برنیس آبوت، زن ثروتمندی نبود و همواره برای گذران زندگی در نبرد بود. او، برای نگهداری آرشیو آتژه، مجبور شد، بخشی از آن را به یک گالری دار بفروشد. با وجود این...

 داستان دو شهر
کارلوس فوئنتس، در حاشیه ای بر کتاب آئورا، نوشته است: آیا کتابی بی‌پدر، مجلدی یتیم در این دنیا وجود دارد؟ کتابی که زاده کتاب‌های دیگر نیست؟ ورقی از کتابی که شاخه ای از شجره پرشکوه تخیل آدمی‌نباشد؟ آیا خلاقیتی بدون سنت هست؟ و باز، آیا سنت بدون نو شدن، بدون آفرینشی جدید و نورستن قصه ای دیرینه دوام می‌یابد؟
 
داستان انتقال میراث بشری، نه تنها حوزه ادبیات، بلکه تمامی‌ وجوه مربوط به خلاقیت و آفرینش هنری را در بر می‌گیرد. تاریخ عکاسی هم سوای از این داستان نیست؛ داستان عکاسانی که عکس‌های عکاسان دیگر را محافظت کرده‌اند. یکی از این داستان‌ها دربار عکاس جوانی به نام برنیس آبوت 1 است؛ عکاس پرتره امریکایی؛ جوانی که در دهه 20 به پاریس نقل مکان کرد و در 1925، با یک عکاس منزوی خیابانی از در دوستی درآمد. این دوست تازه آشنا، همسایه من رِی در مونپارناس بود. برنیس آبوت به دوستش پیشنهاد کرد، از چهره اش عکس بگیرد، و او جواب مثبت داد. آبوت، از زوایای مختلف، از تمام رخ و نیم رخ او، عکس‌هایی برداشت و پس از مدتی تصمیم گرفت، نتیجه کار را به دوستش نشان دهد؛ اما، در آن مدت کوتاه، دریافت که سوژه اش دیگر در قید حیات نیست!
آرشیو این عکاس خیابانی نزد شخصی به نام آندره کالمو باقی ماند؛ کسی که دوهزار عکس از او را بی‌درنگ به بهای کمی ‌به فروش رساند. در نتیجه، آبوت تصمیم گرفت، باقی عکس‌ها را بخرد. در پاییز 1928، او رسیدی از هزاروپانصد نگاتیو شیشه ای و در حدود هشت هزار عکس را دریافت کرد و سال بعد، زمانی که به نیویورک باز می‌گشت، آن آرشیو را با خود برد. چهل سال بعد موزة هنرهای مدرن (MOMA)، این آرشیو را خریداری کرد؛ و بدین ترتیب آثار اوژن آتژه 2، یکی از بزرگ‌ترین عکاسان تاریخ، نجات یافت.
 
1899-1900
 
اوژن آتژه
1898-99
 
برنیس آبوت، زن ثروتمندی نبود و همواره برای گذران زندگی در نبرد بود. او، برای نگهداری آرشیو آتژه، مجبور شد، بخشی از آن را به یک گالری دار بفروشد. با وجود این، او این آرشیو را نگهداری و به سامان کرد و تصاویر را منتشر ساخت. با گذشت زمان، عکس‌های آتژه، که امکان داشت هیچ وقت در دنیای هنر مطرح نگردند، ارزش فراوانی یافتند. در این زمان آبوت در دهه هفتاد زندگی خود بود و بخش اعظم شهرتش را مدیون عکس‌هایی بود که تحت تأثیر پروژه عظیم آتژه، اما به شیوه ای دیگر، تولید کرده بود: مستندسازی بخش‌هایی از نیویورک، که در کتابی با عنوان «تغییر نیویورک» به چاپ رسیده بود؛ عکس‌های این پروژه سرشار از خوشبینی بود؛ عکس‌هایی متعلق به دوره ای پس از رکود اقتصادی امریکا؛ عکس‌هایی از آسمان خراش‌ها، ماشین‌ها، جاده‌ها و پل‌های جدید و شغل‌های جدید؛ حتا عکس‌هایی از هنرمندان. بیشتر عکس‌های آبوت بین سال‌های 1935 تا 1939 گرفته شده اند؛ زمانی که او بودجه ای از پروژه هنری فدرال (FAP) دریافت کرد؛ پروژه ای که بازوی خلاق معاملات جدید روزولت به شمار می‌رفت. این در حالی بود که عکس‌های آتژه متعلق به پاریس قدیم بود؛ پاریسی که در حال پاک سازی و تبدیل شدن به شهری جدید بود. او از مکان‌های دوست داشتنی عکس می‌گرفت که در حال نابودی بود. نگاه آتژه به پاریس، سرشار از عشق بود و تمامی ‌سویه‌های متفاوت این شهر را با دیدی عکاسانه و موشکافانه به تصویر می‌کشید: خیابان‌های خالی، ویترین مغازه‌ها، مردم معمولی شهر، پارک‌ها و تندیس‌ها و علی رغم کمبود چهره در تصاویر، حضور انسانی عمیق و جاودانه ای را در خود داشت. تمرکز اصلی او بر پاریس قرون وسطایی و نواحی اطراف آن بود. عکس‌های او از پاریس اشیا را دور هم جمع می‌کرد: مغازه‌ها، درها، ساختمان‌ها و خرده ریزه‌های یک شهر؛ یک شهر زیر خطر نو شدن. او در جستجوی جمع کردن مدارک و شواهد بود و روی قدرت تصویر، برای نگه داشتن اتمسفر و تمامیت صحنه شهری از دست رفته، پافشاری می‌کرد.
در میان هزاران عکسی که آتژه برداشته است، عکس‌هایی هم هستند که از ثبت صرف موضوع فراتر می‌روند و به دیدگاهی غنایی نزدیک می‌شوند. او توانست کیفیتی انسانی را در جایی خالی از حضور انسان پیدا کند. آتژه، بیش از هر کس دیگری حس و آهنگ خاص پاریس را به بینندگان تصاویرش القا می‌کرد. عکس‌های او شعرهایی بدون کلام و نمایشگر علاقه اش به پاریس بود.
در حالی که تغییرات نیویورک به طور جاه طلبانه عظیم و به لحاظ فیزیکی خطرناک بودند، آبوت به رابط‌های خوب میان برنامه ریزی و سازماندهی نیاز داشت؛ این که چه طور موقعیت برتر را پیدا کند؟ چه طور به ساختمان‌های در حال ساخت دسترسی یابد؟ چه طور یک دوربین قطع متوسط را حمل کند و چندده طبقه بالا ببرد؟ همه اینها برای نشان دادن لایه‌های فشرده و مجاورت ساختمان‌ها در کنار یکدیگر لازم بود؛ برای نمایش تفاوت دو زمان؛ تفاوت ساختمان‌های مرتفع و بلوک‌های قدیمی‌موقر و کم ارتفاع با پنجره‌هایی که سخاوتمندانه وسیع بودند، نرده‌ها، پله‌های چوبی، سنگفرش‌های جلوی درها و، در عین حال، آسمانخراش‌هایی که می‌خواستند از پشت سر آنها قد علم کنند، با پنجره‌هایی باریک و کوچک که به سرعت در دو ردیف تکرار می‌شدند و بی نظم بودند. برخی از پنجره‌ها باز و بعضی دیگر بسته بودند؛ و برخی روشن و بعضی خاموش. یکی از مشهورترین عکس‌های آبوت، آن قدر معروف شد که به عنوان کارت پستال در مغازه‌ها فروخته می‌شد. او شهر را از میان ساخت وسازها عکاسی کرد، از میان تیرآهن‌های مرتفع، از میان بلوک‌های فونداسیون، در کوچه پس کوچه‌های باریک منهتن، از فاصله‌های باریک میان ساختمان‌های مرتفع، که مثل قیفی نگاه بیننده را به سوی بالا متوجه می‌کرد.

