این روزها در رسانهها خبرهای گوناگونی درباره بهروز افخمی منتشر میشود؛ خبرهای روزانهای که حکایت از پروژههای سینمایی و تلویزیونی این کارگردان شاخص سینمای ایران میدهد. در میان این خبرها، آنچه واقعیت دارد، به پایان رسیدن مجموعه تلویزیونی عملیات 125 از شبکه پنج و حضور کارگردان آن در دو شب متوالی در برنامه دست به نقد همین شبکه است. کارگردانی و تهیه تله فیلمی برای سیمافیلم از دیگر کارهایی است که افخمی این روزها درگیر آن است. کارهای معمولی نیز مانند تدریس فنون فیلمسازی و سردبیری مجله «تازه» و رسیدگی به امور دفتر فیلمسازیاش در کانادا و... در جریان است. افخمی قرار است چند برنامه درباره چند شهید دفاع مقدس بسازد، قرار است مستندی درباره شهر تهران تولید کند، قرار است فیلم سینمایی سنت پترزبورگ را بسازد و... گفت وگوی ما با بهروز افخمی، هرچند به بهانه مجموعه عملیات 125 است، کارهای دیگرش را نیز به پرسش میگیرد.
• در حالی که در سینما مدتی به شدت کم کار بودید، به ناگهان اخباری از شما منتشر شد که حکایت از پرکاریتان در تلویزیون دارد.
افخمی: کم کاری در سینما به دلیل مشغولیات خودم از جمله حضور در مجلس ششم بود، اما اینکه چرا به تلویزیون برگشتم، مهمترین دلیلش به این مسأله برمیگردد که فکر میکنم اوضاع سینما خوب نیست. تعداد بینندهان سینما از ده میلیون نفر در سال پایین تر آمده؛ یعنی هر ایرانی، هر هفت سال یک بار به سینما میرود. از سوی دیگر، تولیدات سینمایی هم حضوری در عرصه اجتماعی فرهنگی ندارند و زود فراموش میشوند. اینها باعث شده انگیزه زیادی برای کار در سینما نداشته باشم.
• «عملیات 125» بازگشت دوباره شما به تلویزیون پس از سالهاست. این اتفاق برای شما چطور افتاد؟
افخمی: من پیشتر در تلویزیون کار کردهام و یک آشنایی قدیمی با این رسانه دارم. وقتی عملیات 125 به من پیشنهاد شد، دیدم زندگی آتشنشانها را دوست دارم و دیدم سریال پرماجرایی است درباره زندگی جوانان، قبلاً پیش نیامده بود سراغ چنین موضوعی بروم. البته قرار نبود خودم کارگردانی کنم، ولی در بازنویسی، به سناریو علاقهمند شدم و حدود هشت قسمت از سریال را خودم کارگردانی کردم.
افخمی: من پیشتر در تلویزیون کار کردهام و یک آشنایی قدیمی با این رسانه دارم. وقتی عملیات 125 به من پیشنهاد شد، دیدم زندگی آتشنشانها را دوست دارم و دیدم سریال پرماجرایی است درباره زندگی جوانان، قبلاً پیش نیامده بود سراغ چنین موضوعی بروم. البته قرار نبود خودم کارگردانی کنم، ولی در بازنویسی، به سناریو علاقهمند شدم و حدود هشت قسمت از سریال را خودم کارگردانی کردم.
• در سالهای اخیر شاهد حضور فیلمنامه نویسان، کارگردانان سینما و بازیگران این عرصه در تلویزیون هستیم. اولاً به نظر شما علت این گرایش چه میتواند باشد ثانیاً این گرایش را چطور ارزیابی میکنید؟
افخمی: فکر میکنم علتش همان رکود سینما باشد زیرا سینمای ایران از بین رفته است و مسئولان دولتی سینمای ایران نتوانستند آن را اداره کنند. پیشتر هم سینما در آستانه مرگ بود، ولی مسئولان فعلی نه تنها نتوانستند آن را از حالت نیمه جان به زندگی برگردانند، بلکه آن را کاملاً از بین بردند و آن چیزی که باقی مانده را دیگر نمیتوانیم سینمای ملی بخوانیم.
