همان روزها آلبوم «سیب نقره ای» کوروش یغمایی را شنیدم و وقتی داخل بروشور آلبوم را نگاه کردم، دیدم نوشته است «کیبورد: کاوه یغمایی». خوب کف کردم!...
  
همه شانس‌های من
 گفت و گو با سیروان خسروانی آهنگساز و خواننده پاپ.  
یک / توپ تنیس به لبه تور می‌خورد و در حالی که روی هواست تصویر متوقف می‌شود. چیزی که وودی آلن در فیلم امتیاز نهایی (Match Point) به سراغش رفته شانس است و برای همین در ابتدایی ترین پلان فیلم با نریشنی تکلیفش را با مخاطب مشخص می‌کند: «مردم از رو به رو شدن با این مطلب که بخش عمده ای از زندگی شان به شانس بستگی دارد، می‌ترسند. فکر اینکه چیزهای زیادی در زندگی خارج از کنترل شما هستند، هراس آور است. در مسابقه لحظاتی هست که توپ به بالای تور برخورد می‌کند و در کسری از ثانیه، یا به جلو می‌رود یا برمی‌گردد. با کمی‌ خوش شانسی، به جلو می‌رود و شما می‌برید و یا این طور نمی‌شود و شما می‌بازید».
دو / سیروان خسروی از آن‌هاست که ترسی بابت مواجهه با شانسش ندارد. حتی با یک لبخند دائمی‌ شانس را مهم‌ترین عامل زندگی خودش و بقیه انسان‌ها می‌داند و همه موفقیت‌هایش را هم به شانسش ربط می‌دهد. اما می‌گوید موسیقی را دوست داشته که شانسش هم در آن بوده است.
سه / نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم سیروان با کاوه یغمایی همشهری ست که این قدر به هم نزدیکند، اما گفت که کاوه اصالتی سمنانی دارد، بر خلاف خودش که مثل بهروز صفاریان کرد است. در ضمن سیروان این روزها یک هیوندای قرمز رنگ دارد که متأسفانه چون زیاد ماشین باز نیستم مدلش هم یادم نیست. مصاحبه را بخوانید تا بدانید این را برای چه گفتم.
چهار/ می‌گویند هنگامی ‌که از ناپلئون پرسیدند که آیا او ترجیح می‌دهد فرماندهان ارتش وی شجاع باشند یا زیرک، او پاسخ داد هیچ کدام، من فرماندهان خوش شانس را ترجیح می‌دهم.
پنج / مهم نیست که سیروان خوش شانس بوده که به موفقیت رسیده یا شانس در موفقیتش تأثیری نداشته است، او از بهترین آهنگسازهای حال حاضر موسیقی پاپ ماست و همین کافی است!

 چطور شد که سراغ کاوه یغمایی رفتی؟
فکر کنم سال 76 بود. چون دو سالی از استاد قبلی ام بی خبر بودم، خودم با ساز کار می‌کردم.

 گیتار؟

نه! کیبورد. همان روزها آلبوم «سیب نقره ای» کوروش یغمایی را شنیدم و وقتی داخل بروشور آلبوم را نگاه کردم، دیدم نوشته است «کیبورد: کاوه یغمایی». خوب کف کردم. نمی‌فهمیدم یعنی چی، چون فرم جدیدی از موسیقی را شنیدم که انتظارش را در یک آلبوم ایرانی نداشتم. به پدرم گفتم حتما ً باید این آدم را برای من پیدا کنی و خیلی اتفاقی پسر یکی از دوست‌های پدرم شاگرد قدیمی‌ گیتار کاوه از آب درآمد. شماره کاوه را از طریق او گرفتم و زنگ زدم. سه سال پیش کاوه  کلاس می‌رفتم اما در کل این سه سال به زور 12 جلسه شد، چون خیلی کلاس‌ها را می‌پیچاند. (می‌خندیم)

 سه سال 12 جلسه؟ بعدش چی شد؟

آره. چون به زور هر سه ماه یک بار می‌شد برای کلاس پیشش بروم. بعد هم سال 79 با هم کنسرت داشتیم.

