هر سال فيلمي به عنوان نماينده سينماي ايران به آكادمي علوم و هنرهاي سينمايي "اسكار" معرفي مي‌شود و . . .
هر سال فيلمي به عنوان نماينده سينماي ايران به آكادمي علوم و هنرهاي سينمايي "اسكار" معرفي مي‌شود و معمولا تب و تاب و هيجان خاصي در هنگام انتخاب و معرفي اين فيلم ديده مي‌شود.

شايد اين هيجان كاذب موجب بروز برخي از جبهه‌گيري‌ها در بين سينماگران و علاقه مندان به اين انتخاب و حتي اهالي رسانه‌ها شود، اما به هر حال بايد پذيرفت كه عوامل متعددي در انتخاب نامزد اسكار مي‌تواند تاثير داشته باشد.

هيجان از اين جهت كاذب است كه معمولا احساسات افراد با توجه به واقعيت‌ها بر انگيخته نمي‌شود.

واقعيت اين است كه سينماي ايران اگرچه در بعد هنري، جشنواره‌هاي مختلف جهاني از جمله كن را تحت‌الشعاع قرار داده، اما در مراسم اسكار چندان موفق نبوده است و آسيب شناسي اين جريان مي‌تواند دلايل عدم توفيق سينماي كشور را مشخص كند.

بايد توجه داشت كه معمولا در اسكار به ويژه در بخش فيلم‌هاي انگليسي زبان، بيش از ارزش هنري اثر، به آثار تجاري و پرزرق و برق توجه مي‌شود، آثاري كه هم توانايي جذب مخاطب را دارا باشند و هم تا حدودي از جنبه‌هاي هنري برخوردار هستند.

در واقع اين دوعامل در كنار هم مي‌تواند راي به انتخاب يك فيلم توسط اعضاي آكادمي كه از دست‌اندركاران حرفه‌اي هاليوود هستند، دهد.

توجه به اين نكته نيز ضروري است كه معمولا فيلم‌هاي هنري خاص و شخصي‌تر اگر چه ممكن است در ساير جشنواره‌ها مورد توجه قرار گيرند اما در اسكار به جز در موارد خاص محلي از اعراب ندارند.

با تاكيد بر اين كه سينماي ايران كه چرخه اقتصادي آن حتي به اندازه هزينه ارزان‌ترين محصول هاليوود نيست، نمي‌توان انتظار داشت كه با پا گذاردن بر عرصه رقابتي نابرابر در اسكار، به نتايج قابل قبولي هم دست يابد.

سينماي ايران از نظر امكانات و ابزار در حد استاندارد نبوده و توليدات اين حوزه به مراتب از نظر جنبه‌هاي فني در حد نازل تري نسبت به توليدات كشورهاي صاحب صنعت سينما هستند و به همين دليل بايد پذيرفت كه شانس سينماي ايران براي كسب رتبه در اسكار بسيار پائين خواهد بود.

سينمايي كه هنوز آثارش با صداي "مونو" ساخته مي‌شوند و فناوري "دالبي سراند" در توليدات آن كمتر به كار گرفته مي‌شود و جلوه‌هاي ويژه آن نيز در حد ابتدايي است، چگونه مي‌تواند در ميان دنياي پرزرق و برق سينما با صداي بلند فرياد هنرش را سر دهد؟
نكته ديگر تبليغات اثر معرفي شده به اسكار و بازاريابي آن است . در واقع شركت‌هاي مهم پخش و بازاريابي جهاني، فيلم‌هاي غيرانگليسي زبان را انتخاب و آن را به اسكار معرفي مي‌كنند و اتفاقي كه در مورد سينماي ايران بسيار كم صورت گرفته است .

فراموش نكنيم سينماي ايران اگرچه از نظر هنري در برخي جشنواره‌ها حضور موفقي دارد اما اين آثار به گونه‌اي نيست كه شركت‌هاي معتبر جهاني در اين عرصه سرمايه‌گذاري كنند ، در واقع سرمايه‌گذاري اين شركت‌ها بر اساس واقعيت‌ها صورت مي‌گيرد، واقعيت‌هايي كه حواشي موجب ناديده گرفتن آنها از سوي اهالي سينماي كشور در هنگام معرفي فيلم ايراني به مراسم اسكار مي‌شود.