• فکر میکنید با توجه به این شرایط، راه برون رفتی وجود داشته باشد؟
افخمی: به نظرم برای هر کاری دیر شده است. سینمای دنیا، به ویژه سینمای آمریکا با قدرت عمل میکند و محصولاتش هم با قیمت خیلی ارزان و به صورت قاچاق در دسترس همه بینندگان ایرانی است. از آن طرف هم به نظر میآید یک جور سیاست مستمر و عمدی برای تخریب سینما و از بین بردن آن اعمال میشود که هر دو با هم یعنی رشد و رونق سینمای آمریکا و قصد برای نابود کردن سینمای ایران، ترکیبی به وجود آورده که سینما را به تعطیلی کشانده است. برای همین گمان میکنم دیگر نتوانیم به نجات آن امید ببندیم.
• یعنی فکر میکنید راهکاری برای خروج از این بن بست نمیتوان تصور کرد؟
افخمی: فکر میکنم اگر سینما تا حدودی به وسیله بخش خصوصی اداره میشد و کاملاً تحت کنترل دولت نبود، امیدی برای رشد سینما بود، ولی سینما تحت کنترل کامل دولت درآمد و دچار چنین وضعیتی شد.
• مشخصاً منظور شما از تحت کنترل دولت درآمدن، همان مباحث مربوط به سانسور و دخالتهای پشت پرده است؟
افخمی: بله، فکر نمیکنم دولت اجازه داشته باشد که دست به سانسور بزند. این خود تهیه کننده است که باید مسئولیت نمایش فیلمی را که تهیه میکند بر عهده بگیرد و در برابر شکایات مردم و رسیدگی قوه قضائیه از خودش دفاع کند، ولی هماكنون ما از این مرحله خیلی فاصله داریم. من فکر میکنم ما دیگر سینمایی به معنای واقعی در ایران نداریم. تعدادی فیلم تولید میشود که هدفشان جشنوارههای خارجی و فراهم کردن زمینههای لازم برای کار در خارج است.
• به نظر میرسد این افول را در سینمای جهان نیز به نوعی میتوان دید. فکر نمیکنید وضعیت سینمای جهان نیز تا حدودی روی سینمای ایران تأثیر گذاشته باشد؟
افخمی: البته سینما در جهان هم در حال رشد و رونق نیست و تعداد بلیتی که در سالهای اخیر فروخته شده، رشد نداشته و شاید بتوان گفت دو یا سه سال اخیر رکود هم داشته است، اما شاید دلیل آن عرضه تولیدات و فیلمهای داستانی در بازارهای دیگر و به شیوههای دیگر مثل دی وی دی و انواع دیسکت یا پخش اینترنتی باشد.
• باز هم تأکید دارید که سینمای ایران را در حال حاضر نمیتوان از وضعیت کنونیاش نجات داد. به نظر شما چه کسی میتواند سینما را از این وضعیت نجات دهد؟
افخمی: همان گونه که گفتم کار از کار گذشته است. اگر از من بپرسید چه کسی باید کاری انجام دهد، من میگویم وزارت ارشاد باید کاری انجام ندهد، بخش معاونت وزارت ارشاد باید به یک اتاق محدود شود و بودجه اش به دولت برگردانده شود.
• برگردیم به حضور شما در عملیات 125، گویا قرار است ادامه داشته باشد؟
افخمی: بله، ان شاءالله قرار است ادامه داشته باشد. از اول که صحبت ساخت این سریال شد، قرار بود سریالی باشد که در چند فصل ساخته شود و هر فصل دوازده قسمت، ولی بین فصلهای گوناگون آن ممکن است فاصله بیفتد. فراهم کردن داستانهای جدید و خود تولید و فیلمبرداری ممکن است زمان ببرد و بین هر دو فصل ممکن است سه ماه و بعضی وقتها تا شش ماه فاصله بیفتد برای اینکه فصلهای جدید را بتوانیم با کیفیت خوب و داستانهای گیراتر و جذابتر بسازیم.
• به نظر میرسد شیوه جدیدی از سریال سازی در تلویزیون ایران باشد؟
افخمی: بله، گمان نمیکنم در ایران تا كنون به این شیوه عمل شده باشد، اما این شیوه متداولی در خارج از کشور به شمار میآید.
