به گزارش ایسنا، مركز پژوهشگاه قرآنی امیرالمومنین (ع) قم در سوالی از آیتالله العظمی مكارم شیرازی آورده است: "چه می فرمایید درباره كسی كه خود را مسلمان و معتقد به قرآن میداند ولی جسورانه معتقدات عمومی مسلمین را درباره قرآن مورد حمله قرار داده و میگوید: قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست بلكه خداوند حضرت محمد(ص) را با آن روح متعالی آفریده و قرآن تراوش روح اوست «خداوند همچون باغبانی است كه درخت میوهای میكارد و آن درخت میوه میدهد، قرآن میوه شجره وجود پیامبر است» و در جای دیگر میگوید: «محمدی بودن قرآن سخنی است كاملا معقول و مبرهن» و اضافه میكند: «چه فرقی میكند كه بگوییم وحی خدا از تلاطم و جوششی در شخصیت پیامبر رخ میدهد و "خود برتر" پیامبر با "خود فروتر" او سخن میگوید البته همه اینها باذنالله صورت میگیرد».
و در جای دیگر میگوید: «آن وحی از خدایی است كه در میان آدمیان نشسته! و از آدمی است پر از خدا شده! و لایههایی برای وجود پیامبر قائل میشود! و میگوید كه "لایهای" در گوش "لایه دیگر" راز میگوید!».
سپس جسارت را به اینجا رسانده كه میگوید: «خدا بحر وجود خود را در كوزه كوچك شخصیتی به نام محمد بن عبدالله (ص) میریزد و لذا همه چیز یكسره محمدی میشود محمد عرب است لذا قرآن هم عربی میشود و در حجاز و در میان قبایل چادر نشین زندگی میكند لذا بهشت هم گاه چهره عربی و چادرنشینی پیدا میكند.«حور مقصورات فی الخیام» (الرحمن آیه 72)» و نیز می گوید: «قرآن هم به تبع احوال پیامبر پستی و بلندی می گیرد». آنگاه كه پیامبر حال بهتری دارد فصاحت اوج میگیرد و آنگاه كه در حال دیگری است فرو مینشیند و در همه جا از اشعار "عارفی صوفی مشرب" یعنی مولوی برای توجیه سخنان خود كمك میگیرد.
سرانجام جسارت را به حد اعلی رسانده و می گوید: «اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پیامبر، غرض از خطا مطالبی است كه از دیدگاه بشری خطا محسوب میشوند یعنی ناسازگار است با یافتههای علمی بشر!» سپس به زعم خویش به سه مورد از این خطاها اشاره میكند: «مساله هفت آسمان در قرآن، شهاب ثاقب(رجوم الشیاطین) و جنون بر اثر تماس شیاطین و نتیجه میگیرد كه علم و دانش پیامبر در غیر دانش دینی، هم طراز دانش مردمان روزگار وی بوده است (والعیاذ بالله خطاهای او از اینجا ناشی شده است)».
درباره چنین اعتقاد و گویندهاش چه می فرمایید؟"
پاسخ آیتالله العظمی مكارم شیرازی به سوال مطروحه به این شرح است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
به یقین اینگونه سخنان هیچگونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) است و قداست قرآن را زیر سوال میبرد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نكته ضروری میدانم:
1- سرچشمه این تفكر انحرافی – كه تازگی هم ندارد – دو چیز است:
الف) فرو رفتن در افكار صوفیانه افراطی و تاثرپذیری از مساله "حلول و اتحاد" صوفیان آن گونه كه در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است كه وجود پیامبر (ص) را پر از خدا می پندارند و مانند آن.
ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز، و این به آن میماند كه انسانی كه بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشكوهی را ناموزون میبیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران كند!
2- مفهوم این سخن كه قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست- العیاذبالله – تكذیب پیامبر (ص) است زیرا:
الف) در 10 آیه از قرآن مجید می خوانیم: "تنزیل من رب العالمین"(واقعه ، آیه 88) "تنزیل الكتاب من الله العزیر الحكیم" (زمر ، آیه 1) و... .
اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر(ص) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت میدهد. آیا این تكذیب پیامبر (ص) نیست؟!