 و برای خیلی‌ها هم عجیب بود که کاوه این جوان کیبوردیست را از کجا پیدا کرده است.

خوب من پیدایش کرده بودم. (خنده) البته شاید این شانس من بود.

 همان سال‌ها توی آلبوم پیمان نیکسار هم ناظر ضبط  بودی.
توی «شعر نفس گیر» ناظر ضبط خواننده بودم، اما در واقع از همان جا علاقه و تمایلم به صدابرداری شروع شد.

 برای صدابرداری کلاس می‌رفتی؟

نه. همه چیز را توی اینترنت پیگیری می‌کردم. اگر کسی علاقه مند باشد با یک سرچ ساده توی گوگل به منابع مختلفی می‌رسد که راه‌های اصولی و درست صدابرداری را نوشته اند. در واقع همه چیز را در مورد صدا می‌شود از اینترنت پیدا کرد.

 پیش کاوه گیتار هم یاد گرفتی؟

نه. فقط کیبورد.

 یعنی الان بلد نیستی گیتار بزنی؟

نه. بلد نیستم.

 کوروش یغمایی را دوست داشتی که پیگیر آلبوم‌هایش بودی؟
قطعا ً. کوروش یکی از محبوب ترین هنرمندهای من بود و هست.
 علاقه به موسیقی راک باعث شد که دوستش داشته باشی یا به خاطر دوست داشتن او سراغ راک رفتی؟
(کمی ‌فکر می‌کند) در واقع موسیقی راک برای خودش بود، آن موقع راک گوش می‌دادم. دیدی آدم بدون این که کسی را دیده باشد حس خوبی نسبت بهش دارد؟ کوروش یغمایی هم برای من این طوری بود. موسیقی اش را دوست داشتم اما ندیده حس می‌کردم خودش هم باید آدم جالبی باشد.

 چرا؟

شاید به خاطر قیافه اش بود، شاید سبک موزیکش یا حتی طرح جلد آلبوم‌هایش. خودم نمی‌دانم جریان چی بود.

 گفتی قبل از کاوه ساز می‌زدی و استاد داشتی. علاقه ات به موسیقی از کجا آمده بود؟

قبل تر‌ها که کلاس اُرف می‌رفتم. اما کیبورد از آن جا آغاز شد که یک روز با پدرم رفتیم جمهوری ساز بخریم. همان جا از فروشنده پرسیدیم که استادی را می‌شناسد یا نه. او یک کارت داد و گفت این را یک نفر گذاشته این جا. خیلی شانسی یک معلم ایتالیایی گیرم آمد چون ممکن بود گیر یک استاد خالتور بیفتم و مسیر زندگی ام عوض شود.

 از کی فهمیدی که قرار است موزیسین بشوی و موسیقی دغدغه اصلی ات شد؟

نوزده سالم بود که حس کردم باید حتما ً شغلم موسیقی باشد. هر چه هم جلوتر می‌رفتم این حس قوی‌تر می‌شد، ولی خوب اطرافیانم نه تنها موافق این قضیه نبودند بلکه مخالف هم بودند. خودم حس می‌کردم حتما ً یک روزی موفق می‌شوم ولی خوب یک جور ریسک بود. چون خانواده موافق نبودند، می‌گفتند این را در کنار زندگی ات داشته باش ولی زندگی ات را بر پایه چیز دیگری بنا کن.

 درس خوان بودی؟

بله. آن موقع بچه درس خوان بودم. دانشجوی دانشگاه تهران.

 چه رشته ای؟

اقتصاد نظری و توی دبیرستان هم ریاضی خوانده بودم. ولی حس می‌کردم این درس دیوانه ام می‌کند. می‌خواستم موسیقی کار کنم.

