ایرانی‌ها تخیل عجیب و غریبی دارند و برای اخبار ساده یک خطی قصه‌های پیچیده‌ای می‌سازند که حتی به ذهن خیال پردازانی مثل استیفن کینگ هم نمی‌رسد.
 

خبر مربوط به گم شدن، یا پنهان شدن مرتضی حیدری را خوانده‌اید؟ به اصل خبر کاری ندارم. به خبر و شرحی هم که دیروز توی روزنامه درج شده بود کاری ندارم. مهم اظهار نظر های عجیب مردم است .قضیه عین همان فیل در تاریکی است. یک اتفاقی افتاده، و شاید هم نیفتاده، و حالا هرکسی از ظن خودش یار قصه می‌شود و آب و تابی می‌دهد و با تأکید بر اینکه «من دوست صمیمی فلانی هستم» حرفش را می‌زند. علاوه بر فیل در تاریکی یاد سوپرمن زمان بچگی هم افتادم.
اشخاص کارتونی سر به آسمان بلند می‌کردند و ناباورانه بعد از رد شدن سوپرمن، هر کدام چیزی می‌گفتند. یکی می‌گفت: «این یک پرنده است»، دیگری می‌گفت: «این یک هواپیماست» و. . . بالاخره آخرین شخص که الزاماً با فراست‌ترینشان نبود، آب پاکی روی دست بقیه می‌ریخت و می‌گفت: «نه؛ این سوپرمن است.»
از سوپرمن تا مرتضی حیدری فاصله زیادی وجود دارد، اما بین رهگذرانی که آنها را می‌بینند هیچ تفاوتی نیست؛ خاصه در روزگاری که بازار شایعه داغ باشد و حرف اول و آخر را همین شایعات بزند. اینکه حیدری چه شده و کجا رفته و چه تصمیمی گرفته، به نظرم خیلی مهم نیست و صرفاً امیدوارم که اتفاق بدی نیفتاده باشد و مشکلی برایش پیش نیامده باشد. مطمئنم که در همین یکی، دو روز آتی اصل خبر منتشر می‌شود و همه از این همه توهم که بافته‌اند بیرون می‌آیند. این توهمات البته خواندنش مفرح است و بد نیست که آدم نگاهی به آنها بیندازد. برای شناخت مخاطبین روزنامه و سایت، یکی از بهترین راه‌ها همین خواندن کامنت‌هاست که گاهی پیچش مویی را در خرمن گیسو ملتفت می‌شوند که بلانسبت عقل جن هم به آن قد نمی‌دهد. در مورد همین مرتضی حیدری، بعضی‌ها کامنت گذاشته‌اند که «بیچاره توی کهریزک است.» یک عده دیگر گفته‌اند که «به شبکه (. . .) رفته و عن‌قریب از آنجا برنامه پخش می‌کند.»
بعضی‌ها گفته‌اند که «رفته به آمریکا برای ادامه تحصیل» و بعضی دیگر گفته‌اند که «رفته به یک سفر یک ماهه برای خوشگذرانی». . . چیزهای دیگر هم گفته‌اند و باز هم می‌گویند، و این بدان معناست که چیزی را از این مردم نمی‌شود پنهان کرد، که اگر پنهان کنید، تازه تخیل آنها را فعال کرده‌اید.
ایرانی‌ها تخیل عجیب و غریبی دارند و برای اخبار ساده یک خطی قصه‌های پیچیده‌ای می‌سازند که حتی به ذهن خیال پردازانی مثل استیفن کینگ هم نمی‌رسد. این تخیل ذاتی و موروثی است و از قدیم با ما بوده و تا ابد هم خواهد بود. بعضی وقت‌ها این تخیل با ملاحت و شیرین زبانی آمیخته می‌شود و از دلش کلی لطیفه بامزه بیرون می‌آید، وگاهی با حجمی از سرخوردگی همراه می‌شود و منجر به قصه‌های تلخ و دلهره‌‌آور می‌شود. متأسفانه، مدتی است که تخیل عمومی، از بانمکی و مضمون کوک‌کردن و لطیفه‌گویی منتزع شده، و با سرخوردگی و یأس و دلسردی همراه شده است. این را بدان جهت نمی‌گویم که صرفاً بهانه‌ای برای انتقاد از وضع موجود به دست آورده باشم، بلکه مطرح می‌کنم تا هر چه زودتر، فکر چاره‌ای برایش بشود.
اینجا فقط قصه فیل در تاریکی نیست؛ چیزی که مهم است این است که ذائقه عمومی دارد تغییر می‌کند. این تغییر الزاماً بد نیست، اما اگر به افسردگی و سرخوردگی بینجامد، جای نگرانی دارد. ما مردم بانمکی هستیم. بلدیم که چطور، در سخت‌ترین شرایط، برای مسئولین و بالادستی‌ها و ستاره‌های سینما و تلویزیون، مضمون کوک کنیم و با آن تفریح کنیم. بلدیم که چگونه ناملایمات و تلخی‌ها و ناکامی‌های خود را با لطیفه و بذله‌گویی و خیال‌پردازی جبران کنیم. این را همه حتی مستشرقین سفرنامه‌نویس هم در مورد ما اقرار کرده‌اند. این گوهر گرانبهایی است که نباید به سادگی از دستش داد. باید دوباره ذوق منحصربه‌فرد ایرانی را فعال کرد.
 
خبر مرتبط:
پاسخگویی به یک شایعه ؛ مرتضی حیدری کجاست؟

گردآوری:گروه خبر سيمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع:khabaronline.ir