زندگی دردناک زن صیغه ای که از کودکی معتاد شد
زن جوان می‌گوید اعتیاد والدینش باعث شد او هم گرفتار مواد مخدر شود

17 سالم بود پدرم من را به یکی از دوستانش داد!

سیما سال‌هاست به مواد اعتیاد دارد. او تا به حال چند بار در پاتوق‌های خلافکاران ‌دستگیر شده است.

سیما که این‌ بار به اتهام حمل مواد بازداشت شده، از زندگی‌اش می‌گوید:

*چند سال است اعتیاد داری؟

نمی‌دانم، از وقتی یادم می‌آید.

*اولین بار کی مواد کشیدی؟

خیلی کوچک بودم. پای بساط پدرم نشستم و تریاک کشیدم.

*پدرت معتاد بود؟

هم پدرم معتاد بود هم مادرم. من بچه پنجم آنها بودم.

*سرنوشت بچه‌های دیگر چه شد؟

نمی‌دانم، من از خواهر و برادرم خبر ندارم.

*پدر و مادرت چطور معتاد شدند؟

نمی‌دانم؛ ولی هر بار دعوا می‌کردند مادرم به پدرم می‌گفت تو من را بدبخت کردی. حالا کدام‌شان اول معتاد شد، نمی‌دانم.

*ازدواج کرده‌ای؟

چندبار صیغه شدم اما هیچ وقت ازدواج درست نکردم.

*با چه کسانی صیغه می‌شدی؟

بیشتر دوستان پدرم بودند.

*اولین بار کی صیغه شدی؟

نوجوان بودم. حدوداً 17 ساله بودم که پدرم من را به یکی از دوستانش داد و کمی‌ مواد گرفت.

*خرج خودت را چطور تامین می‌کنی؟

با موادفروشی. بیشتر با شاپور می‌گردم و از او پول می‌گیرم.

*شاپور کیست؟

پاتوق ‌داشت. من برای او کار می‌کردم بعد هم که بازداشت شدم.

*بچه داری؟

نه بچه ندارم. شانسی که آوردم این است که بچه ندارم.

*چرا از نظر تو بچه نداشتن شانس است؟

من زنی معتاد هستم. آواره هستم. بچه داشتن من فقط باعث بدبختی آن بچه بود.

*تا حالا به ترک کردن و زندگی آرام فکر کرده‌ای؟

بله فکر کرده‌ام ولی خب درباره من نمی‌شود.

*چرا درباره تو نمی‌شود؟

چون من معتادم. از بچگی مواد کشیدم. جایی که من زندگی کردم و با آدم‌هایی که من زندگی کردم خوشبختی معنایی ندارد. دنیای ما با دنیای آدم‌های دیگر فرق دارد.

*می‌دانی که زندانی می‌شوی، آیا فکر نمی‌کنی می‌توانی در این مدت ترک کنی؟

نمی‌دانم. فکر می‌کنم نمی‌شود. حالا در زندان ترک کردم بعدش چه؟ باز هم برمی‌گردم به جایی که به آن تعلق دارم؛ به بدبختی و اعتیاد.




گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: isna.ir