ای بی عرضه ! آخر نتوانستی در کنار نابغه ها دوام بیاوری
امروزه مربیان موفقیت پا به پای مشاورین یا روانشناسان به پیش رفته و به مردم برای داشتن ازدواج موفق، روابط مؤثر با یکدیگر، تحصیلات موفق ، دستیابی به موفقیت شغلی و غیره کمک شایانی می نمایند.

شما که نمی خواهید فرزندتان یک بعدی تربیت شود؟

قسمت اول : ای بی عرضه ! آخر نتوانستی در کنار نابغه ها دوام بیاوری

بخش نخست از سلسله گفتگوهای خودمانی سیمرغ با مشاور یا مربی خصوصی خانواده های خاص .
وقتی کم سن و سال بودم، فکر می کردم آدم های موفق نظیر تاجران ، ژنرال ها، سیاستمدارها یا رهبران تجاری در دوران کودکی و تحصیل خود در رفاه کامل زندگی کرده اند یا همواره در هر زمینه ای، شاگرد اول بوده اند.
در کل وضع مالی خوبی داشتیم اما من هیچگاه آنرا درک نکردم زیرا تابستان که می شد پدر بجای آنکه مرا به کلاس های ورزشی یا علمی بفرستد، اصرار داشت تا در باغها و مزارع عموی مادرم کار کنم. البته بعدها متوجه شدم که آن کار هوشمندانه ایشان، بهترین هدیه ای بود که به من داده شد. بخصوص اینکه عموی مادر، انسان بسیار پاک، سالم و صادقی است و من نکات بسیار ارزشمندی از ایشان آموخته ام.  البته شوهر عمه مادرم نیز که در همان منطقه عموجان ، صاحب باغها و مزارع فراوان کشاورزی بود نیز همانند ایشان، انسان فوق العاده ای بود که به رحمت خدا رفت.
اوایل درک نمی کردم که چرا پدرم مرا در آن موقعیت مکانی و زمانی و در کنار آن افراد بی نظیر قرار داده است، لذا همه اش نگران بودم که همسن و سالهای من، به سرعت دارند از من جلو می زنند و من وقتم را در آن باغ ها و مزارع تلف می کنم.
دوستانی داشتم که از اول ابتدایی تا سوم راهنمایی همواره شاگرد اول بودند. اما اغلب آنها یا سال اول دبیرستان مردود شدند و یا از آن به بعد دچار افت تحصیلی شدید گشتند.
وقتی سال دوم دبیرستان، به اصرار خود و موافقت پدرم از یک دبیرستان تیزهوشان بسیار مطرح تهران، به دبیرستان البرز رفتم، مادرم مرا سرزنش می کرد که ای بی عرضه ! آخر نتوانستی در کنار نابغه ها دوام بیاوری و از آنجا فرار کردی! اما من به ایشان عرض کردم: مادر جان! انتظار ندارید، پسرتان در مدرسه ای درس بخواند که اغلب دانش آموزانش از بس سرشان در کتاب است، نمی دانند رئیس جمهور کشورشان کیست؟ شما که نمی خواهید فرزندتان یک بعدی تربیت شود؟
اصرار پدر بر مطالعه کتب مذهبی، تاریخی، سیاسی و مدیریتی در کنار دروس مدرسه و نیز سرنوشت کنونی آن شاگرد اولهای دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان و حتی برخی از رتبه های برتر کنکور که در جریان هستم که اکنون یک زندگی تک بعدی و عادی دارند و برخی از آنها نهایت موفقیتشان این است که به دلیل فقدان نوآوری و خلاقیت، ترجیح داده اند بجای کارآفرینی، استاد دانشگاه باشند، بعدها به من نشان داد که شاگرد اول بودن تضمین کننده موفقیت در عرصه های مختلف زندگی نیست.
