مجموعه نمایشنامه «آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» از رسول یونان همراه با چاپ دوم رمان «خیلی نگرانیم! شما لیلا را ندیدید؟» منتشر شد.
این نویسنده و شاعر، گفت: مجموعه نمایشنامه «آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» گزیده سه نمایشنامه ترکی من است که سیما حسینیان آنها را به فارسی ترجمه کرده است. «آیمان، مردی از ماه» و «آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» از کتاب «دوئل» و «رؤیاها ما را به این روز انداختن» از کتاب «بالکون» من انتخاب شدهاند. هر دو این کتابها پیشتر در ایران و باکو منتشر شدهاند.
او افزود: «آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» یک نمایشنامه رادیویی درباره زندگی آدمهای متعصبی است که دنیا را آنطوری دوست دارند که خودشان معتقدند باید باشد؛ نه آنطوری که هست. قوانین و قراردادهایی خلق کردهاند که زندگی دیگران را در تنگنا قرار بدهند. در رابطه با یک پدر و پسر متعصب است که دوست ندارند به دهِ بالایی دختر بدهند و چون دخترشان با پسری از دهِ بالا ارتباط دارد، میخواهند او را بکشند و آن پسر و دختر مثل دو بلدرچین در یک گندمزار گیر میافتند. اینکه آیا گلنگدنی کشیده خواهد شد یا نه را خوانندگان میتوانند در متن بخوانند.
یونان درباره نمایشنامه دیگر این مجموعه گفت: «آیمان» مردی است که معتقد بوده زندگی یک مسابقه است و به همین دلیل در تمام مسابقات دو شرکت کرده، اما چون نتوانسته موفق شود، حالت جنون به او دست داده و در تیمارستان بستری شده است. او در تیمارستان از صبح تا غروب در اتاق خودش میدَوَد تا قهرمان بشود و چون پاهایش یاری نمیکنند، گاهی اوقات دوست دارد پاهایش را ببُرد. این اثر یک نمایشنامه تلخ است دربارهی انسانهای صاف و سادهای که آرزوهای بزرگ دارند و چون به آنها نمیرسند، دچار مشکل میشوند.
او همچنین ادامه داد: در نمایشنامه «رؤیاها ما را به این روز انداختن» یک ازدواج اجباری رخ میدهد. پدری با دخترش در یک جا زندگی میکند و بعد با همسایهاش ازدواج میکند، اما چون روحیاتشان با هم جور نیست، زندگی هر سه نفر تبدیل به قفس میشود و این هر سه به قفس میاُفتند، بعد در انتهای نمایشنامه متوجه میشویم که این سه نفر آدم نیستند، پرندههایی هستند که فکر میکردند اگر یک روز آدم بشوند، چه ماجراهایی خواهند داشت.
یونان سپس افزود: خانم حسینیان این سه نمایشنامه را خوب ترجمه کرده، من خواندم و خوشم آمد.
او همچنین درباره چاپ دوم رمان «خیلی نگرانیم! شما لیلا را ندیدید؟» که پیشتر از سوی نشر افکار منتشر شده بود، گفت: این کتاب برای چاپ دوم هیچ تغییری نداشته است.
در بخشی از این رمان آمده است: «و لیلا تا چشم به هم زد، روز سفر ابراهیم فرارسید. نگران بود، اما به روی خودش نمیآورد. او از روز اول میدانست که ابراهیم مرد جاده و سفر است. باید با شرایط او میساخت و طوری زندگی میکرد که با طبع ابراهیم سازگار باشد. او نمیخواست مانع رفتن ابراهیم شود. زندگی را در همراهی معنی میکرد و وقتی که ابراهیم به راه میافتاد، با لبخند بدرقهاش کرد و نگذاشت بغضی که راه گلویش را بسته بود، بشکند و اشک از چشمانش سرازیر شود. شکیبایی کرد و بغضش درست وقتی شکست که ابراهیم از مرز رد شده بود.»
«آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» با 53 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 3000 تومان از سوی نشر امرود منتشر شده است. چاپ دوم «خیلی نگرانیم! شما لیلا را ندیدید؟» نیز با 200 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و قیمت 7000 تومان از سوی همین انتشارات به چاپ رسیده است.
گردآوری گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: isna.ir
مطالب پیشنهادی:
این نویسنده و شاعر، گفت: مجموعه نمایشنامه «آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» گزیده سه نمایشنامه ترکی من است که سیما حسینیان آنها را به فارسی ترجمه کرده است. «آیمان، مردی از ماه» و «آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» از کتاب «دوئل» و «رؤیاها ما را به این روز انداختن» از کتاب «بالکون» من انتخاب شدهاند. هر دو این کتابها پیشتر در ایران و باکو منتشر شدهاند.
