كلاهبرداری با سوءاستفاده از عقاید خرافی مردم، یكی از شگردهایی است كه شیادان از آن برای رسیدن به مقاصد و اهدافشان بهره میجویند. این شگرد كلاهبرداری ابعاد گستردهای را در بر میگیرد و از رمالی و فالگیری تا كلاهبرداریهای كلان و میلیونی را شامل میشود و حتی گاه به جرایم ثانویهای همچون قتل، تجاوز به عنف و ....
میانجامد. در یكی از این پروندهها كه اخیرا در دادسرای ناحیه 11 تهران مورد رسیدگی قرار گرفت زنی با این ادعا كه خود و شوهرش همزاد جنی دارد توانست خانواده همسر خود را فریب دهد و از آنان بیش از 200 میلیون تومان كلاهبرداری كند. این زن كه سهیلا نام دارد درباره شگردش برای ارتكاب جرم میگوید: «من كه چهرهای موجه از خودم ساخته بودم در گفتگوهایی كه با مادر شوهرم داشتم ادعا كردم خودم و شوهرم جن همزاد داریم كه باید به حرفها و توصیههای آن دو گوش كنیم برای این كه خانواده شوهرم حرفهای مرا باور كنند یك روز از مردی خواستم روی پشتبام خانه پدرشوهرم راه برود. سپس ادعا كردم صدای قدمهایی كه به گوش میرسد به خاطر راه رفتن جن همزاد شوهرم روی پشتبام است با این ترفند و حقههای دیگر بالاخره همه را قانع كردم بعد از مدتی پدرشوهرم بیمار شد و من به مادر شوهرم گفتم جن همزادم گفته اگر پدر شوهرم خانهاش را به نام مادرشوهرم نكند جنها او را با خودشان میبرند یا این كه وی سكته میكند و میمیرد به این ترتیب كارهای اداری واگذاری خانه كه 200 میلیون تومان ارزش داشت انجام شد. مدتی بعد ادعای تازهای را مطرح كردم و گفتم این بار اجنه گفتهاند آن خانه باید به نام من شود وگرنه اتفاق بدی میافتد به این ترتیب خانه را تصاحب كردم. سپس به توصیه جنها شوهرم را به یك سفر فرستادم و اسباب و اثاثیه منزلمان را سرقت كردم و چون قبل از این سفر باز هم با همان ترفند توانسته بودم طلاقم را بگیرم براحتی فراری شدم تا این كه با شكایت مادرشوهرم به دام افتادم.»
این پرونده عجیب تنها نمونهای از كلاهبرداریها و جرایمی است كه با سوءاستفاده از برخی عقاید مردم به وقوع میپیوندد. چندی پیش زن جوانی به دادسرای عمومی تهران مراجعه و علیه مردی رمال شكایت كرد. او گفت: «من بچهدار نمیشدم و به این خاطر به توصیه یكی از دوستانم نزد مردی دعانویس و رمال رفتم. او كه به ظاهر انسانی مذهبی بود اعتماد مرا جلب كرد و یكسری دعا و جادو به من داد و بابتش مبلغ زیادی پول گرفت تا این كه فهمیدم تمام آن وردها و جادوها دروغ بوده است.»
بهرغم هشدارهای مكرر درباره سوءاستفاده از عقاید خرافی همچنان بسیاری از مردم خرافههایی را باور دارند و زندگیشان را بر پایه این اصول باطل بنا میكنند. علیاصغر كیهاننیا روانشناس و استاد دانشگاه در این باره میگوید: «بخشی از رواج خرافهگرایی در ایران به خاطر وجود فرهنگهای مختلف در جامعه ما است از سویی كشور ما همیشه محل رفت و آمد مهاجرانی بوده كه هر یك فرهنگها و عقاید متنوعی دارند و این امر سبب شده است برخی اعتقادهای غلط و اشتباه در بین مردم شایع شود.»
این روانشناس درباره علت دیگر رواج خرافه در جامعه میگوید: «یكی دیگر از علل خرافهپرستی بیاطلاعی و ناآگاهی مردم است. برخی افراد نمیخواهند به مسائل فكر كنند و با مطالعه دانش خود را بالا ببرند و به علت وقوع بعضی وقایع بیندیشند به همین خاطر برای توجیه مسائل مختلف، عقاید خرافی را باور میكنند. در چنین شرایطی است كه شیادان از ناآگاهی طعمههایشان استفاده میكنند و با فریب آنان دست به كلاهبرداری و سوءاستفاده میزنند.»
