شب یلدا در سخن شاعران
شب یلدا در بین شاعران نیز همیشه مورد توجه بوده است. اشعاری از شاعران کشور که در آنها به شب یلدا اشاره شده است آماده کرده ایم که در ادامه خواهید خواند.

شب یلدا در اشعار شاعران کشورمان

در فرهنگ عاميانه‌ی مردم، شب يلدا و شب چله، شب دوستی است.

مردم ايران که اکثراً کشاورز يا دام‌دار بوده‌اند، آموخته‌اند تا سرمای زمستان را بهانه‌ای برای دورهم جمع‌شدن و جشن به پايان رساندن يک سال زراعی بدانند. ليکن در فرهنگ ادبی و رسمی کشورمان، يلدا اغلب چهره‌ی تاريک و خشن شبی طولانی است.

شبی که عشاق به انتظار به سرآمدن آن هستند. طولانی و تاريک بودن يلدا استعاره‌ايست برای فراق جان‌کاه معشوق، تنهايی و انتظار وصال و گاه گيسوی سياه و بلند يار.
و حال چندبيتی در اين مضمون می‌خوانيم:

**حافظ:

صحبت حکام، ظلمت شب يلدا است
نور ز خورشيد خواه بو که برآيد

** سعدی:

هنوز با همه دردم اميد درمان است
که آخری بود آخر شبان يلدا را

** اوحدی:

شب هجرانت ای دلبر، شب يلدا است پنداری
رخت نوروز و ديدار تو عيد ماست پنداری

** خاقانی:

تو جان لطيفی و جهان جسم کثيف
تو شمع فروزنده و گيتی شب يلدا

** عنصری:

چون حلقه ربايند به نيزه، تو به نيزه
خال از رخ زنگی بربايی شب يلدا

** منوچهری:

نور رايش تيره‌شب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب يلدا کند

** مسعود سعد:

کرده خورشيد صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب يلدا

** ناصرخسرو:

او بر دوشنبه و تو بر آدينه
تو ليل قدر داری و او يلدا
هم‌چنين ارتباط عيسی مسيح با اين شب در اشعار امير معزی و سنائی غزنوی مشهود است.
 

** امير معزی:

ايزد دادار، مهر و کين تو گويی
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زان‌که به مهرت بود تقرب مومن
زان‌که به کينت بود تفاخر ترسا

** سنائی غزنوی:

به صاحب‌دولتی پيوند اگر نامی همی جويی
که از يک چاکری عيسی چنان معروف شد يلدا


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : cs.uwaterloo.ca