برای آن که نشانی نخستین ستاره‌‌های آسمان سینمای ایران را در سینمای پس از انقلاب پیدا کنیم، باید کمی ‌به عقب بازگردیم. بهروز افخمی ‌در سال ۷۰با فیلم «عروس» و با تکیه بر جذابیت‌‌های...
    
  سپید، سیاه، خاکستری
سینمای ایران در سه چهار سال گذشته، وابستگی شدیدی به ستاره‌‌هایش پیدا کرده است. در حالی که تا نیمه اول هشتاد، نام کارگردان‌‌های محبوب و سرشناس تعیین کننده تعداد مخاطبان یک فیلم بود، در سال‌‌های اخیر با رواج بازیگرسالاری و ستاره سازی کاذب، این بازیگران هستند که سرنوشت اقتصادی یک فیلم را رقم می‌زنند. اگر چه سینمای ما در چند سال گذشته، کم و بیش از حضور ستاره‌‌های قدیمی ‌بهره برده است اما در زمینه معرفی ستاره‌‌های جدید، نیز روند چشم گیری داشته است. کارگردانان بازیگرساز همچون بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، رسول صدرعاملی و ابراهیم حاتمی‌کیا در سینمای پس از انقلاب، با سپردن نقش‌‌ها به جوانان تازه کار، ستاره‌‌های زیادی را به سینمای ایران معرفی کردند. اما در چند سال گذشته این روند متوقف شد. به دلیل آن که مسئولان سینمایی تا می‌توانسته‌اند در کوره ستاره سازی دمیده‌اند و حمایت‌‌های خودشان را، در بخش تولید و اکران متوجه فیلم‌‌های پرستاره کرده اند. حالا وضع به گونه ای است که بیشتر کارگردان‌‌ها که بیش از حد به ستاره‌‌های کاغذی دل خوش کرده اند، دیگر به بازیگرسازی فکر نمی‌کنند. آن‌‌ها ترجیح می‌دهند به سراغ بازیگرانی بروند که امتحان‌شان را در گیشه پس داده اند.
در چند سال گذشته «واروژ کریم مسیحی» برای فیلم «تردید»، ابراهیم حاتمی‌کیا برای «دعوت»، سیروس الوند برای «زن دوم»، پریسا بخت آور برای «دایره زنگی»، سامان مقدم برای «صدسال به این سال‌‌ها»، مسعود ده نمکی برای «اخراجی‌‌ها» و مانی حقیقی برای «کنعان»، تعداد قابل توجهی از سرشناس ترین چهره‌‌های سینمایی را جلوی دوربین خود بردند، تا پیروز رقابت فیلم‌‌های پرستاره باشند.

بازیگر سالاری بیداد می‌کند
تهمینه میلانی در جلسه مطبوعاتی فیلم «سوپراستار» در جشنواره فیلم فجر بیست و هفتم، به این نکته اشاره کرد که می‌خواسته نگرانی‌اش را، از علاقه مفرط و کورکورانه نوجوانان به ستاره‌‌های سینما نشان دهد. او با این فیلم اعتراضش را هم نسبت به شرایط اجتماعی نشان داد و هم نسبت به سینمای بی‌برنامه ای که ستاره‌‌ها، آن را به تسخیر خود در آورده اند. در این فیلم با یک ستاره سینما مواجهیم که قواعد حرفه ای کار را نمی‌پذیرد و با دخالت‌‌های بی موردش در روند ساخت فیلم، ایجاد دردسر می‌کند. «کوروش زند» فیلم میلانی نمونه کاملی از یک انسان منحرف و عیاش است که در قالب یک ستاره سینما، با رفتارهای ناهنجارش مسئله ساز می‌شود. یکی از کلیدی‌ترین سکانس‌‌های فیلم جایی است که کارگردان داستان «سوپراستار»، از کوروش می‌خواهد که دیالوگی را بیان کند. اما او فقط به این خاطر که تصور می‌کند آن دیالوگ ابهت و اقتدار پوشالی‌اش را در دنیای واقعی می‌شکند، از بیان آن خودداری می‌کند. این سکانس به تنهایی میزان نگرانی  خانم کارگردان را نشان می‌دهد. او در زمانه ای که بازیگر سالاری بیداد می‌کند، زنگ خطر را به صدا درمی‌آورد و نسبت به قابل کنترل نبودن برخی بازیگران سوپراستار، هشدار می‌دهد.