• فرمودید این سریال شامل چند فصل است. درباره اصطلاح فصل کمی توضیح دهید؟
افخمی: فصل در سریالسازی به معنی یک مجموعه دوازده یا سیزده قسمتی است و سریالهایی که به صورت چند قسمت دوازدهتایی ساخته میشود، معمولاً بینش فاصله میافتد چون تولید و فراهم کردن داستانهای جدید وقت میبرد.
• وقتی بیننده در این سریال تازه با تمام شخصیتها آشنا میشود سریال تمام میشود، شما فکر نمیکنید مخاطب انتظار دارد، وارد فصل جدیدی از زندگی این جوانان شود، ولی میبیند که فیلم تمام میشود و این باعث نارضایتی مخاطب میشود؟
افخمی: بله، همین وضعیت را داریم. اصلاً ساخت فیلمهایی که به صورت هفتگی پخش میشود، به این صورت است که تا چهار یا پنج قسمت، بیننده با شخصیتها و خود سریال و حتی زمان پخشش درست آشنا نیست و بعد از اینکه آشنا و علاقهمند میشود، سریال به اتمام میرسد. اما سریالهایی که هر شب پخش میشود، پس از چهار یا پنج شب بیننده پیدا میکند، ولی سریالهایی که هر هفته پخش میشود، بعد از پنج یا شش هفته بیننده پیدا میکند و اگر قرار باشد یک سریال هفتگی دوازده قسمت باشد، به نظر میآید به محض اینکه بیننده پیدا میکند، تمام میشود. نمیدانم باید چه کار کرد چون رقابت در تلویزیون فشرده است و سریالهایی که هر شب پخش میشود، بیشتر بیننده به دست میآورند و البته بیشتر ارتباط برقرار میکنند و موفق تر هستند.
• بخش دوم عملیات 125 را هم با همان بازیگران قبلی ادامه میدهید؟
افخمی: همین بازیگران در فصل بعدی حضور پیدا میکنند، اما در موضع کسانی که حالا استخدام شدهاند. فصل اول درباره آموزش بود، کسانی که میآیند دوره آموزشی را میگذرانند و ماجراهایی که در دوره آموزشی برایشان اتفاق میافتد. فصل بعدی درباره عملیات و وضعیت ایستگاههای گوناگون است. هر قسمت سریال در یکی از ایستگاهها ممکن است اتفاق بیفتد و ما با آدمهای آن ایستگاه آشنا میشویم. آتشنشانهایی که در فصل قبلی در حال آموزش دیده بودیم، حالا در ایستگاههای گوناگون دیده میشوند. ممکن است در یک قسمت، یک یا دو تا از این شخصیتها را ببینیم، یا برخی از قسمتها، همه شخصیتها جدید باشند.
• آقای افخمی چرا رفتید سراغ آتشنشانها؟
افخمی: چون از جمله کارهایی است که من خودم دوست دارم و اگر فیلمساز نمیشدم، یا آتشنشان میشدم، یا خلبان. ساختن فیلمهایی که صحنههای پرتحرک و متنوع داشته باشد، هم برای بیننده جالب است و هم برای خودم.
• صحنههای اکشن خیلی کم در این سریال داشتید و داستان بیشتر بر محور شخصیتهاست، در بخش بعدی صحنههای اکشن خواهید داشت؟
افخمی: بله، امیدواریم. اگر بودجه بیشتری در اختیارمان بگذارند، صحنههای اکشن هم کار خواهیم کرد.
• پس این فصل که صحنههای اکشن کم داشت، به خاطر کمبود بودجه و امکانات بود؟
افخمی: بله، صحنههای اکشن، خیلی با جان افراد گروه سروکار دارد. به خاطر همین، خیلی باید با دقت، با تمرین و با اطمینان از اینکه در طول کار جان کسی به خطر نمیافتد، کار کرد؛ بنابراین، بودجهای که برای ساخت این صحنهها نیاز است، خیلی بیشتر از آن چیزی است که بیننده عادی تصور میکند. بیننده عادی فکر میکند برای اضافه کردن پنج دقیقه صحنه اکشن به فیلم کافی است 20 درصد به بودجه اضافه شود، ولی گاه برای ساختن یک صحنه اکشن پنج دقیقهای، به اندازه تمام آن اپیزود باید پول خرج شود و صد درصد به بودجه اضافه میشود. در حالی که شما پنج دقیقه بیشتر به فیلم نمیتوانید اضافه کنید. امیدواریم بودجه در اختیار ما بگذارند تا ما هم بتوانیم پنج دقیقه به صحنههای اکشن اضافه کنیم.
