دیکنز رکوردار خلق کاراکترهای منحصر به فرد و عجیب است. در رمانهای او حدود هزار شخصیت ساخته شده که به گفته بیوگرافینویسان تقریباً همه آنها را از آدمهای دوروبر خودش در زندگی واقعی گرفته و فقط جنبههای خاصی از آنها اغراق و کاریکارتوریزه کرده است؛ مثلاً میگویند که آقا و خانم میکابر در دیوید کاپرفیلد شخصیتهایی هستند کپی شده از والدین خود دیکنز. همه ما این کاراکترها را می شناسیم و اسمهای الیور توئیست.
نل واسکروچ خسیس برایمان از کفر ابلیس هم مشهورتر است. حتی شخصیتهای فرعی آثار دیکنز هم برای ما آشنا هستند: استلا، دختر سردی که خانم هاویشام او را برای شکست دل مردها تربیت کرده بود. آقای پامبل چاک، دایی جوگارجری که پیپ را به خانم هاویشام معرفی کرد؛ ایبل مگوویچ، تبهکار فراریای که پیپ در قبرستان برایش غذا میبرد و پس از تبعید به استرالیا حامی مالی او شد (آرزوهای بزرگ)؛ آقای کراچت، منشی فقیر اسکرویچ؛ تیم کوچولو، پسر معلول آقای کراچت که در صورت ادامه فقط قرار بود در کریسمس آینده بمیرد (سرود کریسمس)؛ و یک دوجین شخصیت دیگر.
دیکنز پرخواندهترین نویسنده جهان تا زمان خودش بوده و او بزرگترین نویسنده انگلیسی زبان در تمام دورانها یا دستکم تا قرن بیستم و گسترش امکانات چاپ و افزایش درصد باسوادی، است.
داستایفسکی، توماس هاردی، ادگار آلنپو، هانس کریستین آندرسون و جورج اورول از جمله نویسندگان معروف معترف به تأثیرپذیری از دیکنز هستند. آندرسون که با دیکنز دوست صمیمی بود و با هم مطایباتی هم داشتهاند، کتابش - رویاهای روزانه شاعر - را به دیکنز تقدیم کرده و در بعضی قصههایش مثل «دختر کبریتفروش» معروف، به طرز تابلویی از فضای دیکنزی الهام گرفته است.
دیکنز معروفترین پاورقینویس دنیاست او همه رمانهایش را به صورت پاورقیهای سریالی در مجلات چاپ کرده (10 رمانش را به صورت پاورقی ماهانه و 5 رمانش را به صورت پاورقی هفتگی) و این توانایی را داشته که گاهی در 2 مجله مختلف دو داستان متفاوت را همزمان پیش ببرد. در عصر ما قبل از «هریپاتر» کتاب «عتیقهفروشی قدیمی» (یا همان «دختری به نام نل» خودمان) دیکنز رکورد بیشترین و پیگیرترین تعداد هواداران را داشت در 1841 در انتظار رسیدن قسمت هفتادویکم این قصه 60 هزار نفر در اسکله نیویورک و 4 هزار نفر در اسکله بوستون جمع شده بودند تا از اولین کشتیهای انگلیسی ممکن بپرسند که بالاخره نل کوچولو مرد یا نه!
نکاتی در مورد دیکنز
-وسواس داشت. «صدها بار» جلوی آینه میایستاد و مو شانه میکرد. عین قرقاول یا طاووس لباس میپوشید (مختصری جلف بودند) فقط در راستای شمال به جنوبی میخوابید. اگر در خانه چیزی سرجایش نبود نمیتوانست کار کند و در مهمانی خانه دیگران را هم عین خانه خودش تمیز میکرد.
-صرعی بود و توصیفش از صرع (مثلاً در برادر نابکار الیورتوئیست) آنقدر دقیق است که در کتب پزشکی مثال زده میشود.
-عاشق خودش بود و خود را «گوهر درخشان انگلستان» مینامید.
-مشهورترین و پرفروشترین داستانهایش «سرود کریسمس» و «داستان دو شهر» هستند (نه الیور توئیست و دیوید کاپرفیلد).
-بلندترین داستانش Bleak House است که با اسم خانه متروک، سریالش را چندباری از تلویزیون دیدهایم.
-در همه قصههای دیکنز حداقل یک شخصیت اصلی یتیم وجود دارد.
-دیکنز در 26سالگی در یک جلسه فرانتس آنتون مسمر (مخترع هیپنوتیزم) شرکت کرد و در بقیه عمر به قول خودش بیماران زیادی را شفا داد.
