حاتمی‌كیا یك فیلمساز و هنرمند است و بارزترین مشخصه یك هنرمند این است كه مثل پرنده آزاد باشد و كاری را بكند كه خودش دوست دارد. او هم می‌تواند فیلم جنگی نسازد، ولی نباید فراموش كند كه برگ برنده‌اش...


 تازه‌ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌كیا از هر نظر متفاوت است؛ تفاوتی كه البته نمی‌شود آن را پای اتفاق و تصادف گذاشت. كارگردانی مثل حاتمی‌كیا آنقدر باهوش است كه بداند دارد چه می‌كند.
 
حتی خیلی دور از ذهن نیست كه حاشیه‌های اطرافش بخصوص پس از «به نام پدر» كه البته فیلم خیلی موفقی هم در كارنامه‌اش به حساب نمی‌آید زیاد مخالف میلش نیست؛ حاشیه‌هایی كه اتفاقا موقع ساخت و تولید این فیلم خیلی بیشتر سر زبان‌ها افتاد تا حالا كه فیلم اكران شده است.
به هرحال تاكید بر این تفاوت در تبلیغات تلویزیونی فیلم و تاكید مستقیم بازیگرانی مثل مهناز افشار و گوهر خیراندیش روبه دوربین گواه خوبی است برای آگاهانه بودن ماجرا.
اما این تفاوت را در كجای «دعوت» باید جستجو كرد؟ اولین نكته در انتخاب نكردن یك سوژه، فضا یا حال و هوا برای فیلم است. می‌گویم انتخاب نكردن و نه انتخاب كردن؛ چون همه ما همیشه انتظار داشته‌ایم از حاتمی‌كیا فیلمی با موضوع جنگ و دفاع مقدس ببینیم. این انتظار را هم كسی جز خودش در ما ایجاد نكرده است.
لااقل دورنمای سینماگری مثل حاتمی‌كیا این طور در ذهن عموم شكل گرفته كه او پیش از دل‌باخته هنر و سینما بودن، به حرفی كه در اثر هنری‌اش می‌خواهد بزند، فكر می‌كند. پیام فیلم‌های حاتمی‌كیا، شناسه پررنگی برای شناخت سینمای اوست.
این‌كه برای فیلم‌های او از عنوان سینما استفاده كنیم به اندازه كافی گویای این مطلب است كه او توانسته پیام‌هایش را درست دراماتیزه كرده، با نمایشی كردن منطقی‌شان، بخوبی آنها‌ را به تماشاچیانش منتقل كند.
این انتظار البته یك‌شبه ایجاد نشده است. لابد نقل به مضمون این داستان را از قول خود، خوانده یا شنیده‌اید كه زمانی به مسئول لابراتوار گفته اگر فیلمی با موضوع غیرجنگی ساخت، او بی‌معطلی نگاتیوهایش را آتش بزند.
پس از آن هم با موفقیتی كه در این مسیر برای خودش رقم زده، آهسته و به مرور جنگ را به عنوان محدوده‌ای برای خودش تعیین كرده، برای ما جا انداخته و این توقع را ایجاد كرده كه باید تا ابد فیلم جنگی بسازد.
حالا هم باید پاسخگو باشد. این حساسیت‌ها برای فیلمساز، هم بار مثبت دارد و هم منفی. مثبتش این است كه او می‌تواند مطمئن باشد مخاطبانش به كارش اهمیت می‌دهند و به هر ترتیب پیگیر او و ساخته‌هایش هستند. بار منفی‌اش هم از دل همین جنبه مثبت قضیه در می‌آید.
او حالا باید حتی برای انتخاب بازیگرانش هم جواب پس بدهد و نوع انتخابش برایش بحران‌ساز می‌شود؛ بحرانی كه البته او موقع ساخت فیلم‌های «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» هم نمونه‌اش را از سر گذرانده است.
به هرحال حاتمی‌كیا در ساخته‌های اخیرش نشان داده خیلی دوست ندارد ما بر اساس همان تصور پیشین با او و كارش رو به رو بشویم. ضمن این‌كه اگر تجربه سریال ناموفق «حلقه سبز» را آغاز تغییر رویكرد حساب كنیم، پس دیگر دعوت جای هیچ احتمالی را برای وقوع یك تصادف یا اتفاق باقی نمی‌گذارد.
حلقه سبز با ان‌كه یك موضوع ماورایی داشت و حضور ارواح فرصت خوبی برای بالارفتن دوز معناگرایی كار فراهم كرده بود، هیچ اثری از شهید و جنگ و مولفه‌های آشنای سینمای او را با خود نداشت. گرچه اطناب و عدم ایجاز در كنار مشكلات دراماتیك سریال، مخاطب را از خود راضی نكرد.فیلم پانزدهم حاتمی‌كیا، سوژه تر و تازه‌ای ندارد.