براي نمونه "بچه‌هاي آسمان" كه نامزد اسكار در چند سال پيش بود، به رغم داشتن جنبه‌هاي هنري فوق‌العاده و با وجود تمام شايستگي‌هايش متاسفانه نتوانست در اسكار خوش بدرخشد.

فيلم "رنگ خدا" هم كه اتفاقا اثر بهتري بود و يك شركت معتبر نيز آن را پشتيباني مي‌كرد متاسفانه نتوانست در اسكار توفيقي كسب كند. اين مسئله نشانگر آن است كه اگر چه عواملي همچون پرزرق و برق بودن آثار و يا پشتيباني يك شركت معتبر مي‌تواند در توفيق يك فيلم موثر باشد اما از طرف ديگر، به راحتي ممكن است مسايلي ديگري در هنگام داوري جنبه هاي ارزشمند يك فيلم را تحت الشعاع قرار دهد و مسئولان اسكار به تصميم‌هاي غير معمول دست بزند و يا تحت تاثير جريان‌هاي سياسي از انتخاب‌هاي بهتر پرهيز كنند.

پس از اسكار مراسمي است كه مي‌توان براي آن برنامه ريزي كرد و بايد سهمي هم براي عوامل متغيير در نظر گرفت .

هر چند اسكار يك فرصت است اما نمي‌تواند آن را براي سينماي كشور هدف بشمار آورد، زيرا قواعد خاص اين مراسم هرگز نمي‌تواند الگويي براي سينماي ملي باشد.

اين كه اسكار يك فرصت است يعني بايد به واقعيت‌هاي موجود فيلمي را به آن معرفي كرد كه نماينده شايسته سينماي ايران باشد و از فرهنگ غني ايراني برخاسته باشد.

معرفي اين‌گونه فيلم‌ها به اسكار ضمن آن كه مي‌تواند اعضاي آكادمي اسكار را كه از دست‌اندركاران حرفه‌اي سينماي جهان هستند و نيز مردم جهان را با مولفه‌هاي فرهنگ غني ايراني - اسلامي آشنا گرداند از بعدي ديگر نيز مي‌تواند با توجه به ظرفيت‌هاي سينماي كشور، موجب بروز خلاقيت‌هاي فردي در ابعاد تكنيكي نيز شود.

حضور در هر رويدادي از سينماي جهان يك فرصت شايسته براي معرفي سينماي كشور است و در واقع استفاده بهينه از اين فرصت‌ها مي‌تواند به جهاني شدن سينماي ايران كمك كند.

"براي جهاني شدن حضور جشنواره‌اي مكمل حضور بي‌واسطه سينما در ميان مخاطبان جهاني است."
خوشبختانه در طول سال‌هاي اخير در كنار حضور در جشنواره‌هاي جهاني به حضور در بازار اين گونه رويدادها نيز توجه شده و اين امر مي‌تواند در آينده‌اي نه چندان دور زمينه جهاني كردن سينماي كشور را نيز فراهم سازد.

بايد توجه داشت براي رسيدن به اهداف عالي تر نبايد گرفتار حاشيه شد، هرچند توجه به جايزه كه لازمه شركت در هر رقابتي است اما نبايد ظرفيت‌ها و توانايي‌هاي خود را نيز ناديده گرفت و از ظرفيت‌هاي تبليغ هم براي ورود به صحنه رقابت غافل ماند.

همچنين نبايد به خاطر دل مشغولي‌ها و روياهاي شخصي انتخاب فيلم ايراني را تحت تاثير عوامل خاص قرار داد و همواره منفعت سينماي كشور را بر منافع شخصي رجحان داد.

روياها تنها وقتي جامه واقعيت به تن مي‌كنند كه مطابق با واقعيت‌ها باشند و اين تنها در سايه يك برنامه‌ريزي دقيق و علمي بلندمدت محقق مي‌شود.

"انتخاب فيلم ايراني براي اسكار مي‌تواند در قالب يك برنامه زمان بندي باشد، فرآيندي جهاني كه صنعت سينماي ملي ايران بايد به دنبال آن باشد."