گذشته از همه اینها، انتخاب اشعار هوشمندانه‌ای که جنبه‌های کاملا انتقادی و در بعضی مواقع انقلابی و آنارشیستی دارند،‌ همگام با این موسیقی هیجان‌انگیز، جنبه تخلیه روانی آهنگ‌ها را به اوج می‌رساند...

 

«دقایقی تا نیمه‌شب» سومین آلبوم استودیویی لینکین پارک - چند دقیقه مانده به نیمه‌شب 9 می‌2007 - برای اولین بار در کالیفرنیا رونمایی شد.

 این رونمایی تا 18 می‌2007 به طور همزمان در سطح جهانی انجام شد و درست بعد از یک هفته، در بسیاری از کشورها مثل آمریکا، آلمان، فرانسه، سوئیس، نروژ، هنگ‌کنگ، ژاپن و... در تاپ تن‌ها تبدیل به آلبوم شماره یک شد و ملت آن را روی سرشان گذاشتند.

 این آلبوم تاکنون بزرگ‌ترین فروش را در طول یک هفته نصیب خود کرده است؛ فروشی بیش از 625هزار نسخه.  در طول 4 هفته رکورد سرسام‌آور فروش 3/3میلیون نسخه را پشت سر گذاشت.

 این حتی برای خود اعضای گروه هم بسیار شگفت‌انگیز بود، طوری که بارها در برنامه‌ها و مصاحبه‌های مختلف این شگفتی را بازگو کرده‌اند. شاید فقط به همین یک دلیل می‌توان آنها را گروهی تاثیرگذار و مهم تلقی کرد؛ گروهی که صدای اعتراضشان جیب‌های مردم را از پول خالی کرده است!

 در آغاز، گروه ‌‌ لینکین پارک توسط 3 دوست دبیرستانی با نام‌های مایک شینودا، برد دلسون و راب بوردن شکل گرفت. این گروه پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، کار خود را به طور جدی دنبال کرد و جان هان، دیو فونیکس فارل و مارک ویکفیلد نیز به اعضای گروه پیوستند و نام xero را برای گروه خود انتخاب کردند.

 

با وجود امکانات بسیار اندک، گروه کار تولید و ضبط آهنگ را در سال1996 آغاز کرد اما به علت ناکامی‌در بستن قرارداد و فروش آثار ضبط‌شده، تنش‌ها و درگیری‌هایی بین اعضای گروه درگرفت. در اثر این شکست و پیشرفت ویکفیلد که در آن زمان خواننده گروه بود، او گروه را ترک کرد تا به دنبال پروژه‌های دیگری برود.

 کمی‌بعد فارل نیز برای پیوستن به گروهی دیگر، ‌‌‌لینکین پارک را ترک کرد. پس از این واقعه xero که از این پس خود را هیبرید تئوری می‌نامید، زمان زیادی را صرف پیدا کردن جانشینی برای ویکفیلد کرد و سرانجام در سال1999 چستر بنینگتن را به عضویت پذیرفت. دلیل انتخاب بنینگتن از بین سایر متقاضیان، شیوه آوازخوانی زنده و منحصر به فرد او بود.

 ترکیب جدید بنینگتن و شینودا به گروه جان تازه‌ای بخشید و اعضای گروه را بر آن داشت تا تجارب جدیدی را بیازمایند. تولد دوباره گروه با تغییر نام مجدد آن کامل شد و گروه، نام خود را از هیبرید تئوری به ‌‌ لینکین پارک تغییر داد؛ این نام جدید بر گرفته از لینکین پارک واقع در سانتا مونیکای کالیفرنیا بود.

 

با وجود تمام این تغییرات، گروه همچنان در بستن قرارداد با مشکل مواجه بود. بعد از رد شدن تعداد زیادی از تقاضاهای گروه توسط کمپانی‌های مختلف، سرانجام در حالی که نتیجه 3 تقاضای قبلی گروه از کمپانی برادران وارنر منفی بود، این کمپانی در سال1999 با امضای قراردادی با ‌‌ لینکین پارک موافقت کرد. 

 با بستن این قرارداد، لینکین‌‌ پارک موفق به انتشار آلبوم هیبرید تئوری در 24 اکتبر2000 شد که با موفقیت چشمگیری همراه بود؛ آلبومی‌که در واقع معرف نیم دهه همکاری اعضای گروه بود. این آلبوم توسط دان گیلمور ویرایش و پرداخت شد.