آیا همین كه خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر"تنزیل من رب العالمین" میشود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد كه بگوییم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست! اضافه بر این آیا خدا قادر نیست كه مستقیما وحی خود را به پیامبرش نازل كند و حتما باید از این راه وارد شود؟
ب)در ده ها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم یا قرآن را برای این نازل كردیم كه مردم را از "ظلمات" به سوی " نور" هدایت كنی (ابراهیم، آیه 1) یا با صراحت دستور میدهد آنچه را بر تو نازل كردیم ابلاغ كن كه اگر نكنی رسالت خدا را انجام ندادهای (مائده ، آیه 67)
آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است، آیا پیامبر خودش به خودش ماموریت میدهد و خودش را تهدید میكند؟
ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است:" قل" (بگو) آیا پیامبر(ص) خودش به خودش میگوید بگو؟! و ماموریت میدهد؟! یا همه این ها كلام خدا و ماموریت الهی است. مختصر تاملی در آیات قرآن جای تردید نمیگذارد كه قرآن میفرماید كه همه این آیات مستقیما از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شده نه از فكر او جوشیده و نه پیامبر (ص) به منزله یك بلندگوست بلكه روح عظیم او قادر به تحمل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.
د) بارها میشد كه نزول وحی تاخیر میافتاد و پیامبر (ص) در فشار دشمنان قرار میگرفت و در انتظار نزول وحی مینشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیتالمقدس به سوی كعبه كه قرآن میفرماید: "قد نری تقلب وجهك فیالسماء..." ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان مینگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اكنون به تو اعلام میكنیم) ما تو را به سوی قبلهای باز میگردانیم كه از آن خشنود شوی (بقره، آیه 144). آیا پیامبر (ص) خودش در انتظار خویش مینشست، یا "لایهای" از وجود او منتظر "لایه" دیگری بود این به طنز شبیهتر است تا به یك واقعیت!
هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد كه اگر مخالفان در برابر دلایل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله كن (آلعمران، آیه 61) آیا پیامبر(ص) به خودش دستور مباهله میدهد و از این صریحتر این كه گروهی به پیامبر(ص) پیشنهاد كردند كه قرآن را تغییر دهد و نكوهش از بتهای آنها نكند آیه نازل شد و فرمود: "قل ما یكون لی أن ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی إنی اخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم" من هرگز نمیتوانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی كه بر من میشود پیروی می كنم". ( یونس ، آیه 15)
خلاصه این كه یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا العیاذبالله باید با مشركان مكه همصدا شد و گفت: "افتری علی الله كذبا، او فقط افترا به خداوند می بندد".(مومنون ، آیه 38)
3-این تعبیر زشت كه "فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر(ص) تغییر میكند هرگاه روح پیامبر(ص) در اوج باشد قرآن فصیحتر میشود و اگر نباشد فصاحت كمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا" آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به كلی زیر سوال نمیبرد و در سر حد اشعار شاعران تنزل نمیدهد كه گاه ذوق آنها گل میكرد و بهترین اشعار را میسرودند و گاه كه چنین نبود اشعار عادی!
4-از آن زشت تر این كه گفته شود آیات قرآن حتی در مسایلی مربوط به معاد و نعمتهای بهشتی رنگ و صبغه عربی داشته است كه مفهومش این است "حور مقصورات فیالخیام" (الرحمن، آیه 72) واقعیتی ندارد بلكه معلول برداشت پیغمبر(ص) از طرز زندگی قبیله و عشیره او است!
با این گونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی میماند و چرا بدون آگاهی از قرآن هر چه بر قلم آنها جاری شد مینویسند و به نتایج آن نمیاندیشند؟!
5-از همه زشتتر و تنفرآمیزتر نسبت خطا دادن به قرآن مجید و پیامبر(ص) در مسایل مربوط به "دانشهای غیردینی" است كه گفته شود چون علم پیامبر(ص) در مسایل طبیعی و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی كه در آن سخن از این علوم به میان آمده ممكن است آلوده به انواع خطا باشد كه با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.
