نوزاد سر راهی ای که در احاطه بدترین بوها، بوی زباله و لاشه و احشای ماهی و لجن به دنیا می‌آید، اولین کلمه ای که گوشش را پر می‌کند قاتل است، مادری که از...
بوی خشونت لطیف
چه طور می‌توان بو را به تصویر کشید؟ مثلا بوی یک گل با رایحه عطر را؟ پاسخ قاطع شاید این باشد، در حیطه تصویر و سینما، هر کاری بتنوان کرد، این کار را نمی‌توان انجام داد. حالا یک سوال دیگر، می‌توان اضداد را با هم جمع کرد؟ مثلا شب هم زمان با روز حضور داشته باشد یا یک لباس در همان حال که سفید است سیاه هم باشد؟ پاسخ قاطع این بار هم شاید ممکن نیست! باشد. نمی‌توان خشن بود، اما در عین حال با لطافت هم برخورد کرد. این طبیعت اضداد است. حضور یکی با فقدان حضور دیگری همراه خواهد بود اما این ناممکن ها اتفاقاتی است که در فیلم عطر: داستان یک قاتل، به کارگردانی تام تیکور(محصول2006،براساس رمان پاتریک زوسکیند) رخ داده است. نوزاد سر راهی ای که در احاطه بدترین بوها، بوی زباله و لاشه و احشای ماهی و لجن به دنیا می‌آید، اولین کلمه ای که گوشش را پر می‌کند قاتل است، مادری که از طرف مردم قاتل خطاب می‌شود؛ چون نوزادش را رها می‌کند تا بمیرد. حضور توام بو و خشونت در تقارن تولد او خط سیر دیگر رویدادهای زندگیش را ترسیم می‌کند. او از گیرنده بسیار حساس و عجیب بویایی، یعنی ابتدایی ترین حس از بین حواس برخوردار است. هر چیزی برای او صرفا از این طریق هویت می‌یابدو البته دنیا مملو از بوست و البته طریقی باید باشد تا به تصویر درآید. کریستین متز می‌گوید: تصویر از همان آغاز علامتی به چیزی جز خودش نیست. یکسر مشابه چیزی است که نشان می‌دهد.نشانه های تصویری، نمابندی مناسب، استفاده از زوایای هوشمندانه دوربین و نور و رنگ در هر سکانس تبدیل می‌شوند به آن چه می‌خواهند نشان دهند: رایحه اشیا و مخلوقات، تصاویر برکه ها، قورباغه ها و سنگ ها و کرم و آدم ها از نمای نزدیک، در بنیانشان دلالت معناشناسیکی دارند به نام تشخیص هویت بو. پره های بینی شخصیت اول فیلم که باز و مرتعش می‌شود، چشم هایش که بسته می‌شود تا حتی بینایی هم نتواند خللی در درک معنای بوها ایجاد کند و هر گونه ارتباطش را هم با جهان بیرون قطع کند و آن خطوط چهره که به تاسی  از حس دریافتی جمع یا باز می‌شوند، تجسم حضور تصویری رایحه ها هستند که گرچه اثرشان چندان مشهود نیست، اما می‌تواند چنان این آدم را از خود بیخود کند که بی اراده دختری را که رایحه ای خوش دارد خفه کند تا ثابت شود بو می‌تواند منشا بسیاری از خشونتها نیز باشد. این چنین بین خشونت قتل و بو رابطه مستقیمی‌ایجاد می‌شود. خشونت در راستای تحقق لطافت عطر عمل می‌کند و به دشواری می‌توان این دو وجه ضد هم را این قدر ظریف به هم گره خورده مجسم کرد. اما همین نشان می‌دهد هیچ چیز محال نیست، به خصوص در حیطه خلاقیت، حتی این که در یک زمان واحد دو بعد ضد هم توام حضور داشته باشند و هیچ کدام نتوانند دیگری را کمرنگ یا پررنگ کنند و این امری است که کل منطق داستان هم بر اساس آن پایه ریزی شده است. این رویداد موجب می‌شود، دغدغه نگاه داشتن و حفظ همیشگی چنین رایحه هایی در یک شیشه کوچک به قتل بیست و پنج دختر دیگر این بار کاملا خودآگاه بیانجامد تا عصاره بدن و بوی ناپایدار هنگام مرگشان به شکل قطرات عطر تقطیر شود. تلاش برای تسخیر دنیای بوها کلید حل معمای جنایات است. از طرف دیگر، ثابت می‌کند حاصل ارتباط کودک سرراهی که خود بویی ندارد و صرفا به مثابه یک گیرنده عمل می‌کند، با افراد دیگر، مرگ است. همزادی با مرگ هایی که با اعدام مادرش آغاز شده و به مرگ قیم هایش انجامیده بود و با قتل های زنجیره ای ادامه می‌یابد. آخرین قربانی دختری است که پدرش تصمیم می‌گیرد او را به دوردست ها ببرد،اما گمان هم نمی‌برد که فاصله هم می‌تواند مغلوب بو شود. دختر جوان هم قربانی خشونت قاتل می‌شود گرچه گمان می‌رفت شاید قاتل حس دیگری درباره اش داشته باشد. بعد از دستگیری، قاتل در جواب پدر قربانی که می‌پرسد چرا؟ تنها جواب می‌دهد:"لازمش داشتم." با پایان بندی سوررئالیستی فیلم ناگهان شقاقی بین شروع فیلم که وعده کیفر قاتل را می‌داد و فرجام او ایجاد می‌شود. قاتل به اعدام محکوم شده، در برابر جماعت با عطر خود همه را مجنون و از خود بی خود و مسحور و کجذوب می‌کند. اسقف، جلاد، مردم و حتی پدر داغدیده آخرین قربانی حکم به برائتش می‌دهند. در لحظاتی بیننده گمان می‌برد که شاید همه این ها انعکاس جهان ذهنی قاتل باشد اما واقعیت در عین ناباوری پذیرفته می‌شود. همه از بویی منحصر به فرد مدهوش شده اند و می‌توانند به جهان از دریچه عواطف و احساسات قاتل نگاه کنند. اینجا نیز تصاویر دیگری از سحر بو به تصویر کشیده می‌شود و قاتل خشن چون یک فرشته لطیف تجلی پیدا می‌کند. قتل ها معنی یافته اند: عصاره زن ها در شیشه کوچک عطرنشان می‌دهد هیچ چیز لطیف تر از خشونت کشته شدنشان نیست.
 
 
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
منبع : شهروند امروز