اعتراض بیضایی به سیستم ستاره سازی

«وقتی همه خوابیم» دیگر فیلمی ‌بود که مشکلات سینمای ایران را، در بخش بازیگری و تهیه کنندگی دست مایه کار قرار داده است. نگاه «بهرام بیضایی» در این فیلم نسبت به موضوع محوری‌اش آن قدر معترضانه بود که برخی او را به تندروی متهم کردند. وی از تهیه کنندگانی سخن می‌گفت که نقش فروشی می‌کردند و در ازای پرداخت سرمایه، بازیگرهای مورد علاقه خودشان را، به پروژه تحمیل می‌کردند. گلایه بیضایی از عواملی بود که جای کارگردان را تنگ می‌کردند و اجازه نمی‌دادند فیلم ساز با آرامش خاطر به دغدغه‌‌های فرهنگی و اجتماعی اش فکر کند. به گفته بیضایی فیلم «وقتی همه خوابیم» در واکنش به نصفه کاره ماندن فیلم قبلی یعنی «لبه پرتگاه» ساخته شد؛ وی احتمالا قصد داشته است ماجرای ورود آقای سوپراستار (محمدرضا گلزار) به فیلم قبلی خود را به نقد بکشد و در این فیلم به صورت مستقیم ستاره سازی را زیر سوال ببرد. این که دو کارگردان سرشناس هر دو در یک سال درباره معضلات پشت پرده سینمای ایران فیلم می‌سازند، نشانه چیست؟
آیا جز این است که آن‌‌ها در فیلم‌‌های قبلی‌شان به شدت با این مسئله درگیر بوده اند و مشکلات دست و پاگیر آن را از نزدیک لمس کرده اند؟

ستاره می‌شود؛ ستاره است؛ ستاره بود

پیش از این فریدون جیرانی نیز در جشنواره بیست و چهارم، با ساخت سه گانه انتقادی «ستاره‌‌ها» تصویری تلخ و گزنده از عوامل پشت صحنه سینما ارائه داد. «ستاره می‌شود» به زندگی دختری (اندیشه فولادوند) می‌پردازد که قصد دارد پله‌‌های ترقی و ستاره شدن را، یک شبه طی کند. در این فیلم به شرایط نابرابر پشت صحنه سینما، برای تازه واردها و نابازیگران و روابط نادرست حاکم بر سیستم ستاره سازی پرداخته می‌شود. فیلم‌‌های «ستاره است» و «ستاره بود» نیز حال و هوای تقریبا مشابهی با فیلم‌‌های قبلی دارد. جیرانی در این دو فیلم در پی نشان دادن این نکته است که ستاره‌‌ها نه در زمان اوج و نه در زمان کناره گیری، روزگار خوشی ندارند. یعنی ممکن است سیستم ستاره سازی بتواند گره کوری را از سینما باز کند؛ اما حتی در این شرایط نیز نمی‌توان به بهبود شرایط زندگی خصوصی ستاره‌‌ها امید بست.
 
«عروس» خط  شکن بود
برای آن که نشانی نخستین ستاره‌‌های آسمان سینمای ایران را در سینمای پس از انقلاب پیدا کنیم، باید کمی ‌به عقب بازگردیم. بهروز افخمی ‌در سال ۷۰با فیلم «عروس» و با تکیه بر جذابیت‌‌های ظاهری دو بازیگر اصلی اش (نیکی کریمی ‌و ابوالفضل پورعرب)، نقطه پایانی بر محدودیت‌‌های ستاره سازی گذاشت و دو بازیگر پول ساز و محبوب را به سینمای ایران معرفی کرد. اگر بخواهیم فهرستی از ستاره‌‌های ایرانی در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ تهیه کنیم، بازیگرانی چون امین تارخ، مهدی‌‌ هاشمی، اکبر عبدی، فاطمه معتمدآریا، رضا کیانیان، بیژن امکانیان، جمشید‌‌هاشم پور و زنده یاد خسرو شکیبایی، در راس این فهرست قرار می‌گیرند. به تدریج با افزایش جمعیت جوان کشور، سینمای ما هم جوان پسندانه‌تر شد و موجی از بازیگران تازه کار، وارد سینمای ایران شدند. بازیگرانی که بر خلاف پیشینیان شان تجربه نمایشی چندانی نداشتند و به صرف داشتن چشم‌‌های رنگی، می‌توانستند نقش‌‌های محوری فیلم‌‌ها را یکی پس ازدیگری از آن خود کنند.