10 شخصیت برتر آثار دیکنز
1- ابنزر اسکروچ (سرود کریسمس)
رباخواری که از شدت ادخال خون مردم در شیشه دیگر هیچ دوستی برایش نمانده اما وقتی که 3 روح کریسمس گذشته، کریسمس حال و کریسمس آینده سراغش میآیند، چشمانش باز میشود و...
2-داجر هنرمند (الیورتوئیست)
هنر داجر این است که جیببری را به کمال رسانده. او همان پسربچه مردنی و کثیفی است که فاگین از او میخواهد به الیور جیببری یاد بدهد. داجر شاهزاده یتیمان و بچههای خیابانی است؛ پیتر پتی دزد که البته از بچههای یتیم دیگر تا پای جان حمایت میکند.
3- پیپ (آرزوهای بزگ)
این یکی از واقعیترین کارکترهای دیکنزی است؛ بچه بدبختی با آرزوهای بزرگ که انواع و اقسام حوادث شاد و تلخ و آدمهای شاد و تلخ سر راهش قرار می گیرند تا این همه غرور تحقیر سرانجام بزرگ شود و جایش را در این دنیای بیسرو ته پیدا کند.
4- آقای میکابر (دیوید کاپرفیلد)
مردی خوشقلب اما بیعرضه واداده که خودش جز خرج افزون بر دخل کاری نمیکند و در تزاید فقر و بدهی منتظر مانده تا بالاخره اوضاع خودش تغییر کند؛ هر وقت هم بهش گیر بدهی. میگوید: «خوش آمدی ای فقر، ای بدبختی، ای گرسنگی، ای التهاب و ای گدایی!
از اسکروچ تا خانم هاویشام
5- آقای کیپ (عتیقهفروشی قدیمی)
این همان آقای بدجنسی است که همراه دستیارش سایه به سایه دنبال نل و پدربزرگش بودند. بین خودمان بماند. پدربزرگ نل به قماربازی معتاد بود و همه زندگیاش را به این آقای کیپ باخته بود. کوتوله گوژپشتی با بینی چنگکی و خندهای مخوف که تخممرغ را با پوستش میبلعد و در تعقیب بدهکارش مثل سگی لهله میزند.
6- فاگین (الیورتوئیست)
روباه پیر و مکاری که در خیابانهای تاریک لندن به شکار طعمههایش، یعنی بچهها میرود تا بتواند از آنها سکهای دربیاورد و سپس اصل بودن آن سکه را به دندانهای خراب و زردش امتحان کند؛ چهرهای مخوفتر از «شایلاک رباخوار» شکسپیر که یهودیهای آن زمان انگلیس را حسابی عصبانی کرد.
7- خانم هاویشام (آرزوهای بزرگ)
اصلاح میکنم: «دوشیره هاویشام» یک ملکه یخی بدجنس و سنگدل که هنوز لباس عروسیاش را عوض نکرده: ساعتها را در همان لحظه نگه داشته و به نور اجازه ورود به خانه میدهد تا گذشته زمان را نفهمد.
8- الیور توئیست (الیورتوئیست)
«آقا لطفاً من بازم میخوام» این جمله الیور با کاسه خالی غذایش که آن را جلو آورده، معروفترین جمله دیکنز است؛ پسر بچهای همیشه مریض و نیازمند حمایت که به مردم دنیا یاد میدهد بهجای تکرار جمله «اون بازم میخواهد!» نگذارند بچهها استثمار شوند.
9- نل کوچولو (عتیقهفروشی قدیمی)
این شخصیت تا به حال هزاران بار قلب را در دنیا شکسته و اشک میلیونها نفر را درآورده؛ دختری که دنبال مادرش میگردد و سرانجام هم به دنبال مادرش وارد پارادایس (بهشت) میشود. صحنه مرگ نل را قویترین نمونه «رئالیسم ویکتوریایی» میدانند.
10-سام ولر (نامه های پیکویک)
این تقریباً اولین شخصتی است که دیکنز خلق کرده و آغاز شهرتش را به او مدیون است؛ نوکر بامزه و نکتهسنج آقای پیکویک که در سفرهای وی به اطراف و اکناف کشور همراه اوست .
www.seemorgh.com/culture
منبع: tebyan.net
مطالب پیشنهادی:
«رضا عطاران» در حال دزدی! + عکس
خانه «سیروس گرجستانی» دردسر ساز شد + عکس
تقدیر ویژه فرانسویها از «ترانه علیدوستی»
رقابت ترانه علیدوستی، لیلا حاتمی و نگارجواهریان
عکس: «گلشیفته فراهانی» بازیگر یا مدل غربی؟
تقدیر ویژه فرانسویها از «ترانه علیدوستی»
رقابت ترانه علیدوستی، لیلا حاتمی و نگارجواهریان
عکس: «گلشیفته فراهانی» بازیگر یا مدل غربی؟