 زانیار بعد از تو موسیقی را شروع کرد؟

ما با هم شروع کردیم و زانیار در نوازندگی استعداد بیشتری نسبت به من داشت، ولی یهو زد توی خط فوتبال. در دوران راهنمایی زندگی اش فوتبال بود و می‌خواست فوتبالیست شود، ولی نشد. آخر سر رفت دانشگاه حقوق خواند.
یکی دو سال گذشته من خیلی گیر می‌دادم که چرا موسیقی کار نمی‌کنی. درسش که تمام شد دوباره موسیقی را شروع کرد.

 حالا قرار است نوازنده مطرحی بشود؟

به نظر من باید نوازندگی را جدی بگیرد. حتی اگر قرار هست فقط  بخواند باید نوازنده خوبی هم باشد تا سلفژش خوب شود، ریتم را بشناسد و...  البته سلایق موسیقایی مان هم با هم متفاوت است. او بیشتر موسیقی رپ، هیپ‌هاپ و ... را می‌پسندد در حالی که من اصلا ً رپ را گوش نمی‌کنم. همیشه هم زانیار روی کارهایم تاثیر می‌گذارد. قسمت زیادی از خاص بودن کارهایم را تعدیل می‌کند.

 به جای تو سفارش هم می‌گیرد؟

(می‌خندد) نه! خودش که کار می‌کند. اما کارهای من را هم به سمت پاپیولار بودن می‌برد. شاید اگر زانیار داداشم نبود آلبوم اولم چیز دیگری می‌شد، آلبوم دومم چیز دیگری...

 پس کل زندگی ات بر اساس شانس است.

کل زندگی شانس است.

 پس Match Point خیلی دوست داری.

آره. به نظر من زندگی کلش شانس است و در آن آدم‌ها تاثیر خاصی ندارند.

 ولی خوب یکی می‌شود سیروان، یکی نمی‌شود.

هر کسی نشده شانسش بد بوده. یکی هم می‌شود برایان آدامز یکی نمی‌شود، می‌شود سیروان. شاید زیاد منطقی نباشد اگر بگویم خود من هم در این قضیه نقش دارم. اگر فرد دیگری جای من بود احتمالا ًهمین اندازه تلاش می‌کرد. خیلی به این موضوع فکر کرده ام. شاید اگر من جای علی کریمی ‌بودم، علی کریمی ‌می‌شدم. اگر هم او شرایط من را داشت می‌شد سیروان.

 موافقم. اما می‌گویم خودت هم برای چیزی که می‌خواستی به آن برسی تلاش کرده ای.
من خیلی زحمت کشیده ام، اما اگر زحمت نمی‌کشیدم چکار می‌کردم؟

 می‌رفتی اقتصاد می‌خواندی.
خوب دوست نداشتم. همین طور که خیلی از هم دانشگاهی‌های من شاید الان غول اقتصادند. خوب آن‌ها هم موفقند.

 ولی یک چیزی از سیروان خسروی به این شانس اضافه شده است.

نه! شاید اگر آن شانس نبود نمی‌رفتم سراغ موسیقی راک، می‌رفتم سراغ موسیقی کوچه بازاری. نمی‌گویم آدم خیلی خوش شانسی هستم، شانس من این بود. شاید نسبت به یکی دیگر بد شانس هم بوده ام و نسبت به یکی دیگر خوش شانس.

 با همه این شانس‌ها؛ از کی سیروان شدی؟

از وقتی که آلبومم منتشر شد، قبل از آن وجود خارجی نداشتم.

 سفارش‌هایت هم از همان آلبوم شروع شد؟

نه سه سال قبل، سال 80 اولین آلبومی ‌که کار کردم خواننده ای داشت به اسم فرید مرسی که آلبومش سال 84 منتشر شد. بعدش سال 82 آلبوم گروه واران را تنظیم کردم، گروه پارت هم توی همین سال بود.