سال گذشته فیلم‌‌های کم بازیگر قربانی شدند
نگاهی گذرا به جدول فروش فیلم‌‌های سال گذشته نشان می‌دهد که فیلم‌‌های دارای بازیگران سرشناس، از ماراتن گیشه جان سالم به در برده اند و فیلم‌‌های کم بازیگر قربانی شده اند. فیلم‌‌هایی چون «خاک سرد»، «روز بر می‌آید»، «سهم گم شده»، «پرچم‌‌های قلعه کاوه»، «پابرهنه در بهشت» و...، با وجود ارزش‌‌های ساختاری و محتوایی به دلیل بهره نگرفتن از ستارگان پول ساز نتوانستند موفقیتی در گیشه کسب کنند. این روند، بی گمان به مهجور ماندن بخشی از فیلم‌‌های ارزشمند منجر می‌شود. فیلم‌‌هایی که دیگر عناصرشان قابلیت‌‌های خوبی برای جذب مخاطب دارد اما در حوزه بازیگران سوپراستار، حرفی برای گفتن ندارد.
 
مهرداد فرید: در سینمای ایران ۹۰ درصد جذابیت، به استفاده از ستاره‌‌ها برمی‌گردد
فیلم «همخانه» یکی از فیلم‌‌هایی بود که بر خلاف جذابیت‌‌های محتوایی اش، در گیشه با شکست مواجه شد. مهرداد فرید کارگردان این فیلم در پاسخ به این سوال خراسان که فروش پایین فیلمش یعنی «همخانه»، تا چه اندازه به بهره  نگرفتن از ستاره‌‌ها مربوط می‌شد، می‌گوید: استقبالی که از فیلم «همخانه» شد، کمتر از انتظار من بود. جذابیت در سینمای ایران موضوعی است که نود درصدش، از خود فیلم نمی‌آید و به نوع بسته بندی فیلم برمی‌گردد. بخشی از صنعت بسته بندی فیلم، ستاره‌‌های آن هستند. وقتی شما در فیلمی‌از ستاره سینما استفاده نکنید، از آن بسته بندی شکیل و شیک بهره مند نمی‌شوید. تجربه ثابت کرده است که فیلم بد با حضور ستاره‌‌های سینما، مورد استقبال عامه مردم قرار می‌گیرد. اما از فیلم خوب بدون بازی ستاره‌‌های سینما، استقبال چشم گیری نمی‌شود.

بیشتر فیلم‌‌هایی که ستاره‌‌ها در آن بازی می‌کنند، ارزش هنری ندارد
از او می‌پرسم یعنی شما با ستاره سازی مخالف هستید؟ او پاسخ می‌دهد: نه، من مخالف ستاره سازی نیستم. اتفاقا برای آن که چرخ اقتصاد سینمای ایران بچرخد، وجود ستاره‌‌ها لازم است. اما من ستاره‌‌ها را، جزو وجه هنری سینما نمی‌دانم. اگر فیلمی ‌ستاره داشته باشد، به این معنا نیست که فیلم فرهنگی و هنری است. البته به این معنا هم نیست که هر فیلمی ‌ستاره داشته باشد، وجه هنری ندارد. ضمن احترام به همه ستاره‌‌های سینمای ایران، معتقدم بخش عمده ای از فیلم‌‌هایی که ستاره‌‌ها در آن حضور دارند، از ارزش هنری بهره مند نیست.
 
در حال حاضر سن بیشتر ستاره‌‌ها، بیشتر از ۳۰سال است
«مهرداد فرید» در پاسخ به این سوال که چرا از بازیگران ستاره در فیلم «همخانه» بهره نبردید، به نکته جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید: متاسفانه کسانی که ستاره سینما به شمار می‌آیند، بیشترشان در دوره سنی ۲۵تا۳۰ سال قرار ندارند و از این دوره گذر کرده اند. من می‌توانستم «امین حیایی» را برای این کار دعوت کنم، در حالی که همه مردم می‌دانند، سن وی از مرز ۳۵ سال گذشته است و دیگر نمی‌تواند ایفاگر نقش یک دانشجو باشد.
در نتیجه با توجه به تعداد اندک بازیگرانی که در دوره سنی دانشجویی بودند، از کسانی که مردم آن‌‌ها را کمتر می‌شناختند، دعوت به کار کردم. از طرفی من در آن مقطع، نمی‌توانستم از پس هزینه دستمزد ستاره‌‌ها بربیایم. چون سینمای ما ریسک بالایی در بازگشت سرمایه دارد و باید بودجه کمی ‌برای آن صرف کرد.

زوایای سپید و سیاه ستاره بودن از زبان بازیگران

این گفته‌‌های ستاره‌‌های سینمای ایران و جهان را مرور کنید، تا دریابید که بیشتر آن‌‌ها خودشان هم دل خوشی از ستاره شدن ندارند.
 
