این بار نیز این ثروت را در بازی قمار می‌بازد.

در سال 1948 جان‌‌های بسیار مقروض است و به دنبال قربانی جدیدی می‌گردد. او این قربانی را در رستوران هتل آنسلوكورت كه در آن اقامت دارد می‌یابد. او در آنجا هنگام صرف غذا به كرات بیوه بازنشسته و متمولی به نام هنریتا دوراند دكان را ملاقات می‌كند. این خانم 69 ساله گمان می‌كند جان‌‌های تاجر است. خانم سالخورده ایده‌ای دارد. وی قصد دارد ناخن‌های مصنوعی تولید كند و از جان‌‌های كه به تصورش فروشنده‌ای موفق است می‌خواهد بازاریابی و تبلیغ محصولش را به عهده بگیرد. جان‌‌های به او پیشنهاد می‌دهد به اتاق كارش بیاید تا با هم بیشتر راجع به این ایده گفتگو كنند و بدین ترتیب در 18 فوریه 1949 او را به آنجا می‌كشاند. مثل قتل‌های سابقش جان‌‌های از پشت سر گلوله‌ای به مغز قربانی‌اش شلیك می‌كند و سپس جسدش را در وان اسید حل می‌كند. بعدها او در اعترافاتش می‌گوید كه كارش آنقدر سخت بوده و طول كشیده كه مجبور شد به خودش استراحت كوتاهی بدهد تا غذایی بخورد.

كشف جنایتكار پلید

این آخرین جنایت پول چندان زیادی نصیب جان‌‌های نكرد. او تنها توانست با این پول چند مورد از بدهی‌هایش را تسویه كند. به همین دلیل مدام مترصد یافتن قربانی‌های جدید بود. علاوه بر این واقعیت كه ناپدید شدن هنریتا دوراند دكان با محل اقامتش در هتل آنسلوكورت ارتباط تنگاتنگی دارد باعث نگرانی‌اش می‌شد. برای این كه كسی از او درباره هنریتا دوراند دكان سوال نكند خودش پیش‌دستی كرد و سراغ دوستش كنستانس لین، كه او نیز زن بازنشسته‌ای بود كه در همان هتل اقامت داشت، رفت و از او درباره هنریتا جویا شد. كنستانس لین به او پاسخ داد كه شكی ندارد هنریتا با او به اتاق كارش رفته بود. جان‌‌های كه انتظار چنین چیزی را نداشت منكر آن می‌شود. صبح روز بعد جان‌‌های دوباره از كنستانس لین درباره دوستش می‌پرسد. لین به او می‌گوید كه هنریتا هنوز پیدا نشده و به همین دلیل او قصد دارد به اداره پلیس برود و خبر ناپدید شدن دوستش را به آنها بدهد. جان‌‌های به كنستانس لین می‌گوید كه وی نیز مایل است همراهش به اداره پلیس برود تا از آنها بخواهد برای پیدا كردن زن گمشده اقدامی بكنند.

در اداره پلیس نظر یكی از ماموران به جان‌‌های جلب شد و اطلاعاتی را كه راجع به او وجود داشت بررسی كرد. سوءسابقه‌ جان‌‌های پلیس را نسبت به او مظنون كرد و سبب شد در تاریخ‌28 فوریه 1949 از او بازجویی كنند. جان‌‌های در ابتدا هرگونه ارتباطش را با ناپدید شدن خانم هنریتا دوراند دكان انكار كرد. پلیس اتاق كار و اتاقش را در هتل تفتیش كرد. آنها در اتاق كارش بقایای رعب‌انگیز هنریتا دوراند دكان را كه برای تشخیص هویت ‌آن زن كفایت می‌كرد پیدا كردند. علاوه بر چند كیلو گوشت و چربی انسانی كه در پشت ساختمان به طور پراكنده دفن شده بود پلیس استخوان پایی را كه تا حدودی متلاشی شده بود كشف كرد.

در بررسی‌ها مشخص شد كه آن استخوان یافت شده متعلق به یك شخص مونث بوده است. علاوه بر این دستكش هنریتا دوراند‌ دكان پیدا شد و نیز دندان‌های مصنوعی و سنگ‌های كیسه صفرایش كه اسید نتوانسته بود آنها را در خود كاملا حل كند.