 این‌ها را از طریق کاوه سفارش می‌گرفتی؟

نه ... چرا چرا ... آلبوم فرید مرسی از طریق کاوه بود. کاوه داشت می‌رفت کانادا و وقت نداشت، گفت قرار بود این آلبوم را من تنظیم کنم ولی تو شروع کن. از این جا بود که تنظیم کنندگی را جدی گرفتم. بک و کال‌های آلبومش را هم من خواندم. یعنی جرقه خوانندگی هم از آن جا خورد.

 چطور بود؟ فالشی زیاد داشتی؟

آره. بد می‌خواندم. خیلی سخت بود تا بتوانم از خودم صدای خوب بیرون بکشم، چون قبل از آن اصلا ً به خوانندگی فکر نمی‌کردم. با صدایم واقعا ً کلنجار می‌رفتم.  

 پس شانس بعدی رفتن کاوه بود.
بله (خنده). البته یک سال بعد برگشت، آن سالهایی بود که می‌رفت و می‌آمد.

 بعد هم که سفارش‌ها شروع شدند.

آره. البته هم زمان با این آلبوم خودم را هم شروع کردم. البته نه این آلبومی ‌که منتشر شد. سه تا آلبوم بود که به هیچ نتیجه ای نرسید. آخر سر این آلبومی ‌که منتشر شد نتیجه آن سه تا بود. بعنی این طوری نبود که اولین آلبومی‌ که آماده کرده ام بیرون بیاید. یک آلبوم قبل از این آلبومی ‌که منتشر شد داشتم که شعرهایش مجوز نگرفت. شاید اگر آن کار مجوز می‌گرفت مسیر زندگی ام عوض می‌شد. نمی‌گویم خیلی بد شد، ولی خوشحالم که منتشر نشد. آلبوم اولم که بیرون است حرفه ای ست و نمی‌شود ایراد خاصی از آن گرفت، ولی آن آلبوم حرفه ای نبود و معلوم است که هنوز خام بود.

 پس هنوز از آلبوم اولت دلزده نشده ای.

نه. هنوز هر از گاهی گوشش می‌دهم و هم چنان ترک اولش را رد می‌کنم. (می‌خندیم)

 پس معتقدی استفاده از آن ترک در آلبومی‌ که آن همه هم گل کرد اشتباه بود؟

معلوم است. نمی‌دانم چرا «گل من» را توی آلبوم گذاشتم. اصلا ً توی حال و هوای من نیست. درست است که مردم خوششان آمد، اما دلیلی نمی‌شود سلیقه من عوض شود!

 اولین ماشینی که داشتی چی بود؟

ماتیز بود، بعد 206 و بعد رونیز.

 قیمتت هم با ماشین‌ها بالا می‌رفت یا نه؟

نه به نسبت قیمت‌ها ماشینم عوض می‌شد.
 
 فکر می‌کردم از آن‌هایی هستی که ماشین شان را هم پدر و مادر می‌خرند تا دغدغه مالی نداشته باشند و فقط به موسیقی فکر کنند.
از طرف خانواده تنها ساپورتی که توی موسیقی داشتم همان کیبورد کورگ بود که دو میلیون قیمتش بود و پدرم در سال 79 خرید. ولی خب آن زمان پول کمی‌ نبود. جالب است که الأن هم همان کیبورد دو میلیون قیمتش است. عین کامپیوتر است دیگر، از 15 سال پیش تا الأن همیشه کامپیوتر 700 هزار تومان بوده. با این همه همین که این ساز را با آن قیمت خریدند ساپورت کمی ‌نبود. بعد از آن تمام چیزهایی که برای موسیقی خریدم از درآمد خودم بود. 

 پس توی سال‌هایی که خانواده مخالف موسیقی بودند، سختی کشیدی.

