حسام الدین سراج را نسل ما اصلا ً کشف نکرده؛ سراج، خود به خود همین طور توی زندگی ما بود؛ با سرودی که برای روز قدس خواند، با سرودهایی که...
  
مراتب پنج گانه

1. می‌نویسم «بسم الله ای شمس الضحی» و شما خودتان آهنگ خواندنش را توی ذهنتان می‌سازید. می‌نویسم «این کیست، این» و شما خودتان بقیه اش را از بر می‌خوانید که «این یوسف ثانیست این». می‌نویسم «موسی جلودار است و نیل اندر میان است» و شما همه به یاد روز قدس می‌افتید و مگر یک خواننده، چقدر کار ماندگار می‌خواهد؟

2.
 حسام الدین سراج را نسل ما اصلا ً کشف نکرده؛ سراج، خود به خود همین طور توی زندگی ما بود؛ با سرودی که برای روز قدس خواند، با سرودهایی که وقت پخش تصاویر شهدا از او می‌شنیدیم و با شعرهایی که از مولانا خواند و در آن دوره که رادیو و تلویزیون هیچ روی خوشی به انواع دیگر موسیقی نشان نمی‌دادند، از معدود موسیقی های تکرار شونده بودند... سراج با همین آهنگ ها آمد توی زندگی ما.
سراج برای چهره شدن و معرفی به ما، راه زیاد سختی را نرفت اما هنر اصلی او، در همین قسمت بود که خودش را طوری با وسواس و دقت و گزیده کاری در اوج نگه داشت که برخلاف خیلی های دیگر از چهرههای آواز دهه 60 تلویزیون، هنوز هم در ذهن و خاطره ما حضور دارد. به یاد بیاورید که چه تعداد ترانه و تصنیف خواننده بودند که یک زمان بین همه‌مان چنان رایج شده بودند که می‌توانستیم مثل سرود جمعی بخوانیمشان و حالا اصلا ً اسم خواننده آن تصنیف را هم به یاد نداریم.
«بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران» را کی خوانده بود؟ «مثل یک رنگین کمون هفت رنگ» را چطور؟ یادتان هست؟

3.
 سراج تجربه های مختلفی در آواز داشته است؛ در دستگاه های مختلف خوانده و هم تصنیف خوانده و هم آواز مقامی. به نظر من اما شاه کارهای سراج، همان جاهایی است که تصنیف خوانده و آن هم تصنیف‌هایی که اشعارشان از غزلیات مولانا بوده. نمی‌دانم چه رازی در کار سراج هست که وقتی به اشعار مولانا می‌رسد، این قدر صدایش با محتوای شعر سازگار می‌شود؛ فقط این را می‌دانم که تمام نقطه های اوج سراج، با اشعار مولانا بوده.

4.
 یک برنامه تلویزیونی بود به اسم «و اما عشق» که 10 سال قبل، شبکه 4 نشان می‌داد. چهره‌های مختلف ادبی، هنری، سینمایی و حتی ورزشی می‌آمدند و چیزهایی درباره عشق می‌گفتند و آخر سر هم برنامه با نقل تکه هایی از «سوانح العشاق» غزالی تمام می‌شد. آن جا یک بار سراج درباره همین حرف زد که هر کاری عشق می‌خواهد و بعد برای نمونه، تکه ای از یک شعر معمولی را خواند و بعد یک بیت از حافظ را که گفت عاشقش است و چنان عالی خواند که هنوز هم صدایش در گوشم است: «به شمشیرم زد و با کس نگفتم / که راز دوست از دشمن نهان به».

5.
 حسام الدین ساج به نسبت دیگر استادان آواز موسیقی کلاسیک ما، خیلی کم خوانده است. حتی اگر با آن کاست های «نی نوا» که در ابتدای کار منتشر کرده بود و بیشتر در آنها دکلمه کرده بود، حساب کنیم، می‌شود 20 آلبوم. درست است که این کم کاری و گزیده کاری، به پختگی بیشتر کارها و حفظ خاطره های خوش ما از صدای سراج کمک می‌کند اما این آرزو هم سر جای خودش باقی می‌ماند که کاش سراج کمی‌_ فقط کمی‌_ بیشتر می‌خواند.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 197
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
گفتگو با سراج؛ خواننده‌ای که خاطره‌ها از او داریم...
حسین علیزاده از نی نوا می‌گوید
دیدار با همایون خرم؛ پیشکسوت موسیقی ایران
هیچ کس نمی‌تواند مانند علاءالدین بخواند!
سی سال رمضان با ربنای شجریان