اولین بار كه شاهد تخریب آثارم بودم با سنگ به لودر حمله كردم و راننده لودر با ماشینش عرصه را ترك كرد. حالا پس از چندین سال...

 

 ماهی‌های ايرانی در رودخانه‌های جهان
چه انتظاری می‌توانید از هنرمندی داشته باشید كه برای پیدا كردنش باید ردش را از كوه و كمر بزنی و از جای تایر چرخ‌های دوچرخه‌اش پیدایش كنی. اصلا باوركردنی نیست كه تنها هنرمند بین‌المللی هنر محیطی كشورمان برای ترددش به دانشگاه و خانه از دوچرخه استفاده می‌كند. 
 روزی نیست كه خبری از او منتشر شود كه احمد نادعلیان این بار ماهی‌های سنگی‌اش را در اعتراض به تخریب محیط زیست یا اصلا خلق اثری دیگر در حوزه هنر محیطی به آب‌های رودخانه‌ای نسپرده باشد. احمد نادعلیان متفاوت است و برای آن كه متفاوت‌ترین هنرمند ایرانی یا حتی هنر محیطی بین‌المللی كشورمان نام گیرد، تلاش بسیاری نیز كرده است. اكنون آثارش در بیش از 40 كشور دنیا در شرق تا جزایر ژاپن، در شمال تا جزایر شمالی فنلاند در قطب و در غرب تا غربی‌ترین نقطه آمریكا پراكنده هستند و این خود بهترین گواه برای این هنرمند پركار كشورمان است.
او فارغ‌التحصیل دانشكده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران در رشته نقاشی و دارای مدرك دكتری فلسفه هنر در زمینه تخصصی نقاشی و تزئینات دیواری از دانشگاه مركزی انگلستان است. با وی درباره تنها دغدغه زندگی امروزش یا همان هنر محیطی به گفتگو نشستیم.

شاید بهترین شروع برای گفتگو این باشد كه تعریفی دوباره از هنری داشته باشیم كه اكنون شما را در جهان با آن می‌شناسند. هنر محیطی چیست؟
هنر محیطی تعاریف متعددی دارد، تعاریفی كه در گذشته داشته است، تعاریفی كه امروزه در غرب وجود دارد. در ایران نیز تعریف خاص خود را دارد. من ضمن پذیرش تعاریف امروزین آن، سمت و سوی شخصی خودم را دنبال می‌كنم.
در دائره‌المعارف نوشته شده توسط استاد روئین پاكباز آمده كه هنر محیطی اصطلاحی بوده است برای توصیف آثار سه‌بعدی كه تماشاگر بتواند به فضای آنها داخل شود و خود را در محیطی ساخته‌شده حس كند؛ اما امروزه ما با تعریف گسترده‌ای مواجه هستیم. این تعریف مربوط به گونه‌ای از هنر در گذشته بود.
فكر می‌كنم هنر محیطی می‌تواند به هنری اطلاق شود كه هنرمندان اغلب با استفاده از عناصر یا اشیای موجود در طبیعت یا در محیط‌های غیرمتعارف هنرشان را شكل و ارائه دهند؛ بنابراین چگونگی محیط پیرامون اثر و مواد مصالح موجود در محیط، در كیفیت و چگونگی اثر تاثیر دارند. در این هنر گاهی نظمی برگرفته شده از طبیعت احیا می‌شود. بدین‌سان در جریان خلق یك اثر محیطی بخصوص در طبیعت گاه هنرمند چیزی از طبیعت كم كرده و گاه عنصری را به آن می‌افزاید. در این هنر گاهی هنرمندان صرفا با رویكردی زیبایی‌شناسانه درصدد خلق آثاری هستند كه چگونگی اشكال یا زیبایی آثار در اولویت قرار دارند و گاهی تعهدات اجتماعی اهمیت دارند. برای مثال اهمیت دادن به محیط زیست زمینه‌ساز این هنر است.
هنر محیطی الزاما مانا نیست. از این رو به واسطه عكاسی و تصویربرداری ثبت و ارائه می‌شود. گاهی مستندات تصویری این هنر یا عناصر طبیعت به فضای نمایشگاه انتقال می‌یابند و به صورت چیدمان ارائه می‌شوند.
بنابراین محیط می‌تواند طبیعی یا شهری باشد و هنرمند می‌تواند از مواد طبیعی یا بازمانده‌های صنعتی استفاده كند و هنری ارائه دهد كه نه‌تنها از منظر زیست‌محیطی سازگار با محیط است، بلكه مختص به فضای ارائه‌شده است. جابه‌جایی یك چیدمان محیطی ممكن است آن را كم‌ارزش كند.
تعریف شخصی من از هنر محیطی به ویژگی بالا خلاصه نمی‌شود. از دید من رابطه عمیقی میان محیط طبیعی و محیط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد. در آثار من در كنار مسائل زیست‌محیطی همواره مسائل انسانی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دیده می‌شود.