 
ورسای
ورسای- 1905
 
اوژن آتژه
1923
 
اما آبوت سرخوش از شهر بود. شهر حرکتی رو به بالا داشت؛ ولی این به این معنا نبود که شهر فقرش را پنهان می‌کرد. او در سایر مناطق فقیرنشین نظیر بروکلین، ‌هارلم و بورلی عکاسی کرد. وی زمانی یک زن سیاهپوست را یافت که دو فرزند به همراه داشت؛ منزوی در گوشه ای از زمینی بایر، انگار که یک بمب اتمی‌ زندگی‌شان را ویران کرده بود. او خود می‌گوید: «وقتی دوربین به دست گرفتم، هیچ کسی به من توجهی نداشت.»
آبوت از فقر غافل نبود و همواره پرداختن به آن را دشوار می‌یافت. اما قادر بود، مثل یک بتمن، از ارتفاع به شهر نگاه کند. اما آنچه او می‌دید، شروع نیویورک بود؛ تراکم تبلیغات و نشانه‌های نئونی، ماشین‌ها و پمپ بنزین‌ها، ... با وجود این، او مانند آتژه، عکس‌هایی دارد از همسایه‌هایش و مطالعات اولیه از نیویورک کم ارتفاع و جزییات دوست داشتنی از ساختمان‌ها و مغازه‌ها. آبوت خاطره‌هایی را آشکار می‌کند که او دوست می‌داشت و به ناچار پشت سر می‌گذاشت.
 
به این ترتیب داستان‌ها انتقال می‌یابند؛ داستان شهرهایی که گذران سال‌ها از آنها خاطره می‌سازد و ما ساکنان دیگر این کره خاکی فقدان ثبت تصویری این خاطرات را به وضوح حس می‌کنیم. ای کاش میراث تصویری ما غنایی به وسعت ادبیات مان داشت، مثل فروغ که، در وصف شهر خود (تهران)، نوشته است: ... من تهران خودمان را دوست دارم. هر چه می‌خواهد باشد، باشد. من دوستش دارم؛ و فقط در آنجاست که وجودم هدفی برای زندگی کردن پیدا می‌کند. آن آفتاب لخت کننده و آن غروب‌های سنگین و آن کوچه‌های خاکی و آن مردم بدبخت مفلوک بدجنس را دوست دارم ... .
 
اوژن آتژه
هتل Archbishops، لیون
 
 
اوژن آتژه
خیابان ابر 1921-22
 
پی نوشت  
1. Bernice Abbott. 2. Eugene Atget.
 
 
تهیه شده توسط: مجله تندیس/ زیبا مغربی
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
آقارضا اولین عكاس حرفه‌ای پرتره در ایران
سنت کاریکاتور اروپای پیش از نازیسم
افسانه‌ای كه افسانه نبود!
می‌خواهم باور کنم
تابلوهای پیكاسو در اسپانیا (گزارش تصویری)