اگر –العیاذ بالله – احتمال خطا حتی در یك آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه كسی میتواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر آیات آن تكیه كند چرا كسی كه دم از اسلام میزند و خود را مسلمان و پایبند به احكام اسلام میشمرد، این گونه بیمحابا به قرآن نسبت ناروا میدهد و به آثار شوم گفتههای خود فكر نمیكند؟
بزرگان علمای شیعه تاكید میكنند كه معصوم بودن پیامبر(ص) و امامان (ع) از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوت و امامت شروع میشود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا).
بلكه به عكس، ما در آیات فراوان مطالبی میبینیم كه كاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است اولا قرآن می گوید: "لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حكیم حمید" هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمیگیرد (زیرا) از سوی خداوند حكیم و حمید نازل شده است" (فصلت، آیه 42)
ثانیا: این نكته شایان دقت است كه به هنگام نزول قرآن هیات بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاكم بود و مطالب آن "ماه" و "خورشید" را در دل افلاك كه مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخكوب میدانستند و میگفتند افلاك پوست پیازی حركت میكند نه ماه و خورشید در حالی كه قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا "شناور" شمرده و میفرماید: "وكل فی فلك یسبحون" این حقیقتی است كه بعد از هزار سال برای دانشمندان هیات كشف شد و آن روز كسی از آن خبر نداشت.
و نیز بر طبق هیات بطلمیوس زمین مركز عالم و ثابت و بیحركت بود و در حالی كه قرآن برای آن حركت سریع و بی سر و صدا همچون حركت ابرهای آسمان قائل است و میگوید "و تری الجبال تحسبها جامده و هی ثمر مر السحاب صنع الله الذی اتقن كل شیء إنه خبیر بما تفعلون" (نمل، آیه 88) كسانی كه گمان میبرند آیه مربوط به دگرگونیهای آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از اتقان و نظم این جهان است نه به هم خوردن جهان.
حركت زمین مطلبی است كه بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه میدهند كه اگر به فرض بعضی از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (كه حتما چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت كردهایم) جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر(ص) به میان آورند همان قرآنی كه به گفته رسولالله (ص) دریای بیكرانی است كه شگفتیهایش احصا نمیشود و مطالب بدیعش كهنه نمیگردد (لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه ) و به گفته امیرمومنان در نهجالبلاغه بهار دلها و چشمههای جوشان علم در آن است (فیه ربیعالقلب وینابیع العلم) زهی بیانصافی!
چرا در زمانی كه دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر اكرم(ص) را هدف تیرهای هتك و افترا و توهین قرار دادهاند در داخل نیز سخنانی گفته میشود و قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سوال میبرد.
به هر حال لازم است از گفتههای خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بكوشد. خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید."
و در جای دیگر میگوید: «آن وحی از خدایی است كه در میان آدمیان نشسته! و از آدمی است پر از خدا شده! و لایههایی برای وجود پیامبر قائل میشود! و میگوید كه "لایهای" در گوش "لایه دیگر" راز میگوید!».
سپس جسارت را به اینجا رسانده كه میگوید: «خدا بحر وجود خود را در كوزه كوچك شخصیتی به نام محمد بن عبدالله (ص) میریزد و لذا همه چیز یكسره محمدی میشود محمد عرب است لذا قرآن هم عربی میشود و در حجاز و در میان قبایل چادر نشین زندگی میكند لذا بهشت هم گاه چهره عربی و چادرنشینی پیدا میكند.«حور مقصورات فی الخیام» (الرحمن آیه 72)» و نیز می گوید: «قرآن هم به تبع احوال پیامبر پستی و بلندی می گیرد». آنگاه كه پیامبر حال بهتری دارد فصاحت اوج میگیرد و آنگاه كه در حال دیگری است فرو مینشیند و در همه جا از اشعار "عارفی صوفی مشرب" یعنی مولوی برای توجیه سخنان خود كمك میگیرد.
سرانجام جسارت را به حد اعلی رسانده و می گوید: «اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پیامبر، غرض از خطا مطالبی است كه از دیدگاه بشری خطا محسوب میشوند یعنی ناسازگار است با یافتههای علمی بشر!» سپس به زعم خویش به سه مورد از این خطاها اشاره میكند: «مساله هفت آسمان در قرآن، شهاب ثاقب(رجوم الشیاطین) و جنون بر اثر تماس شیاطین و نتیجه میگیرد كه علم و دانش پیامبر در غیر دانش دینی، هم طراز دانش مردمان روزگار وی بوده است (والعیاذ بالله خطاهای او از اینجا ناشی شده است)».