جان‌‌های آدم چندان محتاط و دقیقی نبود. او در اتاق كار و اتاق هتلش آثار جرم واضحی به جا گذاشته بود. پلیس همچنین دفتر یادداشت‌های روزانه‌اش را نیز یافت كه در آن خیلی كوتاه به قتل‌هایش اشاره كرده بود. علاوه بر این در اتاق كارش تعدادی از وسایل خانواده مك‌سوان را نیز پیدا كرد.

محاكمه و مجازات

هنگامی كه جان‌‌های با كشف‌های پی‌درپی پلیس مواجه شد به قتل هنریتا دوراند ‌ دكان و حل كردن جسدش در وان اسیدی اعتراف كرد. البته وی بر این عقیده بود كه چنانچه جسدی وجود نداشته باشد پلیس نخواهد نتوانست قتلی را در مورد او به اثبات برساند. ظاهرا جان‌‌های با تفسیر تحت‌الفظی قانون دچار اشتباه شده بود.

او متهم به قتل هنریتا دوراند ‌ دكان شد و در 18 جولای 1949 در مقابل دادگاه قرار گرفت. قاضی دادگاه، تراورز‌هامفری و دادستان، سرهنری شاوكراس نام داشتند. وكیل تسخیری او نیز مردی بود به نام دیوید مكسول. جان‌های تلاش می‌كرد خودش را بیمار روانی بنمایاند، تا به جای رفتن به زندان او را به بیمارستان روانی منتقل كنند، یعنی جایی كه فرار از آنجا برایش بسیار آسان‌تر بود. در شرح و تفصیل‌های دقیق و طولانی‌اش در دادگاه اظهار كرد كه عاشق خون است و مدعی شد از هر كدام از قربانی‌هایش، پیش از آن كه جسدهایشان را به اسید بسپارد، یك لیوان خون نوشیده است. به علاوه مثل بیماران روانی حرف می‌زد و رفتار می‌كرد. گزارش پزشكی قانونی اگرچه در جان‌‌های بیماری روانی را تایید كرد، با این وجود دادگاه به این نتیجه رسید كه جان‌‌های از نادرستی اعمالش آگاه بوده و بدین ترتیب از نظر قانونی دارای عقل سالم و كافی بوده است. جان‌‌های به دلیل ارتكاب به قتل به مرگ محكوم شد.

هنگامی كه او در زندان منتظر اعدام بود، خاطرات وحشتناكی را به رشته تحریر درآورد و در این خاطرات مدعی شد كه تربیت سختگیرانه و متعصبانه والدینش سبب شده بود كه وی به این گونه اعمال سوق داده شود. با این همه تصور می‌شود كه جان‌‌های با نوشتن این خاطرات همواره سعی داشته خودش را بیمار روانی جا بزند تا او را به بیمارستان روانی منتقل كنند.

سرانجام در 10 آگوست 1949 جان‌‌های در زندان واندزوورس واقع در جنوب لندن به دار مجازات آویخته شد. 

حاشیه

به دلیل علاقه بیش از حد انگلیسی‌ها به این گونه مسائل روزنامه‌های آنجا از این قضیه نهایت سود را بردند و به ركوردهای تازه‌ای در تیراژ دست یافتند. در گزارشات فراوان و اغلب غیركارشناسانه این روزنامه‌ها به جان‌‌های لقب «خون‌آشام لندن» و «قاتل وان اسیدی» دادند.

جان‌های را اغلب با قاتل سریالی فرانسوی، مارسل پتیو مقایسه می‌كنند. علاوه بر این، بعید نیست كه جان‌‌های درباره جنایات جورج سارت ساریانی، كه در سال 1925 یعنی حدود دو دهه پیش از او به همین شیوه اجساد قربانیانش را از بین می‌برد، شنیده یا خوانده بود.
 
 
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/Entertainment
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب جالب دیگر:
رژیم سخت برای ببرهای چاق!
مردی با 300 سوراخ بر روی صورت!! (+عکس)
تصاوير منتخب سال 2008 ميلادی (2)
روش عجیب آنجلينا جولی برای مسئوليت پذير کردن بچه‌هایش!!
آگهی فروش خانه 10.000.000.000 در تهران!!