• شما فکر میکنید با مقررات سفت و سختی که در تلویزیون هست، مخاطبان جدیاش را از دست بدهد؟
افخمی: نه، فکر نمیکنم این گونه باشد. اولاً تلویزیون، با مقررات سفت و سخت خود و سانسور شدیدش، یک امر موجه است. من در تلویزیون کار کردهام و با آن آشنا هستم. در سینما سانسور هم غیرقانونی است و هم غیرعاقلانه، به خاطر اینکه بخش خصوصی باید خودش یاد بگیرد مسئولیت کارش را بر عهد بگیرد و بیننده هم که وارد سینما میشود و فیلم را برگزیده و بلیت خریده است، او هم تا حدودی مسئولیت چیزی را که میبیند، بر عهده دارد. ولی در تلویزیون شما نمیتوانید مطمئن باشید، بچهای که دارد مشقش مینویسد، یا شخصی که اصلاً تصمیم نگرفته برنامه را نگاه کند، برنامه را میبیند یا نه، وقتی با میلیونها بیننده سر و کار دارید، به جای آنها باید نگاه نظارتی داشته باشید. در این شرایط سانسور کردن، جدی و موجه میشود و مسئولیت پذیری زیادی را هم اقتضا میکند. من در تلویزیون تجربه داشتهام و میدانم برنامهای که ممکن است چهل میلیون مخاطب داشته باشد، امکان دارد 39 میلیون نفر از برنامه خوششان بیاید، ولی یک میلیون نفر به هر دلیلی بهشان بر بخورد، آن وقت است که همه تلفنهای تلویزیون اشغال میشود. در حالی که شما فیلمی ساختهاید که 95 درصد بینندگان از آن خوششان آمده است.
• برای شما که بیشتر در سینما کار کردهاید، سخت نیست با این قوانین سازگار شوید؟
افخمی: نه، چون من در تلویزیون کار کردهام. من از سال 57 یعنی بلافاصله پس از انقلاب تا سال 67، تا پایان پخش سریال کوچک جنگلی در تلویزیون کار کردهام و بیشتر برنامههای مستند، گزارشی، خبری را مدیریت میکردم، در نتیجه، نسبت به حساسیتهای پخش آشنا هستم. شاید همین موضوع باعث شد بتوانم در سینما فیلمهایی بسازم که از لحاظ دیگران غیرقابل پخش به حساب میآمد، ولی آنها فکر میکردند اختیارات مخصوصی دارم.
• به نکته جالبی اشاره کردید. دلیل موفقیت شما در تابوشکنیها چه بود، آیا واقعاً اختیارات خاصی داشتید؟
افخمی: من زمانی که در تلویزیون کار میکردم، تجربه زیادی در واکنشهای بینندهان در ابعاد میلیونی داشتم. تمام فیلمهایی که ساختم، خیلی تنشزا و نگران کننده بودند یا مثلاً از خطوط قرمز گذر کرده بود، ولی بعدها همان فیلمها از تلویزیون هم نمایش داده شد. در شرایطی که فیلم عروس و شوکران پخش تیزرش هم از تلویزیون ممنوع بود.
- کار کردنتان در سینما، در تلویزیون هم تأثیر گذاشته است؟
افخمی: کوچک جنگلی فیلمی به مراتب بیشتر از یک سریال تلویزیونی بود. در واقع چند فیلم سینمایی است که از تلویزیون پخش شده است. بعضی از نماهای فیلم آنقدر شلوغ و پرجمعیت است که روی صفحه تلویزیون ارزشش را از دست میدهد و درست دیده نمیشود. در واقع برای پرده بزرگ ساخته شده و این چیزی است که شاید بتوان گفت در تلویزیون هم ایراد کار من است. چیزی که یاد نگرفتم، این است که برای پرده کوچک و وقتی چراغ روشن است و رفت و آمد وجود دارد، فیلم بسازم. من آن گونه فیلم میسازم که روی پرده و در تاریکی باید دیده شود. دلم نمیآید آن لحن کند و تکراری را که برای تلویزیون مناسب است و برای موقعیتی که بیننده زیاد هم توجه ندارد، استفاده کنم و دوست هم ندارم آن لحن را یاد بگیرم.