تعریف جامعی بود، اما به عقیده من این هنر در ایران آن طور كه باید شناسانده نشده است. اصلا آیا به
هنر شما در ایران توجه می‌شود؟
رسانه‌ها بخصوص خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها به كار من توجه ویژه‌ای دارند. در هفته چند خبرنگار با من تماس دارند و روند كارهای من را پوشش می‌دهند. از آنجا كه در ایران برای من امكان نشر آثارم نبوده است، من بازتاب آثارم در شبكه اینترنت و حتی رسانه‌ای مثل روزنامه را یك حلقه تكمیلی هنرم تلقی می‌كنم. از دید من این هنر بدون بازتاب رسانه‌ای بی‌معنی است. حلقه مفهومی آن شاید با چنین مصاحبه‌ای تكمیل شود.
بیش از 12 سال است كه در این زمینه به صورت تخصصی فعال هستم. در موارد بسیاری این امكان برایم فراهم بوده است كه آثار محیطی خود را به نمایش درآورم. تا به حال چند صد نفر در جشنواره‌های محیطی شركت كرده‌اند و حالا هنر محیطی توسط هنرمندان جوان متعددی دست‌كم 50 نفر به صورت جدی در گوشه و كنار ایران دنبال می‌شود، اما با وجود نشاط و سرزندگی‌ای كه دارد از دید مسوولان فرهنگی به عنوان یك جریان جدی به رسمیت شناخته نشده است.
درخصوص دلایل مهجور واقع شدن هنر محیطی در ایران می‌توان گفت اولا رویكرد متولیان فرهنگی در ایران اغلب متوجه هنرهایی است كه در یك ساختار سنتی ارائه می‌شوند. به عنوان نقاش و كسی كه روی سنگ كنده‌نگاری می‌كند، اگر اثری از من در یك نمایشگاه به نمایش درآید، آن اثر به عنوان یك كالا همواره قابل ارائه است و ارزش اقتصادی دارد؛ اما درخصوص آثار محیطی این گونه نیست. ارائه مستندات آنها می‌تواند فروش آنها نیز تلقی شود.
حتی اگر این امكان وجود داشته است كه آثار به نمایش درآیند، این به این معنی نیست كه حق مطلب ادا شده است. انجام این آثار مستلزم وقت، توجه جدی و گاهی سرمایه‌گذاری است و در پایان كالای هنری قابل فروشی باقی نمی‌ماند. افرادی كه در كشورهای دیگری هم‌طراز من هستند به واسطه حمایت نهادهای فرهنگی، این امكان برایشان فراهم بوده است كه از مجموعه آثارشان كتاب و مجلدات بسیاری چاپ شود. تاكنون هیچ مجلدی از آثارم در داخل كشور منتشر نشده است. به همین دلیل در ایران برای من و بسیاری از هنرمندان جوان كه در این زمینه فعال هستند، ترویج و نشر هنر محیطی و ماندگاری‌اش اغلب قائم به رسانه است.
یعنی تنها چیزی كه از بسیاری از آثار باقی می‌ماند عكس و فیلم یا حتی نوشته و گزارش است. بسیاری از نهادهای دولتی، وابسته به دولت و بخش خصوصی به اشكال گوناگون از مستندات ما بدون اجازه ما استفاده می‌كنند.