این خیلی واضح است، چون پول حرف اول را می‌زند. البته برای کلاس و لباس و ... توی محدودیت نبودم، ولی بالأخره خانواده مخالف بودند و من هم برای تجهیزات موسیقی به پول نیاز داشتم. البته همان سال‌ها درآمد کمی ‌هم از موسیقی داشتم. یادم هست که برای آلبوم پیمان نیکسار دویست هزار تومان برای نظارت ضبط گرفتم، می‌توانستم از طریق آن یک ساندکارت اضافه کنم. حتی سال 82 به مدت یک سال توی استودیو اشکمهر کار می‌کردم.

 چه کار می‌کردی؟

صدابرداری می‌کردم، تنظیم می‌کردم. تجربه خیلی خوبی بود. فرید مرسی آلبومش را برد و او خرید. آن موقع اشکمهر استودیو زده بود ولی صدابردار نداشت. همین آلبوم باعث شد سر از استودیوی او در بیاورم. آن جا یک سال کار کردم، شاید از لحاظ موسیقی چیز به درد بخوری عایدم نشد، ولی حواشی موسیقی را آن جا بود که شناختم. این جزو شانس‌هایم نبود، ولی تجربه بدی هم نشد.
 سال 85 از طرف مجله نسیم با شما تماس گرفته بودند و در مورد برترین‌های موسیقی پرسیده بودند.
لابد گفته بودم نداریم.
 گفته بودی اوضاع موسیقی اصلا ً مساعد نیست و موفقیت خاصی را شاهد نیستیم. حالا که دو سال گذشته است و با توجه به اینترنت و ماهواره تولیدات زیرزمینی یا غیر رسمی‌بسیار زیاد شده، نظرت در مورد وضعیت موسیقی ایران چیست؟
وضعیت تغییری نکرده است. همان طوری هست که بود. هنوز آن‌هایی که خوب کار می‌کنند کاوه یغمایی و بهروز صفاریان اند. 

 آلبوم «بی خوابی» سعید شهروز را شنیدی؟

آره.

 هنوز معتقدی بهروز صفاریان خوب است؟

منظور من شبح بود. آلبوم سعید شهروز در حد آلبوم «غریبه»‌ی فریدون بود، حتی یک ذره پایین تر. کاوه را هم بر اساس آلبوم آخرش می‌گویم. جز این‌ها نه خواننده و نه آلبومی‌ بوده که جذابیتی داشته باشد یا چیزی به موسیقی ما اضافه کند.
 
 خوب فکر نمی‌کنی چون هر کسی امکان این را نداشت که با یک سیستم مثل اینترنت به خانه‌های مردم راه پیدا کند، دوام و قوام کارهای قبل از 85 کمی‌بیشتر بود؟
قبل از سال 85 اینترنت نبود و خواننده زیرزمینی نداشتیم، پس هر خواننده ای آلبوم می‌داد و معروف می‌شد و این مسخره بود. به جز یکی دو نفر اکثر خواننده‌ها آن زمان معروف شدند چون کس دیگری نبود. حالا نه این که این سیستم زیرزمینی حال حاضر خوب باشد، هر دو بدند. حالا غیر مجازها راحت کار می‌کنند و عرصه برای آن‌هایی که قصد دارند مجاز باشند تنگ تر شده است.

 حالا کیفیت کدام یک بیشتر است؟

فرقی نمی‌کند. در غیر مجازها کارهایی داریم که از مجازها بهتر است. کلا ً95 درصد کارهای مجاز و غیر مجاز مزخرف است. ولی 5 درصد هر دو خوب است.
 فکر نمی‌کنی اگر جریان سیستماتیک تر باشد روی کیفیت هم تأثیر مثبتی می‌گذارد؟
اگر سیستم درست باشد این گونه می‌شود. اما خیلی از کارهایی که مجاز منتشر شده اند کیفیتی پایین تر از صفر دارند. الأن می‌توانم چند تا مثال برای آن موضوع بزنم، همان طور که در غیر مجازها هم مثال زیاد است.
 
