در ابتدا همه‌چیز از نگاهی زیرکانه در غروب جمعه‌ی یک روز پاییزی که درختان، عزم جزم می‌کنند تا جامه‌ی کهنه از تن به‌در کرده و مهیای پوشیدن جامه‌ای دگرگونه شوند، آغاز گشت و آن‌گاه که...
 

در ابتدا همه‌چیز از نگاهی زیرکانه در غروب جمعه‌ی یک روز پاییزی که درختان، عزم جزم می‌کنند تا جامه‌ی کهنه از تن به‌در کرده و مهیای پوشیدن جامه‌ای دگرگونه شوند، آغاز گشت و آن‌گاه که این نگاه نخستین، با چاشنی لبخندی دلربا قرین گشت، تأثیری دوچندان یافت.

ابتدا تصور نمی‌کردم این برخورد گذرا -البته در محیطی سرشار از شور و نشاط- بتواند زمینه‌ساز تحولی عمیق در وجود انباشته از «منطق و استدلال» من شود اما چشمان نافذ و کلام دلنشین او، چنان بود که حتی ذره‌ای مقاومت در برابر خود را نمی‌طلبید.

با تلاقی اولین نگاه‌مان، بی‌اختیار به او «سلام» کردم و او نیز با پاسخی کوتاه اما مهربان، مرا همراهی کرد. ناگهان بند دلم از هم گسست. گویی در پاسخ سلام او، رازی نهفته بود که تا اعماق وجودم رخنه کرد، شاید پیامی از «عشق».

در آن‌ لحظه، تنها احساسی که بر من غلبه داشت، این بود که فروریختن دل، بی‌محابا تپیدن قلب و بی‌اختیار محوِ تماشا شدن، تنها می‌‌تواند نویدبخش «عشق» باشد اما هنوز این حالات برایم گنگ و مبهم می‌نمود. آخر تا آن لحظه، هرگز چنین شرایطی را تجربه نکرده بودم. گویا جاذبه‌ای الهی، مرا به‌سوی جاده‌ای زیبا و بی‌انتها می‌کشاند.

دیگر سر از پای نمی‌شناختم و هر لحظه برای گوش جان سپردن به پیامش، بی‌تابی می‌کردم، هرچند که خود او گویی «تحقق عینی پیام» بود، با حضوری پویا در محفلی شورانگیز. سرانجام یافتم آن‌چه را که مقدمه‌ی هر جست‌وجوی هدفمندی‌ست، یعنی «عشق» را که سالیان سال در وجودم مهجور مانده و هرگاه جسارت کرده و رخصت خودنمایی به آن داده بودم، احساس شرمی موهوم، مرا بازداشته بود.

 

تهیه شده توسط :مجله شادکامی و موفقیت ، عبدالحمید پوراسد
www.seemorgh.com/lifestyle
اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
خانمها مایلند با چه مردانی زندگی كنند!؟
چرا مردان متاهل، مردان مجرد را از ازدواج نهی می‌کنند؟!
در این صورت ازدواج نكنید!
چه مواقعی پر حرف یا کم حرف می‌شویم؟
10 راز جاذبه که خانم ها می دانند ولی آقایون نه!