ستارهها نشانههای همیشگی حافظه ما، برای درك لحظههای ناب هستند. در آن ظهر شهریوری كه چنته ایران در پكن میرفت از طلا خالی به خانه برگردد، همه ما چشم شدیم و خیره به جوانی نگریستیم كه ستارگی كرد و درست در لحظهای ناب نگذاشت یادمان برود كه امید هست، حتی اگر آخرین روز، آخرین ثانیهها را تجربه كند. همه چیز آن لحظه آسمان بود و ستاره آن آسمان هادی ساعی. المپیك و تكواندو و طلا بهانه بود.
در آن شب تلخ كه جهانگیر پوسته ساكتش را شكست و انتقام اتی را از شاپوری گرفت. آن لحظه ناب در فیلم بوتیك كه آسانسور میرفت و جهان نفس نفس میزد، همه چیز آسمان بود و ستاره آن آسمان محمدرضا گلزار. سینما و پرده و اكران بهانه بود. زندگی اگر خالی نیست به لطف همین بهانههاست كه پاشنه در گشایش لحظههای ناب هستند.
اتفاق بعضی وقتها خودش میافتد. دیدار محمدرضا گلزار ستاره سینمای ایران با هادی ساعی ستاره ورزش ایران ناخواسته فراهم شد. برنامهای نبود، تقدیری بود. مقدر شد كه وقتی ساعی برای عكاسی به آتلیه پیام ایرایی میرود با گلزار روبهرو شود و حرفها گل بیندازد و دیدار برای یك گفتگو برای مجله مشق آفتاب شكل بگیرد.
ستارهها نشانههای همیشگی حافظه ما، برای یادآوری لحظههای ناب هستند. المپیك 2008 به تاریخ پیوست. حالا ما میمانیم و لحظههای ناب ما و هادی ساعی و محمدرضا گلزار و این گفتوگو كه در برابر شماست...
فکر میکنم برای خیلیها جالب باشد که بدانند هادی ساعی برای موفقیت در پكن چه كرد؟ چطور به طلا رسید؟
اگر حمل بر خود خودستایی نشود باید بگویم من برای موفقیت در چنین میدانی با آن زندگی كردم. نه ماه به صورت شبانهروزی در اردوها تمرین كردم. اگر برای هر انسانی خانه و زندگیاش مهمترین مساله باشد، من همه آنها را حذف كردم. تمام زندگیام شده بود پكن. تقریباً شبی نبود كه در خواب به آن فكر نكنم.
و تصور میكردی، صاحب طلا شوی؟
من از روز اول برای طلا تمرین كردم. اگر به مدال رنگ دیگری فكر میكردم تردید نكنید كه طلا نمیگرفتم.
تا آن جا که من در جریانم پروسه رسیدنت به طلا خیلی دشوار طی شد. بعد از تمرینات شبانهروزی به دلیل حضور در یك وزن، مجبور شدی با یوسف كرمی به رقابت بپردازی، اصلا باید در یك وزن قرار میگرفتی؟ به نظرت این تصمیم مسئولان، واقعاً كارشناسانه بود؟
به نظر من بود. در وزن من كرهجنوبی نماینده داشت و حتماً الان همه میدانند كه وقتی یك نماینده از این كشور در المپیك حاضر میشود، فقط و فقط برای طلا مبارزه میكند. اما در وزنی كه میان من و یوسف انتخابی برگزار شد، نمایندهای از كره حاضر نبود. خب، او یكی از بهترینهاست و با توجه به سن و سالش میتواند به راحتی روی حضور در المپیك لندن حساب باز كند.
خود تو چطور؟
نه، واقعاً خسته شدم.
کمی در مورد فضای پكن صحبت كن. قطعاً بعد از ناكامی ورزشكاران ایران، نگاه همه مسئولان برای مدال به هادی ساعی بود. این موضوع استرست را بالا نمیبرد؟
مسئولان هیچ وقت مستقیماً در مورد مدال چیزی به من نگفتند. اما واقعاً در نگاههایشان میخواندم كه چه انتظاری از من دارند.
در این چند روز نكات زیادی در مورد مشكلات روحی ورزشكاران ایرانی در پكن مطرح شده . تو از نزدیك شاهد این ماجرا بودی. این مسئله چقدر روی ناكامی كاروان ورزشی ما تاثیرگذار بود؟
خیلی زیاد. به نظرم تا وقتی ورزشكار از نظر روحی آماده نباشد، نمیتواند مدالی هم به دست بیاورد.