مخالف حضور «ستاره‌‌های سینمایی» هستم
محمدرضا فروتن: ستاره سینما بودن را دوست ندارم و عاشق بازیگر بودن هستم. در طول کار حرفه‌ای ام سعی کرده ام خودم را به سبک سینمای مستند نزدیک کنم و در این سبک، من کاملا مخالف حضور «ستاره‌‌های سینمایی» هستم.
 
مدیون ستارگان سینما هستیم
رضا کیانیان: بازیگرانی که در سینما، تک نقش و ستاره هستند می‌توانند به گردش سرمایه در سینما کمک کنند و ما از این جهت، مدیون ستارگان سینما هستیم. آن‌‌ها به دلیل ظاهر زیبا و خوبی که دارند گیشه  را می‌چرخانند و در صنعت سینما نقش تعیین کننده ای دارند. من معتقدم تجارت سینما روی دوش تک نقش‌‌های سینماست و من ممنون آن‌‌ها هستم
 
ستاره شدن یک راز بزرگ است
محمدرضا گلزار: ستاره یعنی یکی از آدم‌‌های همین جامعه که در کنار ما رشد کرده و در حال و هوای ما نفس کشیده است ولی به دلایل مختلف، مردم آن‌‌ها را بیشتر از بقیه دوست دارند. هیچ کس هیچ وقت نمی‌تواند بفهمد چرا کسی ستاره می‌شود. این یک راز بزرگ است که هنوز کسی از آن خبردار نشده و گرنه تا به حال هر روز یک نفر ستاره می‌شد.

نمی‌دانم چی به علاوه چی منهای چی مساوی می‌شود با سوپراستار

شهاب حسینی: تعریفی که از بیرون برای جنس هنرمند و ورزشکار صورت می‌گیرد، براساس الگوهایی است که من از آن‌‌ها خبر ندارم. نمی‌دانم چی به علاوه چی منهای چی مساوی می‌شود با سوپراستار. در بیشتر مصاحبه‌‌های اخیر به من گفته اند که شهاب حسینی! به تو می‌گویند بازیگر فرصت سوز. چون می‌توانستی سوپراستار باشی ولی حالا نیستی. اگر سوپراستار را به بازیگر پرفروش تعریف می‌کنند، من سوپراستار نیستم.

دنبال ستاره شدن نیستم

لیلا اوتادی: هیچ کس از این بدش نمی‌آید که مشهور باشد و مورد علاقه یک نفر تا هزاران نفر. من هم همین طور هستم اما این که دنبال این قضیه باشم نه، چون این مربوط به راهی است که من دنبالش نیستم.

دغدغه‌‌های مهم تری داشتم

بهاره رهنما: من سوپراستار نشدم، چون دغدغه‌‌های مهم تری در سینما داشتم. بعدها سعی کردم این حضور را در تلویزیون و تئاتر پررنگ تر کنم چون این دو مهم تر از سینما هستند. چرا که ارتباط بیشتری با مخاطب دارند.

هنوز تا ستاره شدن فاصله دارم

هنگامه قاضیانی: ستاره به نظر من کسی است که شخصیت‌‌هایی را، در سینما و تئاتر خلق کند که در ذهن‌‌ها بماند و تبدیل به یک قهرمان شود. در مورد خودم باید بگویم که هنوز تا ستاره شدن فاصله دارم.

ستاره شدنم حاصل تلاش خودم بود نه تبلیغات

بیژن امکانیان: من از معدود بازیگرانی بودم که پس از انقلاب در عرصه سینمای حرفه ای، این توفیق را داشتم که فیلم‌‌های پرمخاطب و پرفروشی داشته باشم. اگر این جایگاه را تحت هر عنوانی بشناسیم، ستاره، سوپراستار یا جوان اول فیلم، حقیقتا من به دنبال چنین عناوینی نبودم.
طبیعی است چنین موقعیت‌‌هایی به خصوص در فیلم‌‌های «سناتور» و «گل‌‌های داوودی» حاصل تلاش و کوشش خودم بود. در آن دوران، تبلیغات، ماهواره و روزنامه‌‌های رنگارنگ نبود تا به چهره کردن بازیگر بپردازد و بازیگر،صرفا با فیلمش شناخته می‌شد.