 با توجه به تأسیس استودیوهای جدید و تجهیز خیلی از قدیمی‌ها، از نظر صدابرداری در کارهای مجاز پیشرفتی می‌بینی؟
در کارهای مجاز فقط کارهای بهروز صفاریان از نظر صدادهی استاندارد لازم را دارند. بقیه بین خوب و افتضاح در نوسان‌اند. مثلا ً آلبوم بنیامین کیفیت صدابرداری معمولی دارد یا «شبح» که خیلی خوب است یا رضا صادقی معمولی است. آلبوم «ریمیکس» فریدون خوب بود.
 کارهایی هم هستند که پاپ به حساب نمی‌آیند اما می‌شود در مورد کیفیت شان صحبت کرد. مثل «آزمون و خطا»‌ی بابک ریاحی پور.
خوب قطعا ً یک ترک آلبوم به 100 تا کار دیگر می‌ارزد. حداقل اش این است که تکنیک دارد. اما صدابرداری آن هم معمولی بود. کاری مثل آن آلبوم و خیلی از آلبوم‌های متفاوت دیگر اگر چیزی جز تکنیک هم نداشته باشند، خیلی بهتر از آلبوم‌هایی اند که نه تکنیک دارند، نه حس و نه هیچ چیزدیگری. حالا اگر کاری باشد که هم تکنیکی باشد، هم پاپیولار و هم حس این که حس داشته باشد، خوب قطعا ً عالی ست.

 خوب برای این‌هایی که می‌گویی مثالی داری؟

کاری با آزمون و خطا مقایسه نمی‌کنم، ولی برای چیزهایی که گفتم آلبوم آخر کاوه را می‌شود مثال زد. ولی صدابرداری اش خیلی خوب نیست، یعنی معمولی ست.

 چرا وضعیت موسیقی در این سال‌ها تغییری نکرده است؟

یکی از مهم ترین مسائل در موسیقی ما تهیه کننده است. تهیه کننده نه به معنای سرمایه گذار، بلکه   Producer. مثلا ً اریک کلاپتون با همه خوب بودن و بزرگ بودن اش سال 97 یا 98 یا  baby face آهنگ    change the world را خواند. کار اریک کلاپتون است ولی وقتی گوش می‌دهی اریک کلاپتون مدرن می‌شنوی. دیگر فقط موسیقی نیست بلکه تکنولوژی هم وارد کار شده است. فرق baby face با تهیه کننده‌های ما این است که خودش هم موزیسین بزرگی ست و از لحاظ موسیقی چیزی کمتر از اریک کلاپتون ندارد. این که می‌گویند فلانی بازار را می‌شناسد مسخره است، اول باید موزیسین باشد بعد بازار را بشناسد. تهیه کننده‌های خارجی از لحاظ تکنیکی بازار را می‌شناسند، اما آیا این جا هم همین طور است؟ الأن در تهیه کننده‌ها تیمبالند معروف است که او هم یک موزیسین است. فقط با یک خواننده هم کار نمی‌کنند، با چند خواننده توی چند سبک مختلف مشغول به کارند. یا مثلا ً کوئینسی جونز که خودش نوازنده و سبک موسیقی اش جز است، سه آلبوم برای مایکل جکسون تهیه کرده که تریرلش دنیا را ترکاند.
 
 با توجه به این که خودت می‌گویی کار جدی موسیقی را با کمک کاوه یغمایی شروع کردی، فکر می‌کنی چرا کاوه به اندازه تو در تکنیک صدابرداری پیشرفت نکرد و چرا تنوع موسیقایی کارهای تو بیشتر از کاوه و بچه‌هایی ست که با کاوه شروع کردند؟
هم این که سلیقه کاوه با من متفاوت است و هم این که من در زندگی ام نسبت به کاوه بازترم. معمولا ً خودم را زیاد محدود نمی‌کنم. مثلا ً در موزیک ترنس، راک، متال، سافت راک و ... گوش می‌دهم. بعضی وقت‌ها جز، بعضی وقت‌ها کلاسیک و ... ولی می‌دانم که کاوه هیچ وقت ‌هاوس گوش نمی‌دهد، هیچ وقت ترنس گوش نمی‌دهد، همین روی کارش هم تأثیر می‌گذارد. در حالی که من با ‌هاوس حال می‌کنم و وقتی دوست دارم، بدم نمی‌آید که توی کارهایم هم آن سبکی کار کنم.
 رپ، هیپ‌هاپ و R&B هم گوش می‌دهی؟
کلا ً با رپ حال نمی‌کنم ولی هیپ‌هاپ و R&B گوش می‌دهم.