• من فکر میکنم اینکه این لحن را یاد نگرفتید، باعث شده سریالهایتان جذاب شود؟
افخمی: بله، احتمالاً این گونه میشود، ولی فکر میکنم کسی که فیلمسازی برای تلویزیون بلد باشد باید بداند یکسری ریزه کاریها از دست بیننده روی صحنه کوچک در شرایط تلویزیون از دست میرود و این برای من روشن است که بسیاری از قسمتها و جزییات سریال کوچک جنگلی هم به وسیله بیننده دیده نشده است.
• از شما به عنوان کارگردانی تکنیکی یاد میکنند؟
افخمی: خوش ساخت بودن و از لحاظ تکنیکی مسلط بودن، به وسواس خود آدم و به شخصیت و کاراکتر آدم برمیگردد. هر کاری که مسئولیتش را بر عهده من قرار دهند با وسواس و دقت انجام میدهم. فکر میکنم به خاطر همین است که معمولاً بدقولی میکنم و کار را دیر تحویل میدهم. یا با هزینه بیشتر از آن چیزی که پیشبینی شده، کار را تولید میکنم. پاکیزگی و تمیز درآمدن کار برایم اهمیت دارد. شاید بتوان گفت یک جور ذوق ریاضی میخواهد؛ یعنی آمادگی برای فهمیدن ناهماهنگیها و ناهمواریها و اینکه هر چیزی را که از حالت تعادل خارج شود، بتوانیم تشخیص بدهیم. فکر میکنم این هم، باز بستگی به شخصیت آدم دارد. برخیها شاید به تابلویی که روی دیوار کج باشد اهمیت نمیدهند، ولی برخی نمیتوانند تحمل کنند و آن را صاف میکنند. گذشته از همه چیز، من فکر میکنم آن چیزی که درباره من جلب توجه میکند، ذوق داستانگویی است، نه تکنیک خوب؛ یعنی وقتی آدم یک داستان را خوب تعریف میکند و نکات ریزش را خوب درمیآورد. این شاید در فرض بعضیها به این صورت تلقی شود که این کارگردان خوش تکنیک است. در حالی که آدمهایی که بیشتر اهل فن باشند، این گونه تشخیص میدهند که کار، خوب پرداخت شده است. فرق است بین زمانی که میگوییم پرداخت خوب است و زمانی که میگوییم تکنیک خوب است. پرداخت خوب است، به معنی این است که به نکات و ظرایف یک داستان به خوبی توجه و جوری اجرا شده است که بیننده هم آن نکات و ظرایف را میگیرد و تعقیب میکند. خوش تکنیک بودن معنای دیگری دارد و به معنی این است که بتوانید حرکات دوربین پیچیدهای طراحی کنید یا تعداد زیادی نما را که همه آنها هم در حال حرکت هستند با همدیگر کات بزنید، به گونهای که از لحاظ فنی روی پرده روال پیچیدهای داشته باشند. ولی هیچ گاه فیلمسازی من خیلی پیچیده نبوده، به این معنی که حرکات دوربین خیلی عجیب و غریب باشد، یا تعداد زیاد نما برایم اهمیت داشته باشد. یا کارهایی انجام بدهم که بیننده فکر کند کارهایی با دوربین انجام شده است که تاكنون ندیده بودیم. من هر چه بیشتر فیلم میسازم، ساده تـر و با تکیه بر تدوین، این کار را انجام میدهم. چون خودم تدوینگر هستم، خیلی بیشتر متوجه میشوم که نیازی نیست دوربین را خیلی حرکت بدهیم و کافی است شرایطی در موقع فیلمبرداری پدید آوریم که بتوانیم فیلم را خوب تدوین کنیم.
• شما هم تدوین میکنید و هم فیلمنامه مینویسید و کارگردانی میکنید، به نظر شما کارگردان لازم است همه این کارها را انجام دهد؟
افخمی: نه، من فکر میکنم برای فیلمنامهای که مینویسم، اگر یک کارگردان خوب که فیلمنامه را خراب نکند، پیدا کنم، فیلمنامه را به او میدهم که کارگردانی کند.