وقتی حمید سوریان در پكن شكست خورد، در بعضی از روزنامهها خواندم که اعضای كادر فنی در مصاحبه با خبرنگاران به شدت از سوریان انتقاد كردند. به نظرت برای ورزشكاری كه سه مدال طلای جهانی دارد و با توجه به سن و سالش حداقل در دو المپیك دیگر میتواند شركت كند، این طرز برخورد درست است؟ واقعاً ما در پكن میان این همه بزرگتر كه همراه كاروان بودند، كسانی را داشتیم كه در هنگام شكستها به امثال سوریان كمك كنند؟
ظاهراً كه نداشتیم. اما این موضوع ریشهای است. باید ببینیم مسئولان ورزش ما از نظر روحی و روانی در شرایطی قرار دارند كه بتوانند به یك ورزشكار كمك كنند. خود من بعد از شكست سوریان هر لحظه منتظر بودم تا این جوان را در دهكده بازیها ببینم و به او بگویم كه همه چیز را فراموش كند و آینده را برای خودش در نظر بگیرد. اما مشكلات روحی سوریان اینقدر بالا بود كه حتی در دهكده رفت و آمد هم نمیكرد. اینجاست كه یك بزرگتر باید به داد آن جوان برسد. اما خب ...
دوست دارم صادقانه به من بگویی که چرا ما در پكن ناكام ماندیم؟
ببینید اگر بخواهیم دنبال دلیل بگردیم، در یك مصاحبه قطعاً به جایی نخواهیم رسید. معتقدم از من ورزشكار تا همه مسئولان ورزش در این شكست، مقصر هستیم. البته باید منصفانه به موضوع نگاه كنیم. مثلاً در رشتهای مثل بسكتبال، ناكامی تیم، اتفاق آنچنان تلخی نبود. چون كسی از آنها انتظار مدال نداشت. اما خب در رشتهای مثل كشتی همه چیز متفاوت میشود.
به نظر من ما كارهای اصولی و زیرساختی برای درست كردن ورزش مملكتمان نكردیم. ما باید با یك برنامهریزی درست از سطح كودكان، ورزش را در آموزش و پرورش به صورت حرفهای آغاز كنیم...
قطعاً این اتفاق ورزش ما را دگرگون میكند. اما اگر بخواهیم در المپیك هم مدال بگیریم به یك برنامهریزی بلندمدت نیاز داریم.
برنامهریزی چند ساله؟
به نظرم راحتی به یك برنامهریزی 14 ساله نیاز داریم. برای موفقیت در المپیك نمیتوان با چهار سال برنامهریزی به جایی رسید. چینیها امروز اگر قهرمان المپیك شدند از بیش از 15 سال قبل طرح این موفقیت را ریخته بودند. اما عمر ورزش ایران با توجه به عمر یك دولت پیش میرود. یك دولت چهار سال عمر میكند. تازه اگر هم عمرش هشت ساله باشد، معمولاً مسئول ورزش به دلیل ناكامیهایی همچون ناكامی در المپیك، تغییر خواهند كرد. عمر مدیریتی در كشور ما كوتاه است و این بحران در ورزش دامن ما را میگیرد.
در جایی خواندم مثلا در كشوری مثل ژاپن كارشناسان ورزش این كشور برنامهریزی بلندمدتی برای فوتبال این كشور كردند كه طبق آن تیمملی فوتبال ژاپن تا سال 2050 میتواند قهرمان جام جهانی شود. هادی جان واقعاً ما فاصله زیادی با آنها نداریم؟
تردید نكنید كه فاصله زیادی داریم. اما فكر میكنید مشكل از كجاست؟ مشكلات ما از مدیریت دولتی نشات میگیرد. در ورزش چهار سال اصلاً زمانی برای موفقیت محسوب نمیشود. ورزشكار برای موفقیت در المپیك از 10 سالگی باید ورزشكار حرفهای باشد. ولی ما اینجا قهرمانی داریم که در 21 سالگی تازه تنیس را آغاز كرده است.
هادی جان با توجه به این كه تو عضو كمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران هستی دلم میخواهد بدانم در آن جا چه كارهایی برای زیر ساختهای فرهنگی از جمله ساخت سالنهای سینمایی و سالنهای برگزاری كنسرت و ... انجام دادهای؟
اولین گام مهم ما در شورای شهر، فعال کردن بخش خصوصی در ساختوسازها بود. ضمن اینکه درصد مبالغی که برای عوارض این ساختوسازها در نظر گرفته شده بود را، برای کمک به بخش خصوصی پایین آوردیم.
واقعا نسبت به بخش خصوصی، توجه لازم را داشتید؟ خودت بهتر میدانی که یکی موضوعات روز این مملکت، مساله بخش خصوصی است.
