درد درگذشت آيدين نيکخواه بهرامی امروز سه ساله می شود تا جامعه ورزش در سوگ از دست دادن قهرمان ملی خود بنشيند. بازيکنی که حتی تا به امروز جايگزينش پيدا نشده و شايد هم پيدا نشود....


"آیدین زنده همیشه زنده است" جمله ای است که طی این سالها بسیار شنیده ایم و البته تمامی دوستان و خانواده آیدین بر روی این موضوع صحه می گذارند. همه معتقدند که آیدین از میان جامعه ورزش و بسکتبال نرفته و همیشه در مسابقات کنار آنهاست.

درگذشت قهرمان ملی کشورمان را هنوز هیچکس باور نکرده و کنار آمدن با این اتفاق کار راحتی نیست، به همین دلیل است که مادر و پدر آیدین آن روز تلخ را هرروز مثل یک فیلم مقابل چشمانشان می بینند و هنگامی که می خواهند در مورد آن حادثه حرف بزنند بغض مانع از صحبت هایشان می شود.

صمد برادر آیدین که رابطه بیشتری نسبت به بقیه با او داشته سعی کرده که با این موضوع کنار بیاید چراکه او امروز 2 نفر است و هم باید آیدین باشد و هم صمد. او معتقد است که باید نام آیدین را همیشه زنده نگه دارد و هیچکس نباید فراموش کند که شماره 8 تیم ملی بسکتبال بر تن چه کسی بوده است.

"آیدین را حس می کنم." این اولین جمله ای بود که از دهان صمد بیرن آمد و می گوید: درگذشت آیدین برای من 2 فاز جداگانه داشت. در 2، 3 ماه اول هرگز نمی خواستم به بسکتبال برگردم و درک این اتفاق برایم بسیار سخت بود، اما مربیان و بازیکنان 10 روز پس از فوت آیدین آمدند و به زور مرا به تمرین بردند و کم کم با این اتفاق کنار آمدم.
بعد از 3 ماه تا امروز حسم هیچ تغییری نکرده و همیشه احساسش می کنم و گویا فوت نکرده و نمی توانم بگویم که با این موضوع کنار آمده ام یا نسبت به درگذشت او سرد شده ام فقط می توانم بگویم که جایش همیشه خالی است.

صمد قصد داشت فیلم زندگی آیدین را هم بسازد، اما از این کار صرف نظر کرد چراکه فقط نمی خواست او را یک ورزشکاری که بر سر تمرین و مسابقه می رود، جلوه دهد. زندگی شخصی آیدین بسیار جالب بود اما نمی توان از تمامی ابعاد به آن پرداخت.

برادر کوچکتر آیدین از پدر و مادرش می خواهد که قهرمان باشند اما هر صحبتی از آن اتفاق آنها را به روز هفتم دی ماه سال 86 می برد. صمد می گوید: طبیعت زندگی است که یک فرد از میان یک خانواده برود و پدر و مادر من هم باید زندگی خود را ادامه دهند، اما هر بار که صحبتی در خصوص آیدین می شود به همان زمان بر می گردند. آن حادثه ای که هیچگاه از ذهنمان پاک نمی شود و هرگز نمی توانند در آن مورد صحبت کنند و هر باری که مراسمی را می خواهیم برگزار کنیم آنها خود را کنار می کشند و کارها را من انجام می دهم و واقعا هم نمی توانند در این مورد کمکی کنند.

صمد بسیار زیاد خواب آیدین را می بیند، اما همیشه او حتی در خواب هم زنده است: خیلی شب ها خواب آیدین را می بینم، اما او در خواب همیشه زنده است و مثل اینکه زندگی می کند و من هیچگاه در خواب ندیده ام که آیدین فوت کرده باشد. در تمامی لحظات حس می کنم که آیدین کنارم است و در تمامی فینال ها هم لباس خودش را می پوشیدم و پس از پایان مسابقه با آن بودم. همیشه احساس می کنم که زنده است.

صمد همیشه آیدین را کنار خود می دید اما هیچ گاه فکر نمی کرد که روزی آیدین در کنارش نباشد و امروز می گوید که دیگر هیچکسی را ندارد و حتی حاضر نیست به خانه شخصی آیدین و سر مزارش برود. برادر کوچکتر آیدین آنقدر به برادرش وابستگی داشت که می خواهد این روزها 2 نفر باشد و جای آیدین را هم پر کند.