• یعنی شما بیشتر به فیلمنامه نویسی علاقه دارید تا کارگردانی؟
افخمی: بله، اگر قرار باشد بین این سه کار یک کار را برگزینم، خودم را بیشتر فیلمنامهنویس میدانم و در وهله دوم تدوینگر میدانم تا کارگردان. کارگردانی برای من سومین کاری است که در فیلمسازی بلد هستم. در واقع، کارگردانی عبارت است از مراقبت از فیلمنامه هنگام ساخته شدن.
• شما با کدام یک از این سه تخصص وارد سینما شدید؟
افخمی: فیلمنامه نویسی. البته گرایشم در تحصیل سینما، تدوین بود. فیلم پایان نامه تحصیلیام هم فیلم سینمایی بود که نگاتیوش گم شد و هیچ وقت هم نمایش داده نشد.
• فیلم دیگری هم هست به نام «ته دنیا» که نگاتیوش گم شده است. جریان آن چیست؟
افخمی: نه، گم نشده، بلكه نگاتیوش صدمه خورده است. حدود بیست حلقهاش در فرودگاه دوبی برای بازرسی زیر اشعه خیلی قوی گذاشته شده است. بار از مسافر جدا شده بود و حفاظت دوبی شک کرده بودند و بیست حلقه از فیلم را نور داده بودند.
• درباره چه موضوعی است؟
افخمی: داستان پروین صمدی مقدم است و کاملاً در فرانسه فیلمبرداری شده، ولی هماكنون، بخش مهمی از فیلم یعنی حدود 25 درصد آن پس از اینکه از لابراتوار درآمد، متوجه شدیم صدمه خورده است. باید راهی پیدا کنیم تا یک صورتی به داستان بدهیم که دوباره مجبور به فیلمبرداری نشویم.
• غرامتی از فرودگاه دوبی نگرفتید؟
افخمی: ما میتوانستیم برای گرفتن غرامت شکایت کنیم، ولی این کار را انجام ندادیم. چون مراحل اداری زیادی داشت.
• «فرزند صبح» در چه مرحلهای است؟
افخمی: «فرزند صبح» در مرحله صداگذاری و دوبلاژ متوقف شده است. چون هم صداگذاری و دوبلاژ، هم ضبط موسیقی و چاپ کپی نهایی باید در لابراتوار خارج از کشور چاپ شود و مخارج نسبتاً چشمگیری حدود 150 میلیون تومان هزینه دارد و به دلیل این مشکلات متوقف شده است. مؤسسه حفظ آثار امام(ره) از لحاظ مالی خیلی سختگیر است و کند هم عمل میکند.
• این مشکلات باعث شد شما برای بزرگ شدن بازیگری که نقش کودکی امام را دارد، آنقدر صبر کنید تا بزرگ شود، یا نه دوست داشتید این اتفاق بیفتد؟
افخمی: نه دوست داشتم این اتفاق بیفتد. در ساخت و تولید این فیلم، مؤسسه من را کاملاً آزاد گذاشت و همه شرایط و امکانات را فراهم کرد، ولی به طور کلی پروسه اداری طولانی دارند و پس از پایان فیلم «فرزند صبح» فعالیتم در کارهای دیگر مثل سریال 125 و فیلمی که در حال حاضر در حال ساختش هستم، باعث شد فرصتی برای دنبال کردن مراحل اداری نداشته باشم.
• گویا میخواهید این فیلم را دوبله کنید، به نظر شما احتمال ندارد دوبله به فیلم صدمه برساند؟
افخمی: نه، اتفاقاً از اول هم قرار بود فیلم «فرزند صبح» را با دوبله بسازیم. گمان میکنم صداگذاری مستقیم به فیلم ضربه میرساند؛پدید آوردن فضای شهری مثل خمین در صد سال پیش، یا حتی تهران در صد سال پیش که یک فضای صوتی گنگ و ساکتی دارد که حالا دیگر نیست، ولی در صدابرداری مستقیم انواع و اقسام صداها از دور و نزدیک شنیده میشود که تعیین کننده کیفیت صداست. اساساً فیلم «فرزند صبح» چیزی بین خواب و خاطره را تداعی میکند؛ یک فضای صوتی گنگ و کاملاً ساکت و با صداهایی که بیش از اندازه واضح است.
• وقتی دوبله روی بازیگران ایرانی که ما صدای آنها را میشناسیم میشود، احساس میکنیم بازیگر از ما فاصله میگیرد و دیگر رابطهای که با صدای خودش برقرار میکردیم، برقرار نمیکنیم.