یك نگاه كنجكاو به مجموعه آثارتان این سوال را پیش می‌آورد كه در كارهایتان به دنبال ایرانیزه كردن تفكری غربی هستید یا ذات این شاخه هنری چنین موضوعی را قبول ندارد و هنری است كه وابسته به محیط و فرهنگ‌ها نمی‌شود؟
وقتی دانشجو بودم، فضایی در جمع هنرمندان ایرانی حاكم بود و من نیز بی‌تاثیر از این جریان نبودم. تلاش نسل ما این بود كه بسیاری از سنن كهن را در كارهایمان به كار بگیریم. تاثیرات آن دوران هنوز باقی است. در حال حاضر تلاش آگاهانه در این زمینه انجام نمی‌دهم، اما فكر می‌كنم به صورت طبیعی مولفه‌هایی بومی آشكار می‌شود. شاید بیشتر در نقطه مقابل آن حركت كنم. این كه چگونه مسائل زمان و مكان خودم را با مسائل جهان امروز و زمانه‌ای كه در آن زندگی می‌كنم، تطبیق دهم. فكر نمی‌كنم جهانی شدن بومی بودن را سلب كند. عدد 100 یك را نیز شامل می‌شود. مفاهیمی وجود دارند كه همیشه و همه جا وجود داشته‌اند. باید دید چگونه می‌توانیم آینه درون خود را غبارروبی كنیم و به دیگران نشان دهیم. حقیقت یكی است. این كه در كدامین آینه با چه شفافیتی و صیقل‌یافتگی و در دست چه كسی و در چه زمان و مكانی دیده شود و این كه با چشمی بینا یا كم‌سو دیده شود متفاوت جلوه خواهد كرد.

تصورم بر این است كه تنها هنرمند محیطی بودن در ایران، حس خوشایند و ناخوشایندی را همراه می‌آورد. این را از آن رو می‌پرسم كه بسیاری نمی‌دانند یا نمی‌توانند پتانسیل بالای این شاخه هنری را در انتقال مفاهیم درك كنند.
من از این كه هنرمند محیطی نامیده بشوم احساس بسیار خوشایندی دارم. هرگز احساس بدی نداشته‌ام. بركت زندگی در طبیعت و با طبیعت بودن این بوده است كه از زیبایی‌ها و نظام آن بیشتر از دیگران لذت ببرم. در مقابل، شما وقتی به طبیعت و محیط حساس می‌شوید، نسبت به تخریب آن و نادیده گرفتن قوانین مرتبط با طبیعت بیشتر از دیگران حساس هستید و این رنج زیادی را در پی خواهد داشت.
با وجود موفقیت یا عدم موفقیت در این زمینه كه آیا می‌توانم سرنوشت طبیعت را عوض كنم یا نه، این احساس خوشایندی است كه حداقل سرنوشت خود من تغییر كرده و از بی‌تفاوتی نسبت به مسائل پیرامونم نجات پیدا كرده‌ام.
هنر محیطی به اعتقاد من قابلیت‌های بسیار بالایی برای طرح مسائل انسانی دارد و می‌تواند از فرهنگ ایرانی در عرصه جهانی صیانت كند.
نوع ایرانی هنر محیطی به لحاظ رویكرد‌هایی كه در پیش گرفته مورد توجه عموم است. از سوی دیگر در یك عرصه جهانی، بسیاری از نخبه‌ها اثر ما را تحسین می‌كنند و همواره ایرانی‌تبار‌ها به رویكرد ما افتخار می‌كنند.
من بخوبی می‌دانم نشر پی‌درپی آثارم به عنوان ایرانی در كتاب‌های تاریخ هنر معاصر و نشریات تخصصی، ارزش فرهنگی و اقتصادی بسیار بالایی دارد.
براستی دولت چقدر باید هزینه كند كه نام خلیج فارس را در تقویم دیواری آمریكا بگنجاند؟ آیا می‌تواند؟ من نه‌تنها هزینه‌ای پرداخت نكردم، بلكه به عنوان هنرمند آن اثر، در قبال توافق و قرارداد دستمزد دریافت كردم.
این هنر پرسش‌های زیادی مطرح و راه‌حل‌های بسیاری پیشنهاد می‌كند.
برای اهل طبیعت بسیار شاعرانه است و برای افراد فراقانون و بی‌توجه به طبیعت تلخ و مزاحم. ناخوشایندی و ناخشنودی ریشه در سوءتفاهم‌ها و سوءاستفاده‌ها دارد. آنها نمی‌دانند آلودگی رودخانه پلور و مخالفت با تخریب مكان‌های تاریخی و برداشتن كوه سیاه از كنار تالاب گاوخونی یا واگذاری خاك سرخ هرمز به بیگانه خطاست. آموزه‌های دینی و فرهنگی، حتی قوانین ناقص موجود و مهم‌تر از آن عقل و وجدان گواهی می‌دهد كه باید تلاش كرد از این مسائل جلوگیری شود. پیگیری این مساله برای ما سود مادی ندارد.