مادر آیدین هم مهر تایید بر تمامی صحبت های پسرش می زند. خانم فرزانه ابراهیمی فخار از اینکه در مورد آیدین از او سوال می کنیم بسیار خوشحال می شود اما در تمامی مدت زمان مصاحبه بغض گلویش را گرفته و اشک از چشمانش جاری می شود.

مارد آیدین پس از گذشت سه سال هنوز هم نتوانسته با این اتفاق کنار بیاید و می گوید: واقعا نمی توانم با این موضوع کنار بیایم و هنوز هم در هفتم دی ماه سال 86 مانده ام. حتی یک لحظه هم نمی توانم به آن فکر نکنم و تنها هنگام خواب فکر مشغول نیست چرا که پس از آن روز حتما باید قرص خواب بخورم وگرنه تا صبح بیدار می مانم.

هنگامی که بر سر مزارش می روم با خود می گویم که آیا جای آیدین من اینجاست؟! هرگز باورم نمی شود. حتی نمی توانم بگویم بر سر مزارش می روم و از این کلمه نمی توانم استفاده کنم. هیچگاه با این اتفاق تلخ نمی توانم کنار بیایم و این سوال همیشه همراهم است و این که چه شد و چطورآیدینم را از دست دادم؟

تنها برای اینکه مقداری آرام شوم از صبح که بیدار می شوم زیر لب می گویم: "آی، آی، آی دینم، آی دین و ایمانم، آیدینم، آیدینم"

خانم ابراهیمی فقط برای صمد زندگی می کند و در طول مصاحبه می گوید که خدایا اگر لیاقت آیدینم را دارم مرا پیش او ببر.

مادر آیدین می خواهد قهرمان باشد. مثل پسرهایش. او می گوید: پس از فوت آیدین هرگز نمی توانستم از جایش بلند شوم و صمد در طول این مدت کمک های زیادی به من کرده. یک روز صمد آمد و گفت که مامان شما مادر دو قهرمان هستید پس قهرمان باش. تنها این جمله از بستر بلندم کرد و سعی کردم با اینکه خیلی سنگین است، اما با پذیرش این موضوع قهرمان باشم.

برای اینکه می خواستم نام آیدین همیشه باشد همیشه صمد را آیدین‌صمد صدا می کردم، اما صمد همیشه مخالفت می کرد و می گفت که آیدین مقام و شخصیت برتری دارد و دیگر تکرار نمی شود. در طول این مدت صمد هم آیدین بود، هم صمد. او اولین مسابقه ای که انجام داد از میانه زمین یک 3 امتیازی زد که من احساس کردم آیدین در زمین است و با این کار نشان داد که می خواهد جای آیدین را هم پر کند و در حال حاضر 2 نفر است. آیدین دیگر تکرار نمی شود و در حال حاضر هم در بسکتبال کشور همچون پسرم ندارد.

مادر آیدین از همه مردم تشکر می کند و می گوید: تمامی مردم در طول این مدت محبت های زیادی به من داشته اند. هرگاه بر سر خاک آیدین می رویم تمیز است و بسیاری از جوانان را می بینم که به خاطر آیدین به بسکتبال آمده اند. مردم با این کارشان یک باری از روی دوش من بر می دارند و متوجه می شوم که آیدین بوده و هست و خواهد ماند. از این عشقی که مردم نسبت به پسرم دارند واقعا خوشحال می شوم.

خانم ابراهیمی به زندگی آیدین اشاره می کند: این اواخر آیدین به کمک پدرش مستقل زندگی می کرد و بسیار پسر منظم و با سلیقه ای بود و از بچگی هم که با صمد در یک اتاق بودند وسایلش منظم بود، اما من از کوچه منزل آیدین حتی رد نمی شوم و سعی می کنم از نزدیکی های آن منطقه هم عبور نکنم چرا که دوباره به آن روزها می روم. البته پدرش مقداری از وسایلش را خیرات کرده تا افراد دیگر از آن استفاده کنند.

پدر قهرمان ملی کشورمان هم به هیچ وجه نمی تواند از آن روزها و اتفاقات پس از آن بگوید. او فقط بغض می کند و می گوید: هیچ حرفی ندارم. یعنی حرفی نمانده و طاقت صحبت کردن درباره آن روزها را ندارم چراکه دوباره به آن روز ها برمی گردم.

آن خاطره تلخ هیچگاه از ذهن من و حتی بسیاری از افراد پاک نمی شود، اما نمی توانم در مورد آن روزها حرفی بزنم.

 
 
گردآوری : گروه ورزش سیمرغ 
www.seemorgh.com/sport 
منبع:  dayna.ir