به گزارش آرین اسپورت، «بچهها، من حرف خاصی برای گفتن ندارم. بروید داخل زمین و هرطور كه صلاح میدانید بازی كنید. قهرمانانه به توپ ضربه بزنید...» این، بخشی از معروفترین دیالوگهای تاریخ فوتبال ایران است كه از لابهلای سخنرانی والدیر ویرا برای بازیكنان تیمملی كشورمان، بین دو نیمه دیدار با استرالیا در ملبورن استخراج شده و در تمام این سالها نقل محافل بوده و دهان به دهان میگشته است. در واقع در آن هشتم آذر تاریخی، سرمربی برزیلی وقت تیمملی، با علم به اینكه معلومات فنی جالب توجهی برای غلبه بر حریف قدرتمند خود در اختیار ندارد و یا به هر دلیلی این دانستههای فنی در آن مسابقه افاقه نخواهد كرد، روی به مسایل حسی و روحی - روانی آورد و كوشید تا با تهییج ستارههای تیمملی ایران، انرژی آنان را به عنوان آخرین تیر تركش خود آزاد كند و البته همانطور كه حتما میدانید، او به نوعی در این راه موفق هم شد.
حالا 12 سال از آن روزگار میگذرد. در حالی سپری شدن بیش از یك دهه از آن بازی معروف و حواشیاش باعث شده صعود معجزهآسا به پاریس راهی گنجینه تاریخی فوتبال ما شود كه به نظر می رسد طی همه این سالها، این رشته ورزشی در كشورمان مشغول درجا زدن بوده و بسیاری از فرمولهایی كه در آن روزگار مثمر ثمر واقع میشدهاند، كماكان جواب میدهند و مفید هستند! اگر والدیر ویرا در رختكن تیمی رو به احساساتگرایی آورد كه كشورش ادعای حرفهایگری در فوتبال نداشت، حالا و در سالهای پایانی دهه 80 بسیاری از همكاران او در تیمهایی با همین رویه كار میكنند كه اكثر آنها زیرمجموعه یك «لیگ حرفهای» هستند! موجب تاثر و البته تامل است كه چگونه بعد از گذشت این همه سال از استارت خوردن فوتبال حرفهای در كشورمان، همچنان عمده دیالوگهایی كه در رختكنها ردوبدل میشود، مشتمل بر مشتی حرف تحریكآمیز و حسی است كه تنها هدف آنها، به هیجان آوردن روح و روان بازیكنان است. در این زنجیره انگار، هنوز جای چندانی برای حلقه توانمندیهای علمی و فنی باز نشده است؛ این را میشود از بهتر نتیجه گرفتن تیمهایی فهمید كه اوضاع نابسامانی دارند و از نظر فنی كاملا «تهی» به حساب میآیند!
به استقلالاهواز نگاه كنید؛ آنها با سرمربی مشهورشان كه اساسا خودش تیم را بسته و از اواخر فصل قبل كار را دست گرفته، آنقدر نمیبرند كه خداداد عزیزی مجبور به استعفا میشود. با این وجود و به مجرد آنكه عزیزی از مجموعه خارج میشود، آبیهای خوزستان با ارایه دو بازی خوب، از دو مسابقه دشوار چهار امتیاز به چنگ میآورند و آماده مصاف با همنام تهرانی خود میشوند! داستان ابومسلم از این هم جالبتر است. آنها در حالی بعد از گلباران شدن توسط استقلال، در دو مسابقه متوالی دشوار قبل از هفته یازدهم دو تساوی به دست آورند كه غیر از سرمربی، هیات مدیره و مدیرعامل هم ندارند و ساختمان باشگاهشان هم به كلانتری تبدیل شده است! در همین هفته دهم لیگ نهم حرفهای(!) ملوان كه به شكستهای سنگین بیرون از خانه در فصل جاری معروف شده است، یك تساوی بسیار ارزشمند را در خانه استیلآذین پرستاره، در شرایطی به دست آورد كه در وقت نخست، با دو گل از حریف سرشناس خود جلو بود گرچه در نیمه مربیان برد را با تساوی عوض كرد! آیا جز این است كه عدم حضور احمدزاده در تمرینات ملوان طی یك هفته گذشته، با این كامیابی نیز در ارتباط بوده است؟! بدبختی اینجاست كه دامنه این تئوری، حتی تا داربی هم پیش میرود. همین كه در جامعه فوتبال ما معروف شده تیم ضعیفتر شانس بیشتری برای فتح شهرآورد پایتخت دارد، اصولا سند دیگری است برای اینكه در فوتبال این مملكت نباید از فن و حرفه و علم و دانش حرف زد. در همین داربی گذشته، پرسپولیس در حالی بازی بهتری نسبت به حریف صدرنشین خود ارایه داد و حتی از حریف جلو هم افتاد كه اصولا مربیاش قبلا اخراج شده بود، هیات مدیرهاش میدانست صبح روز بعد تعویض میشود و مدیرعاملش هم پیشتر صندلی خود را در اختیار كس دیگری میدید! از این نمونهها، آنقدر زیاد است كه واقعا نمیشود آنها را تصادفی یا غیرسیستماتیك تلقی كرد.
12 سال از روزهای هیجانزدگی والدیر ویرا میگذرد، اما كماكان فوتبال ما درگیر احساسات است و هنوز آن كسی داخل این مرزها موفقتر است كه بهتر بتواند شرایط روحی و روانی مجموعهاش را بسیج كند. این، هیچگاه نشانه خوبی نیست و متاسفیم از اینكه حتی قریب به یك دهه حرفهایگری نیز نتوانسته سرسوزنی به علمیگرایی این فوتبال كمك كند.