در ایران سوپراستار نداریم

نیوشا ضیغمی: «سوپراستار» یعنی کسی که در همه جای دنیا همه او را می‌شناسند و برای او به سینما می‌روند. ما در ایران چنین چیزی نداریم. در مورد خودم هم باید بگویم که فعلا برای خود من هم این موضوع مجهول و گنگ است. باید ببینم عکس العمل مردم درمقابل دو فیلم «تلافی» و «قرنطینه» که من در این دو فیلم نقش اول را دارم، چیست. آیا برای نیوشا ضیغمی ‌به سینما می‌روند یا نه؟ شاید بعد از پایان اکران این دو فیلم و پیشنهادهای کاری بعدی، بتوانم بهتر جواب این سوال را بدهم.

سوپراستار یک طلوع دارد و یک غروب

شقایق فراهانی: در یک مقطع خاص علاقه شدید مردم به یک انسان، آن فرد را تبدیل به سوپراستار می‌کند. البته این لقب بیشتر برای هنرمندان استفاده می‌شود و معمولا تاریخ نشان داده است که یک طلوع دارد و یک غروب. در مورد خودم هم باید بگویم سعی می‌کنم بعد از ۱۵-۱۰ سال کار بازیگری، بیشتر کار خوب انجام دهم. خیلی دغدغه ستاره شدن ندارم. فکر می‌کنم بیشتر بازیگران هم سن و سال من هم این گونه باشند.

ستاره بودن ربطی به سن و سال و قیافه ندارد

باران کوثری: اگر منظور از ستاره سینما همان «سوپراستار» ‌‌هالیوود باشد به نظر من ستاره بودن ربطی به سن و سال و قیافه ندارد. ستاره‌‌ها بازیگران توانایی هستند که یک جور محبوبیت چشمگیری دارند. مثل «آل پاچینو»، «رابرت دنیرو»، «جولیا رابرتز» و...آن‌‌ها با آن چیزی که ما در سینمای ایران می‌گوییم، متفاوت اند. درباره خودم تا به حال به این موضوع فکر نکردم که ستاره سینما هستم یا نه.

سوپراستار شدن شرایطی دارد که در حوصله من نیست

یکتا ناصر: وقتی بازیگری جلوی دوربین کم ظاهر شود، متاسفانه یا خوشبختانه سطح توقع از وی بالا می‌رود. در رابطه با خودم به این نتیجه رسیده ام که نباید در هر فیلمی ‌بازی کنم. کسانی که دوست دارند سوپراستار شوند، باید این روش را در پیش گیرند. سوپراستار شدن شرایط و تبعاتی دارد که در حوصله من نیست. خیلی به این چیزها فکر نمی‌کنم. ترجیح می‌دهم در فیلمی ‌بازی کنم که برایم خوشحال کننده و لذت بخش باشد.

راجر مور:
هر وقت در کراچی هم بتوانند اسمت را درست هجی کنند، ستاره شده ای. (کتاب برخورد کوتاه نوشته تونی کراولی، نشر روزنه)
فی داناوی: چه چیزی یک آدم را ستاره می‌کند؟ جذبه. یک جور انرژی درونی، حسی و فیزیکی؛ از بعضی‌‌ها ساطع می‌شود و نمی‌شود کنترلش کرد.
ایزابل آجانی: کل ماجرا خیلی مسخره است. امروز من یک ستاره ام و فردا؟
بورلی دی آنجلو: ستاره شدن شروع یک پایان است. هیچ دلم نمی‌خواهد یک شخصیت سینمایی به من تحمیل شود.
پل نیومن: دیگر ستاره ای وجود ندارد. اگر تعریفم درست باشد ستاره یعنی تضمینی برای فروش فیلم.
جین ‌‌هاکمن: اگر شروع کنم به ستاره شدن، دیگر تماسم را با آدم‌‌های عادی-که نقششان را خوب بازی می‌کنم-از دست می‌دهم.
رابرت دنیرو: تا آنجایی که به بازیگری مربوط است، ستاره‌‌ هالیوود شدن یعنی مرگ. دلم نمی‌خواهد مردم مرا درخیابان بشناسند. دلم نمی‌خواهد کارهایی کنم که ستاره‌‌های واقعی مجبورند بکنند. آن‌‌ها مدام در فیلم‌‌های پشت سر هم، خودشان را تکرار می‌کنند و همیشه همان می‌مانند.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khorasannews.com
 
مطالب پیشنهادی:
همه چیزهایی که دوست داشتید در مورد دستمزد بازیگران بدانید!!
بازیگرانی که طعم خوانندگی را هم چشیدند!
قیصر، کجایی؟ «سینما» را کشتند!!
حاشیه‌های یك ستاره!
طلاق های جنجالی تاريخ سينمای ايران