معتقدم اگر روزی بخش خصوصی نقش پررنگتری در اقتصاد، به خصوص در فرهنگ و ورزش پیدا کند، میتوانیم عملا شاهد موفقیتهای چشمگیرتری در جامعه باشیم.
حالا انصافا فعالیتهای شما در شورای شهر، به خصوص برای موفقیت سینما کافی بوده؟
رضا جان من كه نمیتوانم از كارهای خودم تعریف كنم اما تا به حال فعالیتهایمان در مجموع مثبت بوده و معتقدم با توجه به اهمیتی که در مورد سینما وجود دارد، باید امتیازهای بیشتری برای این قسمت کلیدی در هنر قائل شویم، که البته مستلزم حمایتهای بیشتر مسئولان هم هست.
تا آن جا که من در جریانم همیشه به حضور در رسانهها تمایل نشان دادی. آیا این حجم حضور مسئله برایت دردسرساز نبوده؟
رسانهها نقش فوقالعادهای در دنیای امروز دارند. بدون شك در خیلی مسائل تعیین كننده هستند و كار دشواری دارند. وظیفه رسانه گفتن حقایق است. به نظرم باید از جنجال درست كردن و نشر اخبار كلیشهای جلوگیری شود.
من هم امیدوارم روزی رسانههای کشور ما به جایگاهی برسند که به جای جنجالآفرینیهای دردسرساز برای چهرههای مطرح، به نقد واقعی و اصولی بپردازند تا برای همه راهگشا باشد. هادی جان دلم میخواهد یك بار دیگر این موفقیت را كه مطمئنم ثمره تلاش فردی خودت هست را به تو تبریك بگوئیم و ادامه گفتگو را به آرش محمدی و حسین هاشمی خبرنگاران مشقآفتاب میسپارم.
هادی ساعی وقتی در المپیك 2004 آتن طلا گرفت، تنها یك ورزشكار بود. اما هنگام كسب طلای 2008 شما یك چهره سیاسی – ورزشی بودید كه به این موفقیت رسیده است...
فكر میكنم ورزشكارانی كه در عرصههایی همچون المپیك و رقابتهای جهانی به موفقیت میرسند، این نكته را درك كردند كه باید بیش از یك انسانی معمولی روی خودشان حساب باز كنند. در این شرایط و وقتی كه میبینیم میتوان به جامعه و مردم كمك كرد و تاثیر گذاشت، بهترین راه حل آغاز روشی جدید و حضوری پررنگتر در جامعه است. حضوری كه باعث میشود شما دیگر تنها یك ورزشكار صرف نباشید. قهرمانان ورزشی همیشه الگوهای خوبی برای مردم بودند. مردم خیلی به قهرمانان اعتماد میكنند. همیشه وقتی با اعضای شورا به دیدارهای مردمی میرویم، با اینكه مردم اولین بار است كه با ما ورزشكاران برخورد میكنند، اما انگار سالهاست كه همدیگر را میشناسیم و این ارتباطی است كه بین مردم و قهرمان یك مملكت وجود دارد.
ولی ورود به دنیای سیاست ممكن نیست، روزی و به یك بهانهای، به این محبوبیت لطمه وارد كند؟
در حوزه سیاست خیلیها هستند كه محبوبیتی در جامعه ندارند. مساله ساده است، هركسی صادقانهتر با مردم رفتار كند، این صداقت به راحتی میتواند عاملی برای محبوبیتش باشد.
بدون شك دنیای سیاست كه برای خودش جذابیت ندارد. حتی خیلیها برای رسیدن به شهرت وارد آن میشوند چون دوست دارند تبدیل به چهرهای جذاب شوند. اما شما كه هم معروف بودید و هم به قدر كافی جذاب برای مردم، دغدغه حضور در دنیای سیاست واقعاً برای شما چه بود؟
میتوان مثل یك تجربه جدید به آن نگاه كرد. همین حضور و حضور ورزشكاران دیگری در سیاست گام بزرگی برای این طیف بود. شاید وقتش رسیده بود كه خیلی چیزها ثابت شود. اینكه میتوان روی یك ورزشكار بیش از اینها حساب باز كرد.
نكتهای كه به آن اشاره كردید، همان مساله سطح ورزشكاران است. پس قبول دارید بسیاری از ورزشكاران از نظر علمی و سواد خیلی شرایط جالبی ندارند؟
بله، اما موضوع خیلی نسبت به گذشته تفاوت پیدا كرده است. شاید 15 سال پیش این جریان قالب، میان ورزشكاران بود. اما حالا بسیاری از قهرمانان ما به دانشگاه میروند و همین مساله ورود به دنیای سیاست که البته از آقای خادم شروع شد، جریان سابق را كاملاً تغییر داد.