حال با این اوصاف نگاه خارجی به وجود چنین هنری در داخل ایران با توجه به همه مسائل ریز و درشتی كه هنر امروز ایران را فرا گرفته چیست؟
رسانه‌های وابسته به غرب به دلایل سیاسی اغلب موارد منفی در فضای ایران را مورد توجه قرار می‌دهند و متقابلا رسانه‌های رسمی ایران نیز همین رفتار را دارند. این رفتار بر حوزه هنر و فرهنگ نیز سایه افكنده است. در چنین شرایطی وقتی خارجی‌های متخصص یا عام با رویكرد، عملكرد و مهم‌تر از آن هنر ما مواجه می‌شوند، بسیار شگفت‌زده می‌شوند. آنها اغلب انتظار ندارند چنین جریانی در ایران زنده باشد. من نه در مقام یك مسوول رسمی، بلكه فقط به عنوان یك فرد خود را متعهد می‌دانم كه كشورم و فرهنگ ایرانی را آن طور كه شایسته است، معرفی كنم.
در چند سال اخیر پیام‌های متعددی دریافت كرده‌ام كه نشان می‌دهد نخبه‌های هنری، آثار ما را تعقیب می‌كنند و از آن تاثیر گرفته‌اند.

شما یك هنرمند بین‌المللی شده‌اید. هر جا سخن از هنر محیطی است نامی از شما برده می‌شود. وقتی در سال 2006 میلادی هنرمند محیطی سال آمریكا شناخته شدید، در مجله مربوط به آن گفتید: «من در یك دهكده به دنیا آمدم. من در آنجا زندگی و كار می‌كنم، اما من با مردم دهكده جهانی همكاری می‌كنم.» تفاوت‌ها و اشتراكات فرهنگی و اندیشه‌ای شما به عنوان ایرانی با آنان در چیست؟
همه انسان‌های كره زمین در آفرینش از یك گوهرند. آنها به تناسب موقعیت جغرافیایی، فرهنگی و... دارای شعور، عشق، احساسات و... هستند.
از منظر فرهنگی من یك ایرانی هستم. ایران از دید من یك جغرافیای فرهنگی است. به عبارت دیگر، یك پل فرهنگی است كه متعالی‌ترین ارزش‌های شرق و غرب را در بر می‌گیرد. من از فرهنگ پیشین ایران آموخته‌ام كه فرهنگ ایران می‌تواند با دیگر فرهنگ‌ها گفتگو كند، تاثیر بپذیرد و تاثیر بگذارد.
من همواره سعی می‌كنم از مجرای اساطیر، ادبیات عرفانی و باورهای دینی، اشتراكات و همسویی فرهنگ ایران با دیگر فرهنگ‌ها را كشف كنم. در چنین شرایطی می‌توان از چین سخن گفت كه اهالی دهكده‌ای كه من در آن زندگی می‌كنم و نیز مردم دهكده جهانی آن را بفهمند و دوست داشته باشند.
اما مسائل محیطی و زیست‌محیطی را نمی‌توان منطقه‌ای حل كرد. بحران‌های محیطی می‌توانند از همه جای جهان ریشه بگیرند و به همه جای جهان آسیب برسانند. اگر در آمریكا نیروگاه‌های انرژی به لایه ازن آسیب برسانند، پیامد گرمای جهانی آن متوجه ایران نیز خواهد بود. اگر در كشورهای عراق یا عربستان شن‌های روان مهار نشوند، غبار آن چشم كودكان ایرانی را كور می‌كند و اگر نفتكشی از ایران مورد حمله قرار گیرد، آلاینده‌های آن به آب‌های دیگر كشور‌ها نیز خواهد رفت.