سقط جنین فعلا بحث روز جامعه نیست. آن هم با این شیوه خنثایی كه او برای روایت داستانش انتخاب كرده است.
سریال كم و بیش تعدیل شده‌ای مثل «ساعت شنی» سال گذشته با طرح سوژه یكی از اپیزودهای این فیلم، واكنش‌های بیشتری را برانگیخت؛ اما همین سوژه در این فیلم، موضوعی حاشیه‌ای در یك اپیزود است كه آن هم در كنار موضوعی مثل خیانت  یا ملایم‌ترش بی‌وفایی  كم‌رنگ می‌شود.
فیلم با طرح 5 داستان مجزا و تقریبا بی ربط به هم می‌كوشد واكنش 5 خانواده/همسر را به فرزند جدیدی كه در راه دارند و حداقل یكی از طرفین از این حضور راضی نیست، تصویر كند.
غیر از اپیزودی كه گفتم بقیه داستان‌ها از این قرارند: زن هنرپیشه جوانی كه نگران است بارداریش، حضورش در فیلم و خلاصه شهرت و پیشرفت كاریش را به هم بزند، زوج شهرستانی كه به خاطر مشكل مالی از بچه‌دار شدن ناراحتند، زن میانسالی كه نگران است حاملگی در این سن و سال مایه آبروریزیش بشود و زن صیغه‌ای كه به قول خودش دفعه اول به خاطر بچه‌دار نشدن عشقش را از دست داده و حالا این بار مجبور است به خاطر مادر شدن قید عشقش را بزند.
این داستان‌ها كنار هم قرار گرفته‌اند تا به این پرسش‌ها پاسخ بدهند كه آیا ما اساسا اجازه داریم سرخود برای موجودی كه از طرف خدا به زمین دعوت شده، تعیین تكلیف كنیم یا نه؟
اما ساختار اپیزودیك كار و قرار گرفتن 5 داستان مختلف كنار هم، امكان روایت و پرورش درست قصه‌ها را از فیلمنامه‌‌نویس و كارگردان گرفته و اجازه نداده با هیچ‌كدام، آن جور كه باید و شاید ارتباط دلچسبی برقرار كنیم.
بیننده برای ارتباط و همدلی با پرسوناژها، به زمان نیاز دارد و این همان كیمیای كمیاب كارهای كوتاه و اپیزودیك است. برای همین قاعدتا موفقیتی كه ممكن است یك سریال به آن دست پیدا كند، برای یك مجموعه تلویزیونی در یك ضریب كاهنده ضرب می‌شود.
فیلم از آزمایشگاه و خبر دادن تلفنی متصدی آزمایشگاه و گفتن جواب مثبت آزمایش بارداری زن‌ها شروع می‌شود؛ ولی در همان جا متوقف می‌شود و داستان هر اپیزود از یك تلفن جداگانه شروع می‌شود.
غیر از این، مهم‌ترین چیزی كه كم و بیش به نحوی داستان‌ها را به هم وصل می‌كند، حضور دكتر زنان و تكنیسین سونوگرافی است كه یكی مریض‌ها را معاینه می‌كند و دیگری كار سقط جنین را انجام می‌دهد. در یكی از اپیزودها، متصدی سونوگرافی هم خودش دچار همان مساله‌ای می‌شود كه زنان بقیه اپیزودها با آن درگیرند.
به نظر می‌رسد این بخش می‌توانست اپیزود نهایی فیلم و فصل نتیجه‌گیری نهایی‌اش باشد كه این اتفاق نیفتاده است؛ ولی اگر بنا به انتخاب باشد، اپیزودهایی كه گوهر خیراندیش و مریلا زارعی نقش‌های اصلی را دارند، گرم‌تر و بهتر از بقیه از كار درآمده است.
حاتمی‌كیا یك فیلمساز و هنرمند است و بارزترین مشخصه یك هنرمند این است كه مثل پرنده آزاد باشد و كاری را بكند كه خودش دوست دارد. او هم می‌تواند فیلم جنگی نسازد، ولی نباید فراموش كند كه برگ برنده‌اش همیشه چالش‌ها و پرسش‌های بی‌پاسخی بوده كه در فیلم‌هایش  مثل «آژانس شیشه‌ای» و حتی در مرتبه‌ای پایین‌تر در «به نام پدر»  مطرح كرده است.
خیلی وقت‌ها طرح پرسش از اصل جواب مهم‌تر است و طرح سوال برای سازنده دعوت كار چندان پرزحمتی نیست، بخصوص كه گسترش دامنه موضوعی مسائل اجتماعی به نسبت جنگ، دستش را بازتر می‌گذارد.

 
 مطالب مريتط:
گزارش تصويرى جديدترين اثر «ابراهیم حاتمی كیا»
 دعوت، هشدار به افزایش سقط جنین در جامعه است 
شلیک به حاتمی‌کیا، ممنوع!
 
 
 
 
گردآورى: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: جام جم آنلاين