عقاید خرافی گاه چنان در تار و پود روان افراد تنیده میشود كه آنان قدرت تفكر و تعقل را از دست میدهند و بتدریج تحت فرمان اعتقادات باطل درمیآیند و حتی به بیماریهای روانی مبتلا میشوند. در چنین شرایطی است كه شاهد وقوع جنایتهایی نیز هستیم.
به عنوان نمونه دختر جوانی كه سال گذشته خواهر شیرخوارش را از پنجره خانه به بیرون پرت كرده بود شنیدن صداهایی مرموز و صدور فرمان قتل از سوی این صداها را دلیل كشتن خواهرش ذكر كرد. اخیرا نیز جوانی به نام محمدجواد كه همسر و فرزندش را در شهرك صدف كشته است یكی از دلایل این جنایت هولناك را همان صدور فرمان قتل از سوی صداهای مرموز اعلام كرده است.
تحقیق درباره پرونده این دسته از مجرمان نشان میدهد برخی از آنان به واقع تحت تاثیر صداهایی موهوم قرار داشته و در واقع به بیماری روانی مبتلا شدهاند اما عدهای دیگرشان نیز سعی میكنند با بیان این نوع خرافات قتلها و جنایتهایشان را توجیه و از مجازات فرار كنند.
حسین اصغرزاده بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران در این رابطه میگوید: «بین قاتلان غیرحرفهای اما تیزهوش و باسواد هستند كسانی كه پس از ارتكاب قتل با طرح مطالبی واهی سعی میكنند روند تحقیقات را منحرف كنند و به حركت جنایتكارانه خود جنبه معنوی بدهند تا هم جامعه و هم قاضی در كشف انگیزه واقعی جنایت منحرف شوند.»
به اعتقاد كارشناسان یكی از دلایل رواج اعتقادات خرافی ناكامی افراد، عدم اعتماد به نفس و نداشتن امكانات و رسیدن به هدف است. امانالله قرائیمقدم آسیبشناس اجتماعی و استاد دانشگاه معتقد است در شرایطی كه افراد نمیتوانند به امیال و خواستههای خود در حالت واقعی برسند و مسوولان نیز توانایی برآورده كردن خواستههای مردم را ندارند گرایش به خرافات بیشتر میشود و طبیعتا افرادی كه از طبقه پایین اجتماع و فقیر هستند، اعتقاد بیشتری به مسائل خرافی مثل رمل و اسطرلاب و امثال آن دارند.
این استاد دانشگاه خاطرنشان میكند: «اگر چه فقر و تحصیلات كم باعث روی آوردن به خرافه میشود، اما افراد تحصیلكردهای هم هستند كه به خاطر نداشتن آگاهیهای لازم موجب افزایش خرافات میشوند».
قرائیمقدم درباره اثرات سوء خرافهگرایی علاوه بر احتمال گرفتار شدن در دام تبهكاران و شیادان به موارد دیگری نیز اشاره میكند و میگوید: «افراد خرافهپرست به موجوداتی بیاراده تبدیل میشوند و باور میكنند كه خود در زندگیشان نقش چندانی ندارند. از سویی خرافات بیهودهگری و تنپروری را رواج میدهد و روحیه تلاش و كوشش را از بین میبرد كه همین امر نیز اثرات سوء فردی، اجتماعی و اقتصادی در پی دارد.»
با توجه به تبعات منفی رواج عقاید خرافی در جامعه یافتن راهكارهایی برای جلوگیری از گسترش این معضل امری ضروری به نظر میرسد. «علیاصغر كیهاننیا» درباره راههای مقابله با اعتقادات باطل و غلط میگوید: «تنها راه این كار دادن آموزش به مردم است باید درباره باورهای غلط و مسائلی همچون فالبینی در رادیو و تلویزیون و مطبوعات بحث و به مردم اطلاع داده شود كه هیچیك از آنها مبنا و پایه منطقی و درستی ندارند. هر چقدر آگاهی مردم بالاتر برود آنان از خرافه دورتر میشوند».
اقدامات فرهنگی و آموزشی برای مقابله با این معضل نكتهای است كه قرائیمقدم نیز بر آن تاكید و تصریح میكند: «از آنجا كه خرافهپرستی از قدیم در فرهنگ ما وجود داشته نمیتوان به این زودی آن را ریشهكن كرد اما كارهای فرهنگی برای مقابله با آن بسیار موثر است چرا كه خرافات معمولا در جوامعی رشد میكند كه فرهنگ پایینی دارند.»
به نقل از بازیاب