عاشق زن مطلقه ای شدم که حاضر به ازدواج موقت است!!!
پسرى هستم 29 ساله. 4 سال پیش با خانمى 35 ساله که از همسرش جدا شده بود آشنا شدم. به دلیل برخی مشکلات خانواده ام حاضر به ازدواج ما نیستند. حتی این خانم حتى راضى هستند به صورت موقت با من زندگى کنند.

خانواده ام راضی به ازدواجم نیستند

سوال کاربر :

پسرى هستم 29 ساله. 4 سال پیش با خانمى 35 ساله در بیمارستان آشنا شدم که به دلیل برخی مشکلات از شوهرش جدا شده بود  و با مشکلی که داشت نمی توانست به صورت عادی راه برود.  فقط تلفنى با هم در ارتباط بودیم. او هر از گاهى از دارو خوردن و درد کشیدن ناله می کرد. دلم تاب نیاورد، خواستم به خاطر رضای خدا به او کمک کنم. شرایط را فراهم کردیم و براى اولین عمل رفتیم تهران. دو سال گذشت. برای عمل مفصل دیگرش نیز اقدام کردیم. حالش بهتر شده است. همیشه از او حمایت و مشکلاتش را حل کردم. بعد از 4 سال الان به شدت به یکدیگر علاقه داریم. خانواده من هم با ازدواج مان مخالفت می کنند. او هم جز من کسی را ندارد. مدام می گوید اگر تنهایم بگذارى مشکلات دوباره بر می گردند. اصلا دلم نمی آید، دلش را بشکنم. از طرفى هم راضى کردن خانواده ام سخت است. این خانم حتى راضى هستند به صورت موقت با من زندگى کنند. واقعا الان مانده ام چه کار کنم. نمى توانم دل هیچ کدام را بشکنم. البته ما عقد موقت کرده ایم. کمکم کنید که این مشکل را حل کنم.

 

پاشخ کارشناس :

مخاطب گرامی! خیرخواهی شما در این ماجرا ستودنی است؛ اما درباره ازدواج شما با ایشان چند متغیر وجود دارد که می تواند علت مخالفت خانواده شما و البته هر پدر و مادری باشد که در ادامه به آن می پردازیم و راهکار های حل و فصل آن را نیز بررسی می کنیم.

نحوه آشنایی شما هم برای من و هم برای هر پدر و مادری قدری شبهه برانگیز است

در واقع در فرهنگ ایرانی و ایمانی ازدواج ما ایرانی ها، پسر، دختر را از پدر و مادرش یا سرپرست یا قیم وی خواستگاری می کند و این امر نشان از محجوبیت دختر دارد که محوریت یک ازدواج سالم است. البته ناگفته نماند اگر عکس آن باشد به معنای نامحجوب بودن دختر خانم نیست؛ بلکه برای فرهنگ ایرانی ها حالت اول بهتر است که البته بی حکمت هم نیست. موضوع دیگری که مخالفت با این امر را تشدید می کند، وجود عقد موقت بین شماست که بی تردید مخالفت جدی والدین شما را بر می انگیزد زیرا اصلی را که به آن اشاره کردم کاملا مخدوش می کند حال چه آن ها مطلع باشند چه نباشند زیرا کم و کیف رابطه شما برای آن ها مهم است و نه صرفا وجود عقد شرعی بین شما که به چرایی این مهم در ادامه خواهم پرداخت. حال ممکن است سوال شما این باشد که مگر چه فعل ناصوابی رخ داده که والدین من باید این گونه مخالفت کنند، البته هیچ، ولی در ذهن والدین شما به ادبیات خودشان این موارد متبادر می شود که دختر محجوب و با اصل و نسب بی اذن والدین خود با فردی ازدواج نمی کند و حال که این امر رخ داده، به هیچ وجه در شان عروس و همسر آینده فرزند ما نیست و نخواهد بود و بسیاری اما و اگر های ضد و نقیض دیگر که به شدت ابهام برانگیز و مانع شونده خواهد بود.

 

راه حل چیست؟

تمام مفروضات درست و غلط شما و والدین تان با انجام یک جلسه آشنایی و نه خواستگاری، تاکید می کنم نه خواستگاری به سرانجام می رسد. والدین شما با خواستگاری مخالف هستند و در واقع رضایت به خواستگاری را با رضایت به ازدواج یکی می دانند که چندان درست نیست. به چنین والدینی توصیه می کنم دست از مخالفت و ضدیت بدون شواهد متقن بردارند زیرا بیشتر، مخالفت و لجبازی جوان یا نوجوان خود را برمی انگیزند که متاسفانه راه به جایی نمی برد و موضوع پیچیده تر می شود؛ بنابراین تاکید می شود برای خارج کردن فرزندشان از بلاتکلیفی «عشق و ازدواج» با احترام به نظر او و انجام دیدار و نه خواستگاری با خانواده فرد مورد نظر، نظرات مثبت و منفی خود را ابراز کنند تا میزان پذیرندگی فرزند خود را به صورت منطقی بالا ببرند، نه میزان نافرمانی وی را با مخالفت غیرواقعی و غیرمنطقی خود!