 لابد آرشیو موسیقی ات هم خوب است
.
آره. خیلی البته بیشتر توی مغزم است تا جای دیگر.

 سمپل و ... چطور؟ بانک سمپل‌هایت چقدر شده است؟

دیگر عطش زیادی ندارم که سراغ سمپل‌های جدید روم. همان‌هایی که سه سال پیش آمده اند الأن هم جواب می‌دهند. یعنی در سمپل‌ها جز چند تا ریزه کاری اتفاق جدیدی نمی‌افتد، بلکه تکنیک‌های تنظیم، آهنگ سازی و صدابرداری عوض شده اند. یعنی دیگر مثل سال‌های 82 تا 85 شاهد این نیستیم که کل صداها زیر و رو شوند. الأن سبک‌ها هستند که تغییر می‌کنند، یک دفعه می‌بینی که یک سبکی برای شش ماه مد می‌شود. باید خودت را به این سبک‌ها برسانی. مثلا  تیمبالند برای جاستین تیمبرلک با صدایی شبیه صدای آتاری آهنگ تنظیم کرده.

 راستی زانیار چقدر شبیه جاستین تیمبرلک است.

آره. خیلی دوستش دارد. من زیاد از تیمبرلک خوشم نمی‌آید.

 یک مدت هم به خاطر آلبومت هیچ سفارشی قبول نمی‌کردی. کار آلبومت به طور کامل تمام شده است؟
در حال تمام شدن است. هفت، هشت ماه اخیر فقط مشغول آلبوم خودم بودم و دوست داشتم تمرکزم به هم نخورد. خیلی هم سخت بود چون هیچ درآمدی نداشتم و فکر می‌کنم کلا ً یکی دو تا آهنگ برای دیگران تنظیم کردم. اگر کاری را قبول می‌کردم تمرکز ذهنی ام به هم می‌ریخت چون سبک آلبومم با سبک سفارش‌ها متفاوت است. یک جاهایی باید از پول به خاطر اعتبارت بگذری.

 خودت از آلبوم راضی هستی؟

راضی ام. اگر شانس هم با من یار باشد می‌دانم مردم هم خوششان خواهد آمد.
 
 می‌گویی که هفت هشت ماه هیچ سفارشی را قبول نمی‌کردی اما مدتی پیش یک آگهی در یکی از مجلات دیدم که اسم و عکس تو را هم به عنوان یکی از افراد تیم آلبوم زده بودند.
متأسفانه در موسیقی ایران افراد کلاهبردار زیادند. چون من کم کار می‌کنم و همیشه مشتری خودم را دارم، هیچ توجهی برایم ندارد که تو این آگهی اسمم بخورد. ولی دو ماه پیش بود که توی صفحه آخر مجله موسیقی قرن بیست و یک برای تولید آلبوم موسیقی آگهی زده بودند و عکس و اسم من هم آن وسط بود، بدون این که توی زندگی ام این مجله را خوانده یا حتی اسمش را شنیده باشم.

 واقعا ً؟

بله. حتی اسم مدیر آن شرکت را هم توی زندگی ام نشنیده بودم. الأن هم قصد دارم از طریق مراجع قانونی پیگیر ماجرا باشم. چون واقعا ً با آبروی حرفه ای من بازی شد. هشت، نه ماه هر کسی زنگ می‌زد و می‌گفتم کار نمی‌کنم، حالا حتما ً اگر مجله را دیده بود فکر می‌کرد لنگ کارم و با او مشکلی دارم که کار نمی‌کنم.