در حوزه هنر محیطی همسان ماهی‌ها و پرنده‌های مهاجر مرز نمی‌شناسم. من دوست دارم مثل ماهی‌هایم از مرزها عبور كنم. من می‌دانم كه آنها راحت‌تر از انسان‌ها زندگی می‌كنند. آنها از یك گوشه جهان به گوشه دیگری حركت می‌كنند. آنها مرزها را نمی‌شناسند. سلامت دنیا مهم‌تر از بركه‌ای است كه فقط ساعاتی آنجا سكنی داریم. ما می‌توانیم همسان بذری باشیم كه از مرزهای سیاسی عبور كنیم و در سرزمین فرهنگی دیگر رویش كنیم تا رایحه ما را احساس كنند.
به هر حال در عین اشتراكات، تفاوت‌هایی وجود دارند. كریستو برای انجام هر اثر محیطی خود میلیون‌ها دلار هزینه می‌كند. چنین بودجه‌ای در آمریكا وجود دارد؛ اما من در روستای پلور با قلمی كار می‌كنم كه میل سوپاپ ماشین است و در جزیره هرمز با استفاده از پر پرندگان و موی بز قلم‌مو می‌سازم. حالا اثر ما در كتاب گفتگو در گوناگونی‌ها كنار هم منتشر شده است.
در جامعه غربی لودرها و بیل‌های مكانیكی هنر زمینی می‌سازند، در ایران لودر‌ها و بیل‌های مكانیكی هنر زمینی یا رودخانه‌ای من را تخریب می‌كنند. در هر صورت معنایی شكل گرفته است. من به اندازه بضاعت و توانایی‌هایم سعی كردم سهمی داشته باشم.

یكی از اصطلاحاتی كه همیشه همراه نام شما می‌آید نام هنر رودخانه است. هنر رودخانه چیست؟
هنر رودخانه (River Art) عنوانی بوده است كه من از جریان هنر زمینی (Land Art) وام گرفته‌ام. هنرمندان زمینی، زمین را تبدیل به اثر هنری كردند و آن را هنر زمین نامیدند و من نیز چون رودخانه را تبدیل به اثر هنری كردم آن را هنر رودخانه نامیدم. مورخان و منقدان شناخته‌شده هنر معاصر، این عنوان را به رسمیت شناخته‌اند. ادوارد لوسی انگلیسی در كتاب هنر فردا، جان كی گرانده كانادایی در كتاب گفتگو در گوناگونی‌ها و دیگر مجلات هنری كانادا و رابرت سی مورگان در مقالاتش از این عنوان استفاده كرده‌اند.
یكی از اولین مجموعه آثار محیطی من است و تا عمر دارم آن را ادامه می‌دهم. من در وسط رودخانه‌ها روی سنگ‌ها نقش ماهی می‌كنم. این مجموعه پرسشی بود كه چرا رودخانه دیگر ماهی ندارد و چگونه با اراده ما می‌تواند داشته باشد. حالا رودخانه‌های بسیاری در جهان از جمله راك كراك واشنگتن، رودخانه تایمز لندن، رودخانه سن پاریس، رودخانه لی جینك چین، رودخانه راین آلمان، رودخانه دانوب صربستان و... میزبان دائمی ماهی‌های ایرانی هستند. آنها در جویبارهای دهكده‌ای كه من زندگی می‌كنم متولد شده‌اند و حالا آنها در اقیانوس دهكده جهانی رها شده‌اند. احساس بسیار خوبی دارم كه می‌توانم سرزندگی و نشاط را به بشریت هدیه كنم.
 