درباره چنین اعتقاد و گویندهاش چه می فرمایید؟"
پاسخ آیتالله العظمی مكارم شیرازی به سوال مطروحه به این شرح است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
به یقین اینگونه سخنان هیچگونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) است و قداست قرآن را زیر سوال میبرد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نكته ضروری میدانم:
1- سرچشمه این تفكر انحرافی – كه تازگی هم ندارد – دو چیز است:
الف) فرو رفتن در افكار صوفیانه افراطی و تاثرپذیری از مساله "حلول و اتحاد" صوفیان آن گونه كه در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است كه وجود پیامبر (ص) را پر از خدا می پندارند و مانند آن.
ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز، و این به آن میماند كه انسانی كه بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشكوهی را ناموزون میبیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران كند!
2- مفهوم این سخن كه قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست- العیاذبالله – تكذیب پیامبر (ص) است زیرا:
الف) در 10 آیه از قرآن مجید می خوانیم: "تنزیل من رب العالمین"(واقعه ، آیه 88) "تنزیل الكتاب من الله العزیر الحكیم" (زمر ، آیه 1) و... .
اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر(ص) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت میدهد. آیا این تكذیب پیامبر (ص) نیست؟!
آیا همین كه خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر"تنزیل من رب العالمین" میشود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد كه بگوییم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست! اضافه بر این آیا خدا قادر نیست كه مستقیما وحی خود را به پیامبرش نازل كند و حتما باید از این راه وارد شود؟
ب)در ده ها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم یا قرآن را برای این نازل كردیم كه مردم را از "ظلمات" به سوی " نور" هدایت كنی (ابراهیم، آیه 1) یا با صراحت دستور میدهد آنچه را بر تو نازل كردیم ابلاغ كن كه اگر نكنی رسالت خدا را انجام ندادهای (مائده ، آیه 67)
آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است، آیا پیامبر خودش به خودش ماموریت میدهد و خودش را تهدید میكند؟
ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است:" قل" (بگو) آیا پیامبر(ص) خودش به خودش میگوید بگو؟! و ماموریت میدهد؟! یا همه این ها كلام خدا و ماموریت الهی است. مختصر تاملی در آیات قرآن جای تردید نمیگذارد كه قرآن میفرماید كه همه این آیات مستقیما از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شده نه از فكر او جوشیده و نه پیامبر (ص) به منزله یك بلندگوست بلكه روح عظیم او قادر به تحمل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.
د) بارها میشد كه نزول وحی تاخیر میافتاد و پیامبر (ص) در فشار دشمنان قرار میگرفت و در انتظار نزول وحی مینشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیتالمقدس به سوی كعبه كه قرآن میفرماید: "قد نری تقلب وجهك فیالسماء..." ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان مینگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اكنون به تو اعلام میكنیم) ما تو را به سوی قبلهای باز میگردانیم كه از آن خشنود شوی (بقره، آیه 144). آیا پیامبر (ص) خودش در انتظار خویش مینشست، یا "لایهای" از وجود او منتظر "لایه" دیگری بود این به طنز شبیهتر است تا به یك واقعیت!
هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد كه اگر مخالفان در برابر دلایل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله كن (آلعمران، آیه 61) آیا پیامبر(ص) به خودش دستور مباهله میدهد و از این صریحتر این كه گروهی به پیامبر(ص) پیشنهاد كردند كه قرآن را تغییر دهد و نكوهش از بتهای آنها نكند آیه نازل شد و فرمود: "قل ما یكون لی أن ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی إنی اخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم" من هرگز نمیتوانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی كه بر من میشود پیروی می كنم". ( یونس ، آیه 15)
خلاصه این كه یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا العیاذبالله باید با مشركان مكه همصدا شد و گفت: "افتری علی الله كذبا، او فقط افترا به خداوند می بندد".(مومنون ، آیه 38)
3-این تعبیر زشت كه "فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر(ص) تغییر میكند هرگاه روح پیامبر(ص) در اوج باشد قرآن فصیحتر میشود و اگر نباشد فصاحت كمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا" آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به كلی زیر سوال نمیبرد و در سر حد اشعار شاعران تنزل نمیدهد كه گاه ذوق آنها گل میكرد و بهترین اشعار را میسرودند و گاه كه چنین نبود اشعار عادی!