 چطور از این قضیه خبردار شدی؟

یکی از دوستانم ساعت یک شب زنگ زد و واقعا ً تا چهار، پنج صبح خوابم نمی‌برد. حالم بد بود و نمی‌دانستم چه کار باید بکنم. واقعا ً آبروریزی بود.

خیلی از دوستان آهنگ ساز می‌گویند که یکی از سخت ترین موسیقی‌ها راک و متال است و تنظیم این کارها خیلی طاقت فرساست. با توجه به علاقه ات به موسیقی راک نظرت در این مورد چیست؟

دقیقا ً این طوری است. تنظیم راک از سخت ترین تنظیم‌هاست. نوازندگی و صدابرداری اش هم خیلی سخت تر از کارهای الکترونیک مثل ترنس و‌هاوس و ... است. در ایران هم چون به صورت جدی موزیک راک نداریم و در حد جرقه است، تجربه ای هم نبوده است. برای همین پیشرفت زیادی هم در این مورد نمی‌بینیم.

 یادم هست قبلا ً گفته بودی می‌خواهی در آلبوم خودت چند تا کار راک قوی داشته باشی.

همین کار را کرده ام و خودم از نتیجه اش راضی ام. به نظرم کارهای راک آلبوم از بهترین کارهایم هستند. فکر می‌کنم اگر امکان اجرای کنسرت راک را در ایران داشته باشیم، این نوع موسیقی هم ظرفیت مردمی‌ شدن را دارد. متأسفانه تا اسم راک می‌آید گروه‌های ایرانی یاد راک دهه هفتاد می‌افتند، در حالی که قصه راک هم در دنیا عوض شده است. جالب اینجاست که کسی در ایران حتی توانایی تولید کاری در آن کیفیت را هم ندارد. مدت‌هاست که گروه‌های راک علاوه بر نوازنده و خواننده یک متخصص صدا هم دارند که خیلی از کارهای موسیقی بر عهده اوست. مثلا ً متخصص صدای Coldplay قبلا ً متخصص صدای U2 هم بوده است. اگر آن متخصص نباشد دیگر چیزی که می‌شنویم U2 نیست. البته این چیز جدیدی نیست، فقط در سال‌های اخیر اهمیت آن بیشتر شده است و مدل کار کردن هم تغییراتی داشته. 

 به فکر کنسرت هستی؟

در این شرایط نه! چون اخیرا ً چند تا از خواننده‌ها کنسرت داشتند و با مشکلات عجیبی رو به رو شدند. این که به خاطر تماشاگران کنسرت برای خواننده‌ها مشکل ایجاد شود یا برق‌های سالن کنسرت را خاموش نکنند چیز قابل درکی نیست. مثل این است که توی شب مسابقه فوتبال بگذارند ولی چراغ‌های استادیوم را روشن نکنند. من خواننده ام، مسئول انتظامات کنسرت که نیستم. انگار باید در ایران علاوه بر هنرمند بودن ناظم هم باشی.
 اگر در جشنواره موسیقی سال آینده امکان برگزاری کنسرت با شرایطی که مد نظرت هست آماده باشد و دعوتت بکنند قبول می‌کنی؟
با شرایطی که امسال در جشنواره موسیقی بود نه! اما با شرایط استاندارد معلوم است که قبول می‌کنم. با شرایط حاضر هر کسی که به جشنواره رفته اعصاب فولادین داشته است.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 37
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
تاریخچه موسیقی پاپ
گفتگو با ماهان بهرام خان؛ خواننده‌ای که امسال خوش درخشید!!
حسین علیزاده و محمدرضا درویشی از كنسرت مشترك خود گفتند
به تماشای آب های سپید بنشینید
 توهین نکنید!! (با اولین خواننده هوی متال ایران)