در خبرها داشته‌ایم كه اغلب آثار شما در رودخانه‌های پلور تخریب شدند. آیا این سرنوشت، شما را مایوس نكرده است؟
من ماهی‌ها و الهه‌های بسیاری را نقش زدم و به طبیعت هدیه كردم. عدم احترام به طبیعت و جهل آنها را نابود كردند. این آثار استعاره‌ای از طبیعت و موجودات زنده‌ای هستند كه رنجی را متحمل می‌شوند و به واسطه جهل زمانه ما تخریب شده‌اند.
اولین بار كه شاهد تخریب آثارم بودم با سنگ به لودر حمله كردم و راننده لودر با ماشینش عرصه را ترك كرد. حالا پس از چندین سال موضوع برای من عادی شده است. من كارهایم را به طبیعت می‌سپارم و آنها طبیعت و آثار من را همزمان تخریب می‌كنند. سرنوشت آثار من با سرنوشت طبیعت گره خورده است. اثر هنری بدون طبیعت رو به زوال و انسان‌هایی كه فاقد احساس هستند بی‌معنی است.
من معمولا آثار تخریب شده‌ام را در شبكه اینترنت و نمایشگاه‌هایم ارائه می‌كنم. از دوستان رسانه‌ای و خبرنگاران تشكر می‌كنم كه به این مساله توجه دارند. شاید نسلی دیگر دلسوز آنها باشد. من آرزو دارم روزی طبیعت و هنر جایگاه والای خود را بازیابد.
 
رابطه بسیار عمیقی میان هنر محیطی و محیط زیست وجود دارد. كمی فلسفی‌تر به این موضوع نگاه كنیم. محیط زیست هنر محیطی را تعریف می‌كند یا هنر محیط زیست را؟
تعریف وسیع‌تر محیط زیست، طبیعت است. طبیعت بر ما محیط است و نظام آن در همه شوون زندگی ما تاثیر می‌گذارد. بدون شك محیط كم یا زیاد چگونگی بسیاری از هنر‌ها بخصوص هنر محیطی را تبیین می‌كند. نباید فراموش كرد كه انسان در حالی كه بخشی از طبیعت است، مابین محیط و هنر قرار دارد. او واسطه است. او این قابلیت را دارد كه ادراك خود از محیط را در هنرش بازتاب ‌دهد. انسان در چند قرن گذشته و از وقتی علوم عقلی و تجربی رشد كرده و بخصوص زمانی كه نیرو را ذخیره كرده، این خطا را مرتكب شده كه بر طبیعت غلبه كند. غلبه و سلطه او نتیجه‌اش بحران‌های جدی در جهان امروز است. هنر محیطی مرهمی است كه می‌تواند ناسازگاری‌های انسان نسبت به طبیعت را یادآور شود و راه‌حل‌هایی را پیشنهاد می‌كند كه انسان به عصر كهن‌الگو‌ها برگردد؛ عصری كه انسان بخشی از هستی است نه تنها مالكی كه به آن تجاوز می‌كند.
 