او افزود: «آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» یک نمایشنامه رادیویی درباره زندگی آدمهای متعصبی است که دنیا را آنطوری دوست دارند که خودشان معتقدند باید باشد؛ نه آنطوری که هست. قوانین و قراردادهایی خلق کردهاند که زندگی دیگران را در تنگنا قرار بدهند. در رابطه با یک پدر و پسر متعصب است که دوست ندارند به دهِ بالایی دختر بدهند و چون دخترشان با پسری از دهِ بالا ارتباط دارد، میخواهند او را بکشند و آن پسر و دختر مثل دو بلدرچین در یک گندمزار گیر میافتند. اینکه آیا گلنگدنی کشیده خواهد شد یا نه را خوانندگان میتوانند در متن بخوانند.
یونان درباره نمایشنامه دیگر این مجموعه گفت: «آیمان» مردی است که معتقد بوده زندگی یک مسابقه است و به همین دلیل در تمام مسابقات دو شرکت کرده، اما چون نتوانسته موفق شود، حالت جنون به او دست داده و در تیمارستان بستری شده است. او در تیمارستان از صبح تا غروب در اتاق خودش میدَوَد تا قهرمان بشود و چون پاهایش یاری نمیکنند، گاهی اوقات دوست دارد پاهایش را ببُرد. این اثر یک نمایشنامه تلخ است دربارهی انسانهای صاف و سادهای که آرزوهای بزرگ دارند و چون به آنها نمیرسند، دچار مشکل میشوند.
او همچنین ادامه داد: در نمایشنامه «رؤیاها ما را به این روز انداختن» یک ازدواج اجباری رخ میدهد. پدری با دخترش در یک جا زندگی میکند و بعد با همسایهاش ازدواج میکند، اما چون روحیاتشان با هم جور نیست، زندگی هر سه نفر تبدیل به قفس میشود و این هر سه به قفس میاُفتند، بعد در انتهای نمایشنامه متوجه میشویم که این سه نفر آدم نیستند، پرندههایی هستند که فکر میکردند اگر یک روز آدم بشوند، چه ماجراهایی خواهند داشت.
یونان سپس افزود: خانم حسینیان این سه نمایشنامه را خوب ترجمه کرده، من خواندم و خوشم آمد.
او همچنین درباره چاپ دوم رمان «خیلی نگرانیم! شما لیلا را ندیدید؟» که پیشتر از سوی نشر افکار منتشر شده بود، گفت: این کتاب برای چاپ دوم هیچ تغییری نداشته است.
در بخشی از این رمان آمده است: «و لیلا تا چشم به هم زد، روز سفر ابراهیم فرارسید. نگران بود، اما به روی خودش نمیآورد. او از روز اول میدانست که ابراهیم مرد جاده و سفر است. باید با شرایط او میساخت و طوری زندگی میکرد که با طبع ابراهیم سازگار باشد. او نمیخواست مانع رفتن ابراهیم شود. زندگی را در همراهی معنی میکرد و وقتی که ابراهیم به راه میافتاد، با لبخند بدرقهاش کرد و نگذاشت بغضی که راه گلویش را بسته بود، بشکند و اشک از چشمانش سرازیر شود. شکیبایی کرد و بغضش درست وقتی شکست که ابراهیم از مرز رد شده بود.»
«آن مرد دروغ میگفت اینجا بلدرچین نیست» با 53 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 3000 تومان از سوی نشر امرود منتشر شده است. چاپ دوم «خیلی نگرانیم! شما لیلا را ندیدید؟» نیز با 200 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و قیمت 7000 تومان از سوی همین انتشارات به چاپ رسیده است.
گردآوری گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: isna.ir
مطالب پیشنهادی:
«شهلا ریاحی» بالاخره آمد + عکس
فیلم جدید «بینوش» در برلین
طناز طباطبایی: ترس از سوء استفاده در تمام زنان هست
«جسیکا آلبا» چه کارها که نمیکند!
عکسهای خانوادگی در جشنواره، عطاران، توسلی و فرزندشان
فیلم جدید «بینوش» در برلین
طناز طباطبایی: ترس از سوء استفاده در تمام زنان هست
«جسیکا آلبا» چه کارها که نمیکند!
عکسهای خانوادگی در جشنواره، عطاران، توسلی و فرزندشان