آن زمان ها فرزندان یکی از دائی هایم، هریک در اتاق خود، یک تلویزیون رنگی و یک ضبط با باندهای بسیار بزرگ داشتند. مامان می گفت به خاطر این است که دایی ات خیلی پولدار است. در حالیکه در منزل ما فقط یه ضبط کوچک بود با یک تلویزیون سیاه و سفید در سالن، بنابراین تصور می کردم وقتی ضبط و تلویزیون رنگی بزرگی در خانه ات داشته باشی، واقعاً شاهکار کرده ای. بعد از مدتها، وقتی پدرم یک تلویزیون رنگی خرید، آن موقع بود که فهمیدم تلویزیون تو را یک سوپراستار یا انسان موفق نمی کند.
برای مدتی تصور می کردم آدمهایی که کت و شلوار می پوشند و کراوات می زنند، واقعاً افراد خاص و موفقی  هستند، اما به تدریج متوجه شدم که پوشیدن کت و شلوار و زدن کراوات تو را نابغه نمی کند.
وقتی دوازده ساله بودم دوست داشتم خلبان بشوم اما این ایده نیز خود به خود رنگ باخت. مادر بزرگ نازنینم که نقش بسیار مهمی در شکل گیری شخصیت من داشت، به خاطر بیماری هر هفته به نزد خانم پزشک جوانی می رفت که خیلی خانم زیبا، متواضع و خاصّی بود و احترام بسیاری به مادر بزرگم می گذاشت و همواره به او می گفت: مادر جان ...
اما وقتی مادر بزرگ به رحمت خدا رفت، تصور می کردم آن خانم دکتر می بایست راه حل درمان همه بیماری ها را می دانست . شاید شما نیز هر از گاهی چنین فکرهایی کرده باشید، اینکه متخصصانی هستند که تمام جوابها را می دانند ولی نه اینطور نیست. آدم های موفق، فوق بشری نیستند. آنها یک مغز، زمانی به اندازه بیست و چهار ساعت در شبانه روز و معمولاً دو تا دست و دوتا پا دارند. آنها بخوبی مهارت های فردی، تحصیلی و شغلی خود را تقویت می کنند و آن را در قالب یک ایده یا خدمت به جامعه شان عرضه می کنند، اینگونه است که ما با انسان های موفقی نظیر بیل گیتس، استیوجابز و ... مواجه می شویم که می توانند پنجره ای جدید به روی جهانیان بگشایند.
به عقیده بنده، هیچ کس با مجوز خاصی برای موفق شدن به دنیا نمی آید. خداوند از آسمان به زمین نمی آید و نمی گوید: ای بنده ی من حالا نوبت توست ! او نمی گوید: تو می توانی یا تو نمی توانی، همه چیز بخود ما بستگی دارد ...
این مطالب، بخش نخست از گفتگوی خودمانی سیمرغ با سیناتهرانی مربی زنان و مردان خاص بود. هرچند در عرف، از سیناتهرانی به عنوان یکی از بهترین مشاورین خانواده و تحصیلی کشور یاد می شود، اما او اصطلاح مشاوره را مناسب تخصص خود نمی داند و مایل است تا او را مربی مهارت های موفقیت فردی، تحصیلی و شغلی بنامند.
او عضو گروه مربیان درس زندگی دات کام است که با روشهای متفاوت خود باعث آشتی زنان و مردان بسیاری با مقوله مشاوره خانواده و تحصیلی شده اند. زنان و مردانی که تصور می کردند مشاورین خانواده یا تحصیلی افرادی شکست خورده و مشکل دار هستند، اما حضور این متخصص جوان و همکارانش، تصورات آنها را برهم زده است.
امروزه مربیان موفقیت پا به پای مشاورین یا روانشناسان به پیش رفته و به مردم برای داشتن ازدواج موفق، روابط مؤثر با یکدیگر، تحصیلات موفق ، دستیابی به موفقیت شغلی و غیره کمک شایانی می نمایند، مربیان بر خلاف مشاورین، علاوه بر ارائه راهکارهای حل مشکل، روش حل آنرا نیز به مراجعین خود می آموزند.
از شما دعوت می کنیم تا در روزها و هفته های آتی، بخش های دیگر گفتگوی اختصاصی سیمرغ با این مربی موفق خانواده و تحصیلی را مطالعه بفرمایید.

 

تهیه و تدوبن : گروه سبک زندگی سیمرغ
اختصاصی سیمرغ