قهرمانی شما در المپیك بازتابهای ویژهای داشت. شاید اگر شما مانند آتن تنها یك ورزشكار بودید، واكنشها به قهرمانی شما در ایران هم اینقدر جالب نمیشد. آقای ساعی بعد از گرفتن طلا شما روی جلد همه روزنامهها بودید، اما روزنامههای مشهور جریان اصلاحات دقیقاً مثل یك چهره سیاسی به شما پرداختند، و با زدن تیترهایی مثل «قهرمان اصلاحطلب» یا «قهرمان اصلاحطلب ورزش دولت اصولگرا را نجات داد» شما را روی جلد بردند...
ببینید وقتی من لباس ورزش را میپوشم، دیگر هیچ كاری به مسائل سیاسی ندارم. به خصوص وقتی پیراهن ملی ایران مطرح میشود. از مطرح شدن این بحثها به هیچ وجه استقبال نمیكنم. ضمن اینكه نباید از «اصلاح طلب» بودن من استفاده ابزاری شود. در ورزش پیراهن من و افتخار متعلق به همه مردم و هر طیف و گروه سیاسی كه در این مملكت وجود دارد، است.
به هرحال خیلیها معتقدند ساعی دست پرورده دولت اصلاحات بوده و ...
اصلاً موافق نیستم. بحث ورزش قهرمانی و افتخار ملی فراتر از مساله گروهها و جناحهای سیاسی است.
جالب است در شرایطی كه همه ورزشكاران مطرح كه وارد سیاست شدند، طیف اصولگرایی را انتخاب كردند. شما به سمت اصلاحات رفتید. هادی ساعی چرا اصلاحات را انتخاب كرد؟
احساس میكردم دیدگاههایم به این طیف نزدیكتر است.
فقط همین؟
بله. خب هر انسانی در زندگیاش انتخابهایی دارد. من هم تصمیم گرفتم اصلاحات را انتخاب كنم.
فكر نمیكنید ورزشكارانی مانند شما، خادمها و دبیر میتوانند جایگاه بهتری حتی در همین سیاست داشته باشند؟
همه چیز را نباید به یك نفر داد. خیلی مواقع خودمان باید شایستگیهایمان را اثبات كنیم.
و مساله مهم پست كلیدی ریاست سازمان تربیتبدنی است. بالاخره چه زمانی باید به یك چهره ورزشی اعتماد كنیم؟
خب این خیلی خوب است كه نفر اول ورزش، یك چهره ورزشی باشد. اما فراموش نكنید كه در زمانهایی به خصوص ناكامیهایی همچون شكست در المپیك این اشتباه بزرگ ماست كه همه تقصیرات را گردن یك نفر مثلا رئیس سازمان تربیتبدنی بیاندازیم و به این بهانه مساله حضور فرد كاملاً ورزشی در سازمان را مطرح كنیم.
مساله اینجاست كه خیلیها معتقدند در كشور ما در بعضی حوزهها، یك پست كلیدی، اداره كننده خوبی را پشت خودش نمیبیند. یعنی واقعاً خادمها یا افرادی مثل شما نمیتوانید ورزش را اداره كنند؟ واقعاً نمیتوان جایگاهها را اصولی تقسیم كرد؟
قطعاً در این شرایط اوضاع بهتر میشد اما واقعاً دلیلی برای اینكه بتوانیم مثلاً در المپیك 10 طلا بدست بیاوریم، نمیشد. البته اگر مشكل منتقدان برای مطرح كردن این مساله المپیك باشد.
خود شما به خصوص از زمانی كه وارد دنیای سیاست شدید، همواره راهكارهای زیادی برای بهبود مشكلات ورزش داشتید. مدتی است در یك موسسه فرهنگی، ورزشی هم فعالیت میكنید. رویكرد شما نسبت به موسسه «نسل آفتاب» چیست؟
رویكرد همه ما در این موسسه انجام دادن فعالیت فرهنگی و ورزشی مثبتی است كه در نهایت به اصلاح بسیاری از مشكلات ختم میشود. ما اجتماع را در نظر میگیریم و با هدف كمك به جامعه در این موسسه فعالیت میكنیم.
این موسسه میتواند تاثیر مثبتی در جامعه داشته باشد.
قطعاً. حضور چهرههای مطرح در نسل آفتاب باعث میشود جوانان زیادی به سمت ما بیایند و اینجا وظیفه ماست كه بتوانیم الگوهای مناسبی برای آنها باشیم.
مطالب مرتبط:
گفتگوی خواندنی با سازنده پرفروشترین فیلم درباره اتومبیل
گفتگو خودمانی با گلشیفته فراهانی در پاریس
گفتگو خودمانی با گلشیفته فراهانی در پاریس
گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: سينماى ما