 هیبرید تئوری با استقبال فراوان هواداران موسیقی مواجه شد و در اولین سال انتشار بیش از8/4 میلیون نسخه از آن به فروش رفت. همچنین از بخش‌هایی از این آلبوم در فیلم‌های دراکولا200، نیکی کوچک و ولنتاین استفاده شد.

 این آلبوم نامزد 3 جایزه گرمی‌شامل جایزه بهترین هنرمند جدید، بهترین آلبوم راک و بهترین اجرای هارد راک هم شد تا حلقه موفقیت‌های گروه تکمیل شود. بردن جوایز بهترین اجرای هارد راک و بهترین آلبوم راک و موفقیت کلی آلبوم، گروه را در مسیر نگاه‌ها و توجهات قرار داد.

 در طول این مدت  لینکین‌‌ پارک دعوت‌های زیادی برای اجرا از سوی گروه‌ها و کنسرت‌گذارهای معروف دریافت کرد. خود گروه نیز در تور خود، پروژه ویژه‌ای را ترتیب داد که در آن هنرمندان برجسته دیگری همچون سایپرس هیل، آدما و اسنوپ داگ نیز همراهشان بودند.

 گروه در طول یک سال بیش از 320 کنسرت برگزار کرد و سپس در حالی که عضو سابق آن دیو فارل نیز دوباره به آن پیوسته بود، کار روی یک آلبوم ترکیبی به نامreanimation  را آغاز کرد. این آلبوم که در واقع ترکیبی از آثار قبلی گروه بود، در جولای سال2002 به بازار آمد و در اولین هفته نزدیک 270 هزار نسخه از آن به فروش رفت.

 پس از موفقیت متوالی این دو آلبوم، لینکین ‌‌‌پارک مبلغ قابل توجهی را خرج برگزاری کنسرت در سراسر آمریکای شمالی کرد. گروه با وجود برنامه‌های فشرده، شروع به تمرین روی کارهای جدید کرد و تمامی‌وقت آزاد خود را در طول سفر به تمرین در استودیوی اتوبوس می‌گذراند و سرانجام رسما اعلام کرد که آلبومی‌از این آثار جدید را به نام متئورا در دسامبر2002 عرضه خواهد کرد.

 متئورا ترکیبی از سبک نومتال و رپ کر* بود و جنبه‌های ابتکاری جدیدی  شامل استفاده از آلات موسیقی جدید مانند شاکو هاچی که یک نوع فلوت ژاپنی ساخته شده از بامبو است، در آن به کار رفته بود. آلبوم جدید در مارچ2003 به بازار آمد و فورا در سراسر دنیا مورد استقبال علاقه‌مندان قرار گرفت.

 در هفته اول بیش از 800 هزار نسخه از متئورا به فروش رفت و تا اکتبر2003 نزدیک 3 میلیون نسخه از آن فروخته شد. موفقیت آلبوم به گروه این امکان را داد تا یک پروژه انقلابی دیگر را ترتیب دهد.

 همچنین گروه متالیکا - یکی از معروف‌ترین گروه‌های دنیا - از ‌‌ لینکین پارک دعوت کرد تا در تور تابستانی این گروه در سال2003 شرکت کند. پس از این تور، ‌‌‌لینکین پارک یک آلبوم و دی‌وی‌دی با نام «لایو این تگزاس» منتشر کرد که شامل بخش‌هایی از اجرای گروه در تگزاس در طول مدت این تور بود.

 متئورا همچنین برای گروه جوایز و افتخارات جدیدی به ارمغان آورد؛ از جمله جایزه بهترین ویدئو راک و جایزه منتخب بینندگان از طرف ام‌تی‌وی و جوایز هنرمند سال و آهنگ سال. با اینکه متئورا به اندازه هیبرید تئوری موفق نبود اما سومین آلبوم پرفروش آمریکا در سال2003 شد.

 پس از این موفقیت، گروه اولین ماه‌های سال2004 را صرف برگزاری کنسرت در سراسر دنیا کرد؛ ابتدا سومین تور پروژه انقلابی خود را برگزار کرد و سپس به اجرای کنسرت در اروپا پرداخت.

 پس از آن ‌‌لینکین پارک تهیه یک آلبوم جدید را برای چند سال به تعویق انداخت و در عوض، وقت خود را صرف انجام تعداد زیادی پروژه جانبی از جمله برگزاری چندین کنسرت خیریه کرد.
ترانه«آنچه من انجام داده‌ام» مورد توجه‌ترین قطعه آلبوم جدید لینکین پارک است که نگاه ضدجنگ گروه را به‌خوبی آشکار می‌کند.