افخمی: البته بنا بر این است که هر بازیگری که بتواند به جای خودش دوبله کند، ولی این مسألهای که شما میگویید، مربوط به موقعی است که ما امکانات کامل سینک کردن صدای یک دوبله را با یک بازیگر نداشتیم و باعث میشد بیننده متوجه دوبله باشد، ولی وقتی شما صدای سر صحنه را ضبط کرده باشید و نحوه گفتار بازیگر مشخص باشد و دوبلور گوشی را روی گوشش بگذارد و عین آن جمله را تکرار کند که با لب منطبق باشد، دیگر این اتفاق نمیافتد و خیلی از کاراکترها را شما اصلاً متوجه نمیشوید صدای خودشان نیست یا حتی ممکن است بهتر از یک بازیگر به جای خودشان صحبت کنند، به ویژه درباره بازیگرانی که زیاد باتجربه نیستند. مثلاً درباره صدای امام(ره)، ما از دوبلور استفاده میکنیم، برای اینکه عبدالرضا اکبری با اینکه بازیگر خوبی است، ولی نمیتواند صدای امام(ره) را تقلید کند، اما مثلاً ناصر طهماسب میتواند.
• آقای ناصر طهماسب قرار است به جای امام(ره) صحبت کنند؟
افخمی: هنوز به آن مرحله نرسیدیم، ولی بین دوبلورها، من فکر میکنم آقای طهماسب برای این کار مناسب باشد.
• هماكنون مشغول ساخت چه فیلمی هستید؟
افخمی: در حال ساخت فیلم نود دقیقهای به نام «یازده دقیقه و سی ثانیه» برای سیما فیلم هستم که درباره 31 شهریور 59 است. روزی که فرودگاه مهرآباد بمباران شد و یک وضعیت موقت و خیلی بغرنج برای چند ساعت پیش آمد که بعضی از مردم گمان میکردند کودتا شده است. مردم آن روز تهران نمیتوانستند باور کنند که عراق این فاصله را گذرانده و نخستین بار بود که تهران بمباران میشد. جنگ هم برای خیلیها جدی گرفته نشده بود. آن روز چنین تصوری بین خیلیها به وجود آمد که خود ارتش کودتا کرده است. چون چند ماه پیش از آن چنین اتفاقی افتاده بود. در تلویزیون چه اتفاقی میافتد و چه وضعیت بحرانی به وجود میآید و چگونه باید این اطمینان را به مردم داد که مملکت آرام و ارتش وفادار است. داستان درباره ضبط پیامی است که امام(ره) دو سه ساعت پس از حمله به مردم دادند و سریعاً پخش شد که ماجراهای داستانی پیش میآورد که در تلویزیون اتفاق افتاده است که یک بخش از آن خاطرات خود من است و بخش اعظمی از آن خاطرات محمد داودی که فیلمبردار پیام امام(ره) در آن روز بود که به صورت داستانی نمایش داده میشود.
• شما در ژانرهای گوناگونی فیلم میسازید، این به این معنی است که میخواهید در همه ژانرها فیلم بسازید؟
افخمی: بله، به خاطر اینکه وقتی یک جور فیلم بسازم، حوصلهام سر میرود و میخواهم در ژانر دیگری فیلم بسازم. فرض کنید اگر یک فیلم کمدی بسازم و خوب دربیاید، دیگر تا مدتها علاقه ندارم فیلم کمدی بسازم.
