سکوتش فریادی است بر سر این فوتبال ناعادل. «سخت بود. مثل مرغ پرکنده این سو و آن سو می رفتم. هرکس مرا می شناخت می پرسید اینجا چه می کنی؟ اذیت می شدم. سؤالها آزارم می دهد»...

 

مدافع پیشین پرسپولیس: با موتور مردم مسافرکشی می کنم، اما منت کسی را نمی کشم/ عابدینی را نمی بخشم!

 

نجم الدین بخشی مدافع سابق اکباتان، راه آهن، نیروی زمینی، پرسپولیس، معادن، آدنیس خراسان، مس کرمان و شهرداری اردبیل امروز فراموش شده است. زنگار حرفهایش درد آور است، اگر فوتبال ما البته احساس را دفن نکرده باشد.
ننشسته می پرسیم کجایی، چه می کنی؟ انگشتانش را میان هم قلاب می کند و به زمین چشم می دوزد، « در این سالها هر کاری کردم، رفتم بازار تره بار، مدرسه فوتبال راه انداختم، به کمک دوستان در بازار آهن کار کردم اما نشد که نشد. دلم با فوتبال بود. روزهای گذشته ام را به یاد می آورم و نمی توانستم با خودم کنار بیایم. این یک طرف ماجرا بود و در سوی دیگر زندگی ام را می دیدم. زن و بچه ام را که نگاه می کردم مجبور می شدم فراموش کنم روزی در پرطرفدارترین تیم این کشور توپ زده ام» سکوت می کند.
سکوتش فریادی است بر سر این فوتبال ناعادل. «سخت بود. مثل مرغ پرکنده این سو و آن سو می رفتم. هرکس مرا می شناخت می پرسید اینجا چه می کنی؟ اذیت می شدم. سؤالها آزارم می دهد»
می پرسم حال کجا مشغولی؟« یکی از دوستانم موتورش را به من داد. با آن مسافرکشی می کنم! نمی شود که شب دست خالی به منزل بروم. نمی خواهم شرمنده خانواده ام باشم».
فوتبال ما دارد با خودش چه می کند؟ یکی ضربان درد دلهای امثال نجم الدین را بگیرد. کافی است سؤال کنی هم دوره هایت سراغت را نمی گیرند تا این گونه جوابت را بریزد وسط گفتگو: «چرا کم و بیش در ارتباطم. پنجعلی، محرمی، عبدی، شاهرودی، افشین پیروانی و... احوالی می پرسند و می پرسیم».
دارد مشق ادب می کند. این را لحظه ای متوجه می شویم که از او می پرسیم، آخرین بار کی با اینها حرف زدی؟ «حدود 5 - 4 سال پیش! »
نمی خواهد از بی معرفتی ها بگوید. فوران درد دلهایش اما اینجاست: «یکسال قرار شد پرسپولیس به هر بازیکنی به عنوان پیش قرارداد یک قطعه زمین حوالی جاده ساوه بدهد. ما وکالت دادیم به کوروش شهبازی فر که حدود 14 سال است می دوم، اما دستمان به هیچ جا بند نیست. این زمین حاصل یک سال عرق ریختن و لگد خوردن من بود. بی معرفت ها هرگاه زنگ هم می زنیم جوابمان را نمی دهند. هر بار یک حرفی می زنند. مگر ما در این فوتبال چه داشته ایم که این گونه رفتار می کنند. پنهانی پول بعضی ها را داده اند و در این بین من چون خجالت می کشیدم حرف بزنم سرم بی کلاه ماند».
دلش پر است. از پروین می پرسیم، می گوید: «چند سال پیش مرا در خیابان دید و دیدارمان در حد همان سلام و علیک بود. علی آقا را هنوز هم دوست دارم. گله مند نیستم. عادت هم ندارم بروم سراغ کسی. اگر امروز با موتورم کار می کنم به همین دلیل است، زیرا نمی خواهم منت کسی را بکشم، من چند سال عاشقانه در پرسپولیس توپ زدم. روز اول که رفتم به این تیم علی آقا به من گفت ماشین چی داری؟ گفتم مینی ماینر، گفت: بفروش بیا پرسپولیس. رفتیم آنجا پولی نبود».
تا حرف پروین است سؤال می کنیم رفتارش با تو چگونه بود؟ پاسخ می دهد «علی آقا یک روانشناس فوق العاده است. با هر کس بسته به شخصیت او حرف می زد و رفتار می کرد. می گویند پروین در رختکن حرفهای ناجور می زد. از روز اول که من رفتم پرسپولیس به او گفتم علی آقا و او هم مرا آقا نجم الدین صدا زد. منکر نمی شوم که بعضی ها دوست داشتند علی آقا به آنها توهین کند! »
و چه شد که از پرسپولیس رفتی: «عابدینی را نمی بخشم! به من گفت برو معادن بازی کن حساب و کتابش با من. هنوز که هنوز است پول مرا نداده! من به خاطر او رفتم، ولی اشتباه کردم. 800 هزار تومان سال 74 را خودتان حساب کنید تا بفهمید چقدر سختی کشیدم. دیوانه نبودم که از پرسپولیس بروم، ولی حرفش را باور کردم و پا سوز شدم.»
قدری سکوت را چاشنی حرفهایش می کند، دستش را روی میز می گذارد. با تلفن همراه دوستش شماره ای می گیرد و حرف می زند. گویا قرار بوده برای کسی کاری انجام بدهد و دیرش شده. باورتان می شود یک فوتبالیست سابق پرسپولیس حتی یک خط اعتباری تلفن همراه هم ندارد! ادامه می دهد: «مهندس عابدینی آدم دهن بینی است. اگر بخواهم حرف بزنم باید خیلی از مسائل را بشکافم. امروز خدا را شکر در اوج رفاه است و من هم زندگی ام می گذرد. شاید قرار باشد لب پل صراط خیلی ها را ببینم و آنجا با هم تسویه حساب کنیم! »
از فوتبال امروز حرف می زنیم. بخشی می گوید:«کدام فوتبال؟ پول همه چیز را ویران کرد. همان سالی که عابدینی آمد پرسپولیس قراردادهای 35 هزار تومانی ما شد یک میلیون و 50 هزار تومان. پول آمد و مدیریت نکردیم تا به این روز بیفتیم. حالا فوتبالیست داریم که دو تا بغل پا زدن بلد نیست 400 میلیون می گیرد، ویلا و آپارتمان می خرد، ماشین مدل بالا سوار می شود و زنش را طلاق می دهد! در گذشته پیوس 15 سال در پرسپولیس بازی می کرد 5 سال کاپیتان بود، حال بازیکن از راه نرسیده می شود کاپیتان پرسپولیس. اینها مرا عذاب می دهد».
سؤال می کنیم از مسؤولان فعلی کسی سراغت را نمی گیرد: «شاید گرفتار هستند. حاج حبیب کاشانی از دوستان قدیمی من است، زمانی که بازی می کردم او مدیر یک مدرسه بود، ما به همراه رضا شاهرودی و سعید عزیزیان به آن مدرسه می رفتیم و با بچه ها بازی می کردیم. چند بار تصمیم گرفتم نزد کاشانی بروم، اما خجالت کشیدم. حضور او و امثال هدایتی برای فوتبالیست ها دلگرمی است.»
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع: hurrahsport.com