 این ترانه به «بشر ویرانگر» می‌تازد؛ «من با خودم روبه‌رو شدم، برای عبور از آنچه انجام داده‌ام تا خود را منزه کنم، یا اجازه بده از آنچه انجام دادم، بگذرم».

 ‌ لینکین پارک در مقابل جنگ‌طلبی بوش و دارودسته‌اش موضع سفت‌وسختی می‌گیرد؛ در مقابل کله‌شقی‌های او و دولتش که به هر اقدامی‌فکر می‌کنند، سریعا آن را عملی می‌کنند.

 آنها به نابودی پیاپی محیط زیست و جنگ‌های دنیا اعتراض می‌کنند. در ویدئوی این ترانه یک مرد آمریکایی چاق، همبرگر می‌خورد و در نمای بعدی یک مرد قحطی‌زده و استخوانی، به دوربین نگاه می‌کند. در این کلیپ، تصاویری از حادثه11سپتامبر و سقوط صدام نیز به کار رفته است. نسل هیتلر و استالین به صدام حسین منتهی شده‌ است. لینکین پارک اما از امید می‌گوید.

 این کلیپ، با نخستین تصویری که دیده‌ایم به پایان می‌رسد اما این بار به جای اینکه علف‌های سبز از رشد باز ایستند، از زمینی خشک می‌رویند و بیرون می‌آیند.

 (*) رپ کر سبکی از موسیقی و در واقع ترکیبی از موسیقی هیپ هاپ، هارد کر، پانک، هوی متال و راک است و آن را رپ متال یا رپ راک نیز می‌نامند. این سبک در اواخر دهه80 گسترش پیدا کرد.

 بعد از یک سال ونیم
لینکین پارک در سال2006 ساخت و ضبط سومین آلبوم خود به نام دقایقی تا نیمه‌شب را آغاز کرد. این آلبوم در 14می2007 در سطح جهان منتشر شد. بنینگتن خواننده اصلی گروه، درباره این آلبوم می‌گوید: «در این  آلبوم از به کار بردن بسیاری از صداهای آشنا در کارهای قبلی اجتناب کردیم اما وقتی به آهنگ‌ها گوش می‌دهید، شکی نخواهید داشت که اثری ازلینکین پارک است.

 ما همیشه سعی کرده‌ایم موسیقی را طوری بسازیم که نامحدود و قابل گسترش باشد و همیشه روش‌های جدیدی را امتحان می‌کنیم. یک بار دیگر هم این موضوع را با دقایقی تا نیمه‌شب ثابت کرده‌ایم».

 برد دلسون  (نوازنده  اصلی گروه) نیز درباره این کار چنین می‌گوید: «پروسه تولید این آلبوم یک سال و نیم طول کشید؛ یک سال و نیم کار مداوم در استودیو و کسب تجربه که منجر به تولید 150آهنگ خام شد.

 این آلبوم نه تنها بسیار متنوع است بلکه  کیفیت و عمق زیادی هم دارد». این آلبوم ترکیبی است از سبک‌های هیپ هاپ و راک کلاسیک؛ درست مثل آلبوم‌های قبلی گروه. اما ترکیب همیشگی گروه اندکی تغییر کرده است.

 

مثلا مایک شینودا در این آلبوم بسیار بیشتر از بنینگتن می‌خواند و چندین آهنگ را نیز به‌تنهایی اجرا کرده است. او درباره این اثر می‌گوید: «بعد از یک سال و نیم کار طاقت‌فرسا، این آلبوم بهترین اثری است که می‌توانستیم تهیه کنیم.

 ما هر آنچه در توان داشتیم و تمامی‌تجارب خود را در تولید آن به کار بردیم. امیدواریم که شما جزء‌به‌جزء آن را گوش دهید و معنای اشعار و لایه‌های موسیقی اثر را درک کنید. در این آلبوم حتی ترتیب ترانه‌ها حائز اهمیت است و برای درک بهتر آنها توصیه می‌کنم ترانه‌ها را به ترتیب گوش دهید».

 سربازها، اینجا، روی سن
دانیال فریدون نژاد. لینکین پارک محبوب است چون به راحتی اصولی را رعایت کرده است که نتیجه منطقی‌اش همین محبوبیت خواهد شد؛ گروهی که خیلی سخت می‌شود به آنها لقب نابغه داد اما آن‌قدر باهوش هستند که تمام المان‌های محبوب و ستاره‌ساز این سال‌ها را در موسیقی‌شان جمع کرده‌اند و حتی خودشان روی آن اسم هیبرید تئوری (یا نظریه تلفیق) را گذاشته‌اند.

 قبل از هر چیزی بهتر است روی موزیک این گروه تمرکز کنیم؛ نوایی که ترکیب آشکاری است از 2 ژانر بسیار پرمخاطب «رپ» و «هوی متال» که هرکدام برای خودشان طرفداران زیادی دارند. هرچند تجربه تلفیق این دو و به دست‌آوردن «رپ متال» اصلا چیز جدیدی نیست اما نقطه قوت لینکین پارک نسبت به بقیه گروه‌ها این است که یکی از محکم‌ترین ورژن‌های این‌گونه موسیقی را عرضه می‌کند؛ یعنی آنجا که آهنگ می‌طلبد، این رپ است که می‌تازد و آنجا که «متال» می‌خواهد، چستر بنینگتون است که با آن صدای زنگ‌دار به آن جان می‌دهد. و اما صداها بدون شک یکی از نقاط قوت اصلی گروه است.

 

به صدای چستر (خواننده بخش‌های متال) توجه کنید. او تا انتهای وجودش فریاد می‌کشد .سبکی که به هیچ‌وجه به خواننده‌های دوم متال شبیه نیست و آن اعصاب خردکنی و دیوانگی و شاید بهتر بگویم بی‌کلاسی صدای آنها را ندارد.

 صدای چستر – که تا آخرین اکتاو حنجره‌اش را هم به کار می‌گیرد- هیچ‌وقت ناموزون و سمباده‌ای یا بهتر بگویم  و اعصاب‌خردکن نمی‌شود و بزرگ‌ترین حسنش این است که با این اکتاو بالا، به بهترین شکل ممکن شور و حال را منتقل کرده و هیجان مخاطبانش را – که به قطعیت می‌توان گفت جوان هستند – خالی می‌کند.

 

این تخلیه هیجانی نکته بسیار مهمی‌است؛ چیزی که لینکین پارک – حتی در بخش‌های رپش – با آن خودش را بروز می‌دهد. گروه این ایده را با تعلیقی که در آهنگ‌ها ایجاد می‌کند، به‌دست می‌آورد؛ یعنی بیشتر آهنگ‌ها یک مقدمه کاملا آرام دارد؛ با این انتظار که این مقدمه حتما به انفجار خواهد کشید و انتخاب درست لحظه انفجار- که از حنجره درانی چستر، پاورزدن راب و  دی‌جی مترهان به‌دست می‌آید، به‌طور کامل این تعلیق را تخلیه می‌کند.

 

گذشته از همه اینها، انتخاب اشعار هوشمندانه‌ای که جنبه‌های کاملا انتقادی و در بعضی مواقع انقلابی و آنارشیستی دارند،‌ همگام با این موسیقی هیجان‌انگیز، جنبه تخلیه روانی آهنگ‌ها را به اوج می‌رساند و درنهایت محیطی را می‌سازد که در آن از هر کس و هر چیز می‌توان انتقام گرفت حتی اگر نفهمی‌که طرف چه می‌گوید.

 

به اینها توجه کنید: «برای نادیده انگاشتن آنچه در حقم کرده‌اند چه کرده‌ام؟...»، «امشب عادت‌هایم را در هم خواهم شکست، امشب...»، «بازی را زودتر از سایرین باختی. از صحنه خارج شو و نامت را به آقای شرمنده تغییر بده...»، «مرا ببخش، چه کرده‌ام با زمین؟ با انسان؟».

 

اینها تنها چند تکه کوتاه از اشعار لینکین پارک است؛ اشعاری که نه تنها به هیجان بلکه به انقلاب، آن هم در ابعاد بزرگ جهانی می‌اندیشد؛ اشعاری که بیشترشان به شرایط فعلی دنیا، جنگ‌ها، فقر و تکنولوژی معترض است و در بسیاری موارد (مثل همین آلبوم آخر) یک‌جورهایی نظام سرمایه‌داری را در این امر مقصر می‌داند.

 

این رویکرد در اشعار که به‌شدت با فضای کار و تیپ اعضای گروه در یک راستاست، محیطی را فراهم کرده که در آن سر خیلی‌ها می‌توان فریاد کشید و عقده‌گشایی کرد.