• میتوانیم امیدوار باشیم دوباره شما را در عرصه سینما ببینیم؟
افخمی: البته، من در سینما فیلم میسازم، ولی بین فیلم ساختن برای سینما تا اینکه آدم امیدی به رشد کردن و گسترش پیدا کردن سینمای ملی داشته باشد، تفاوت است. وقتی فیلم عروس را میساختم، امیدوار بودم سینمای ملی پس از انقلاب راپدید بیاورم و دوباره احیا کنم و باعث رشد و رونق آن شوم؛ با ابعاد و اندازهها و استانداردهای سینمای جمهوری اسلامی و با در نظر گرفتن اینکه ما در یک حکومتی که میخواهد الگوی حکومت دینی در دنیا باشد، کار میکنیم. ولی الان دیگر من این فکرها را نمیکنم، چون به شکل مؤکدی به ما فهماندهاند که سینما نمیخواهند، همچنان که فیلم بسازیم. مگر یک تهیه کنندهای بخواهد با پول خودش ریسک کند فیلم تولید کند یا ما درباره یک فیلمی به نظرمان برسد، میشود سرمایهگذاری کرد و ساخت و میتواند هزینه اش را در بیاورد و حتی ممکن است، فیلمی بسازم که پولش را هم درنمیآورد و فقط بخواهم آن فیلم به ویژه را بسازم. درباره «گاوخونی» که من و علی معلم به صورت 50، 50 شریک شدیم، همین اتفاق افتاد. از اول با این تصور ساختیم که فیلمی بسازیم که نفروشد و پولش را در نیاورد، ولی خوب است که این فیلم ساخته و این داستان تبدیل به فیلم شود. بین این فیلمسازیهای گاه به گاه و آن کسی که امید داشت، یکی از تأسیس کنندگان سینمای ملی پس از انقلاب باشد، فاصله است.
• پس به خاطر همین است که در کانادا شرکت فیلمسازی راهاندازی کردهاید؟
افخمی: بله، این فکر که در همه جای دنیا امواج حرکتی که به وسیله امام آغاز شد، گسترش پیدا کرد و وقتی میرویم به شهری مثل تورنتو که حدود دویست هزار نفر ایرانی زندگی میکنند و خیلی از آنها داوطلبانه حجاب معمولی را که خیلی سفت و سخت نیست، رعایت میکنند، بدون اینکه کسی اجباری کرده باشد و بعضی دیگر هم حجاب کامل را رعایت میکنند و بعضیها هم اصلاً روسری سرشان نمیکنند. جدا از ایرانیها، انواع و اقسام ملل و اقوام دیگر زندگی میکنند که خیلی از آنها مسلمان هستند. به طور کل، شهر تورنتو نصف جمعیتش از شهرهای گوناگون میآیند. آنجا زمینه برای داستان پردازی به گونهای که صلاح میدانید، فراهم است.
از سوی دیگر، وقتی در ایران نمیشود کار کرد، شاید بتوانیم جای دیگر کاری بکنیم که پیش خودمان آبرومندانه باشد.
از سوی دیگر، وقتی در ایران نمیشود کار کرد، شاید بتوانیم جای دیگر کاری بکنیم که پیش خودمان آبرومندانه باشد.
• یعنی دیگر برای کشور خودمان فیلم نمیسازید؟
افخمی: موضوعات متفاوتی در آنجا هست. یک کمدی درباره یک زن ایرانی که در داخل ایران، اینترنتی ازدواج میکند و در آنجا گرفتار میشود و موضوعات دیگری که روی آنها داریم کار میکنیم. اگر فرصت شود در بهار سال آینده میسازیم.
• در ایران هم پخش میشود؟
افخمی: همه فیلمهایی که در آنجا ساخته شود، فیلمهای قابل پخش و نمایش هستند. در ایران یا همه جای دنیا که علاقهمند به دیدن فیلمهای ایرانی به زبان فارسی و با زیرنویس انگلیسی باشند.
من یک قصهگو هستم؛ کسی که داستان میخواند و برخی از داستانها را دوباره به صورت یک فیلم تعریف میکند. مثل شوکران که از جایی اقتباس نشده، ولی تأثیرگیریاش از فیلم «پنجره» جلال مقدم و داستان «یک تراژدی آمریکایی» تئودور آشکار است. همان گونه که چند سال بعد، «وودی آلن»، فیلمی به نام «مچ پوینت» میسازد با تأثیرگیریهایی از «یک تراژدی آمریکایی» و فیلمهایی که از روی آن ساخته شده است و بعضیها که آن سابقه را نمیدانند، فکر میکنند مچ پوینت شبیه شوکران است. من بیشتر خودم را یک قصهگو میدانم، کسی که قصههایی را که پیشتر ساخته، دوباره تعریف میکند. رمان خواندن و پیدا کردن قصههای اصیل و ساختن فیلم را دوست دارم. هیچ گاه هم جرأت نکردم از خودم یک قصه بنویسم و به عنوان یک داستانگو در فرم خالص ادبی ادعایی داشته باشم، ولی اصل کارم، قصهگویی است. در سینما وقتی فیلمی میسازم؛ یع