4-از آن زشت تر این كه گفته شود آیات قرآن حتی در مسایلی مربوط به معاد و نعمتهای بهشتی رنگ و صبغه عربی داشته است كه مفهومش این است "حور مقصورات فیالخیام" (الرحمن، آیه 72) واقعیتی ندارد بلكه معلول برداشت پیغمبر(ص) از طرز زندگی قبیله و عشیره او است!
با این گونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی میماند و چرا بدون آگاهی از قرآن هر چه بر قلم آنها جاری شد مینویسند و به نتایج آن نمیاندیشند؟!
5-از همه زشتتر و تنفرآمیزتر نسبت خطا دادن به قرآن مجید و پیامبر(ص) در مسایل مربوط به "دانشهای غیردینی" است كه گفته شود چون علم پیامبر(ص) در مسایل طبیعی و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی كه در آن سخن از این علوم به میان آمده ممكن است آلوده به انواع خطا باشد كه با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.
اگر –العیاذ بالله – احتمال خطا حتی در یك آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه كسی میتواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر آیات آن تكیه كند چرا كسی كه دم از اسلام میزند و خود را مسلمان و پایبند به احكام اسلام میشمرد، این گونه بیمحابا به قرآن نسبت ناروا میدهد و به آثار شوم گفتههای خود فكر نمیكند؟
بزرگان علمای شیعه تاكید میكنند كه معصوم بودن پیامبر(ص) و امامان (ع) از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوت و امامت شروع میشود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا).
بلكه به عكس، ما در آیات فراوان مطالبی میبینیم كه كاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است اولا قرآن می گوید: "لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حكیم حمید" هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمیگیرد (زیرا) از سوی خداوند حكیم و حمید نازل شده است" (فصلت، آیه 42)
ثانیا: این نكته شایان دقت است كه به هنگام نزول قرآن هیات بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاكم بود و مطالب آن "ماه" و "خورشید" را در دل افلاك كه مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخكوب میدانستند و میگفتند افلاك پوست پیازی حركت میكند نه ماه و خورشید در حالی كه قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا "شناور" شمرده و میفرماید: "وكل فی فلك یسبحون" این حقیقتی است كه بعد از هزار سال برای دانشمندان هیات كشف شد و آن روز كسی از آن خبر نداشت.
و نیز بر طبق هیات بطلمیوس زمین مركز عالم و ثابت و بیحركت بود و در حالی كه قرآن برای آن حركت سریع و بی سر و صدا همچون حركت ابرهای آسمان قائل است و میگوید "و تری الجبال تحسبها جامده و هی ثمر مر السحاب صنع الله الذی اتقن كل شیء إنه خبیر بما تفعلون" (نمل، آیه 88) كسانی كه گمان میبرند آیه مربوط به دگرگونیهای آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از اتقان و نظم این جهان است نه به هم خوردن جهان.
حركت زمین مطلبی است كه بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه میدهند كه اگر به فرض بعضی از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (كه حتما چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت كردهایم) جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر(ص) به میان آورند همان قرآنی كه به گفته رسولالله (ص) دریای بیكرانی است كه شگفتیهایش احصا نمیشود و مطالب بدیعش كهنه نمیگردد (لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه ) و به گفته امیرمومنان در نهجالبلاغه بهار دلها و چشمههای جوشان علم در آن است (فیه ربیعالقلب وینابیع العلم) زهی بیانصافی!
چرا در زمانی كه دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر اكرم(ص) را هدف تیرهای هتك و افترا و توهین قرار دادهاند در داخل نیز سخنانی گفته میشود و قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سوال میبرد.
به هر حال لازم است از گفتههای خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بكوشد. خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید."