مسعود نوابی کلاهی برای باران دومین اثر خود در سال جاری را روانه اکران کرده و با به کار بردن تمهیداتی گیشه پسند، موفق به کشاندن مخاطبان به سالن های سینما شده است.
مسعود نوابی چندی پیش فیلم کمدی قلقلک را بر پرده سینماها داشت و با وجود پیش بینی کارشناسان اقتصادی سینما، فیلمش در گیشه شکست خورد و حتی نتواست نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند. حال او با فیلم کلاهی برای باران دومین اثر خود در سال جاری را روانه اکران کرده است و با به کار بردن تمهیداتی گیشه پسند، تا بدین جا موفق به کشاندن مخاطبان به سالن های سینما شده است.

فریدون فرهودی از معدود فیلمنامه نویسان حرفه ای سینمای ایران است که به زیر و بم اصول صحیح دراماتیک در زمان نگارش سناریو واقف است. اما در کلاهی برای باران، پیرو قوانین نانوشته سینمای ما، او به استفاده از کلیشه های عامه پسند روی آورده است. البته این موضوع از همان زمان پیش تولید فیلم به خوبی مشهود بود؛ هنگامی که در زمستان پارسال بازیگران اصلی انتخاب شدند، فرهودی به خواسته تهیه کننده فیلم (سید محسن وزیری) شروع به بازنویسی فیلمنامه کرد و اکنون نتیجه اصلاحات انجام شده در سناریو به آسانی قابل مشاهده است. نحوه شخصیت پردازی کاراکترها مطابق تیپ سازی معمول هنرپیشه های شناخته شده و محبوب فیلم می باشد. کاراکتر ابی همان تیپ آدم دوست داشتنی آسمان جل و بی خیالی است که معمولا از رضا عطاران در مجموعه های تلویزیونی اش شاهد بوده ایم. شخصیت جلال با پیروی از قانون ابدی فیلمفارسی ها، مکمل قهرمان داستان است و قرار است که طرز رفتار و سکنات او تماشاگر را سرگرم کند و بخنداند و هر کجا که نیاز به وجود او باشد، حضور به هم رساند و گره فیلمنامه را باز کند. جواد رضویان با توجه به قابلیت هایش در ارائه انواع گوناگون و متضادی از تیپ های تماشاگر پسند، در این فیلم سنگ تمام گذاشته است و وظیفه خود را در به خنده واداشتن بیننده به خوبی انجام می دهد. کاراکترهای باران (حدیث فولادوند) ، اکبر (مهران غفوریان) و پدر باران(فتحعلی اویسی) نیز بر طبق الگوی آشنا و تعریف شده از بازیگران شان در ذهن بیننده، نوشته و پرداخت شده اند و نوآوری خاصی در پردازش و اجرای این نقش ها به چشم نمی آید. شاید در میان بازیگران تنها رضا عطاران بوده که با بهره مندی از بازی همیشه روان و راحتش و نیز به مدد دیالوگهای خوبی که برایش نوشته شده است، توانسته گلیم خود را از آب بیرون کشد و با وجود شخصیت پردازی نه چندان چشمگیرش، برای بیننده قابل باور باشد. در واقع می توان گفت او به مانند همیشه و به نوعی از نقش اش لذت برده و با آن زندگی کرده است؛ همان طور که ابی در جایی از فیلم اشاره می کند که کارهای مختلفی می کند، اما کار اصلی اش زندگی کردن است. با وجود حرکت منحنی روایی فیلمنامه بر مسیر کلیشه ها، حسن فیلمنامه کلاهی برای باران در این است که قصه خود را به راحتی تعریف می کند و در مسیر این روایت، کمتر دچار سکته های داستانی معمول در آثار تجاری سینمای ایران می شود. البته بخش هایی از فیلم که به تیپ سازی های جواد رضویان اختصاص دارد و به کار شکلی اپیزودیک داده است، می توانست کوتاه تر و یا حذف شود، بی آنکه خللی در روند حرکتی داستان به وجود بیاید. پایان فیلمنامه با رسیدن دو جوان عاشق به هم و کنار کشیدن ابی از زندگی باران ، می توانست حسن ختامی کلیشه ای اما قابل پذیرش برای فیلم باشد، ولی اینکه ابی نامه ای حاوی پند و اندرزهای اخلاقی برای باران به جا می گذارد و پول های تلکه کرده از پدرش را به او باز می گرداند، تمام معادلات منطقی دراماتیک را از بین می برد و باعث دافعه در بیننده می شود.

معمولا در این گونه فیلم ها قرار نیست کارگردانی جلوه خاصی داشته باشد و هدف سازنده تنها به تصویر کشیدن فیلمنامه و درآوردن شوخی های روی کاغذ است. از این منظر نوابی توانسته کار خود را به درستی انجام دهد و از او بیشتر از این دنیای جعلی خوش آب و رنگ هم نباید انتظاری داشت. اما اگر بخواهیم در این بین برنده اصلی را مشخص کنیم، بی شک باید به تهیه کننده فیلم رای بدهیم. برای کسی که زمانی غالب فیلم هایش که با وجود پیروی از سلیقه روز سینمای تجاری، همواره پایین ترین درجه ارزشیابی و کمترین فروش ها نصیبش می شد (در چند مورد سازندگان آن فیلم ها به دلیل برخی اختلاف ها مجبور شدند تا نام خود را از تیتراژ و پلاکاردهای اثرشان بیرون آورند)، شاید کلاهی برای باران نقطه درخشانی در کارنامه اش به حساب آید! زمانی آلبرت انیشتین گفته بود که : " همه چیز باید تا حد امکان ساده باشد، اما نه خیلی پیش پا افتاده" . به نظر می رسد سید محسن وزیری خواسته یا ناخواسته پند این فیزیکدان برجسته را به کار بسته است و با جمع آوری حرفه ای های سینمای ایران، عزم خود را جزم کرده تا این بار فیلمش را از سقوط به ورطه ابتذال باز دارد و در عین حال همه جزییات اثرش ساده، همه فهم و گیشه پسند باشد. کلاهی برای باران تنها فیلم جناب تهیه کننده است و بس !