در مجموع شاید برخی والدین با این روش موافق نباشند ولی شواهد تجربی و تجربیات سال ها ارائه مشاوره بنده نشان می دهد روش اول بسیار کارآمدتر است مخصوصا در شکل دادن مجدد رابطه تخریب شده والد-فرزندی که متغیر اصلی ازدواج فهیمانه فرزندان است. گاهی شرایط خود فرزند یا فرد مورد نظرش برای ازدواج آنقدر نامتعارف و نامتناسب است که والد بی هیچ شکی مخالفت صریح و جدی خود را ابراز می کند و از منظر والدین این امر کاملا منطقی و به صلاح فرزندشان است در صورتی که نمی دانند فرزندشان به شدت با این کار آن ها مخالف است. راه حل این است که دو طرف این معادله، قدری به دنیای فکری و نگرشی هم نزدیک شوند، از جوان خیلی نمی شود انتظار داشت بتواند شبیه یک بزرگسال 40 یا 50 ساله فکر کند؛ ولی از یک بزرگسال انتظار می رود بتواند مانند یک نوجوان یا جوان فکر کند زیرا روزی خود این مسیر را طی کرده، لذا اگر می خواهید به فرزندتان مهارت حل مسئله و خروج از بحران را بیاموزید با روش یاد شده هم این مهارت را به وی آموزش دهید و هم مسئله امروز وی را به سرانجام برسانید. خاطر نشان می کنم همه عشق های آتشین فرزندان به فرد دیگری به همین راحتی قابل حل نیست و گاهی متغیر هایی پشت پرده است که تمام تلاش های شما را بی نتیجه می کند. در این گونه موارد نیاز مبرم به ورود فرد خبره ای برای گره گشایی از مسئله است و نه صرفا مخالفت و خدای نکرده قطع ارتباط با فرزند.

وجود برخی متغیر های دیگر نیز می تواند بقای کمی و کیفی ازدواج شما را کاهش دهد که توصیه اکید می شود درباره آن ها تامل و با فرد خبره ای مشورت کنید که البته این موارد نیز می تواند دلایل دیگر هر پدر و مادری در خصوص ازدواج فرزندش باشد. راه حل این تفاوت ها این است که شما و طرف مقابل از تبعات آن آگاه شوید و سپس با پذیرشی آگاهانه و نه صرفا عاشقانه تصمیم نهایی را بگیرید:

الف) تفاوت سنی معکوس بین شما

شما 6 سال کوچک تر هستید و تجربه ازدواج قبلی خانم، این تفاوت سنی را تشدید نیز می کند؛  مثلا اگر در دو یا سه سال آینده خانم شما قصد بارداری داشته باشد وی در سن کاملا مناسب بارداری قرار ندارد و از سویی متوسط سن یائسگی زنان در ایران 47 سال است که البته نوعی از یائسگی زودرس نیز وجود دارد که در 10 درصد خانم ها از حدود 40 سال به بعد رخ می دهد و... این موارد گوشه ای از اطلاعات علمی است درباره شرایط سنی شما زوج محترم که جدای از رابطه عاشقانه شما هر دو باید نسبت به آن آگاه شوید و سپس تصمیم معتبری اتخاذ کنید.

ب) تفاوت فرهنگی بین شما

این که هر کدام از شما اهل دو شهر با فاصله جغرافیایی قابل تأمل هستید؛  البته به معنای غیر ممکن بودن نیست بلکه به معنای دانستن تبعات این تفاوت از زبان مشاور است و سپس پذیرش و انتخاب آن.
مسئله خیلی مهمی که به آن اشاره کرده اید، موضوع ترحم و دلسوزی شماست. ازدواج، انتخابی است که در پس آن آزادی و اختیار است نه ترحم و دلسوزی محض که در پس آن اجبار است؛ ولی اجباری با لباس زیبای مهر و دوستی. ترحم و دلسوزی دو صفت والای انسانی است، اما در امر انتخاب همسر نباید موثر باشد. شما موظف هستید در مقابل والدین خود احسان کنید که همان گذشتن از حق خود است؛ اما آیا حاضرید این کار را همه جا و با هر فردی انجام دهید، مسلما خیر و اگر برخی جا ها به اشتباه انجام داده اید با تبعات منفی آن روبه رو شده اید.
و نکته آخر این که از میزان بالای ترحم و دلسوزی شما می توان حدس زد که به وابستگی عاطفی هم زود مبتلا می شوید و هم خیلی به آن محتاجید. خودتان آگاه باشید که در نهادتان چه خبر است و تلاش کنید از گرمای این آتش تند به بهترین نحو بهره مند شوید که خدای نکرده نه پای شما بسوزد و نه دامن دیگری.

 

 

گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
seemorgh.com/lifestyle
منبع : khorasannews.com