برای یك هنرمند محیطی چرا باید این اندیشه به وجود آید كه زمین و موزه یكسان است؟ اصولا این اندیشه از كجا نشات می‌گیرد؟
هنر محیطی عناصر طبیعت را محترم می‌شمارد. سنگ‌ها در زمین یادآور بسیاری از موجوداتی هستند كه پیش از ما زنده بودن را تجربه كرده‌اند. انسان پیشین و دستاوردهای فرهنگی و هنری كه دلالت بر آمال آرزو و خرد اوست در خاك نهفته است. كریه‌ترین لایه زمین متعلق به انسان امروزی است. ذرات خاك در زمین نه‌تنها یادگار جسم نیاكان ماست، بلكه همانند گهواره‌ای است كه نطفه تمدن‌های بعدی را در بر دارد. من در سفرهایم به گوشه و كنار جهان، سنگ‌هایم را در دل خاك پنهان می‌‌كنم. این آثار رازی هستند كه با زمین در میان گذاشته می‌شوند. این بذر فرهنگی روزی شكوفا خواهد شد.
 
بسیاری از رودخانه‌های ایران و خارج از ایران پر شده‌اند از ماهی‌های رها. ایده این ماهی‌ها از كجا شكل گرفت؟
مجموعه عوامل متعددی موجب شد كه در دهه گذشته طی سفرهای متعدد به گوشه و كنار جهان، همانند یك آیین، سنگ‌هایم كه دارای نقش خیالی ماهی هستند را به داخل رودخانه‌ها، آبراه‌ها، دریاچه‌ها و دریا‌ها پرتاب كنم.
در دسترس بودن آثارم در بستر رودخانه نتیجه‌اش این بود كه بسیاری از آثارم تخریب یا در بستر رودخانه به گونه‌ای جابه‌جا شدند كه پنهان شدند.
آموزه‌های عرفانی در ادبیات ایرانی به من آموخته است كه وجود، همواره وجهی پیدا و آشكار نیست. حكمای قدیم گفته‌اند، عدم نیز وجود دارد.
بنا به دلایل بالا من از ماهی‌هایم چشم پوشیدم و آنها را در آب رها كردم. تجربه دیدن نقش آب و سندیت بخشیدن آنها به صورتی كه در عكس دیده می‌شود مرا با دنیایی جدید آشنا كرد. اشكالی كه به واسطه برخورد سنگ با آب ایجاد می‌شوند، فوق‌العاده هستند. تندیس‌هایی را به چشم دیدم كه با آب ساخته شده‌اند. گاهی به اعماق آب می‌روم و ماهی‌هایم را جستجو می‌كنم. بسیاری از ماهی‌هایم در اعماق آب باقی ماندند. پنهان بودن به معنی نیستی و مرگ نیست. آنها زنده هستند، زندگی رازآلودی را تجربه می‌كنند و روزی رستاخیز خواهند كرد. نمی‌دانم كه آیا كسی مفهوم ماهی‌های مرا صید خواهد كرد؟
 
احمد نادعلیان برخلاف بسیاری از هنرمندان، هنرمندی است كه همیشه با دوچرخه تردد می‌كند. دوچرخه‌ و هنر محیطی. یادم می‌آید طرحی بزرگ را نیز در هنر محیطی با دوچرخه اجرا كردید. هنر دوچرخه و هنر بازیافت چیست؟
دوچرخه یك وسیله نقلیه پاك است و توصیه به استفاده از آن اهمیت دارد. به عنوان یكی از علاقه‌مندان به مسائل محیط زیست من همواره با دوچرخه تردد می‌كنم. وقتی به شهر تهران می‌آیم برای رفتن به دانشگاه و مراكز فرهنگی و محیط كارم كه در حیاط خانه پدری من در خیابان پیروزی (ایستگاه صددستگاه) واقع شده است با دوچرخه تردد می‌كنم. در بسیاری از كشورها در گوشه و كنار دنیا وقتی برای اجرای اثر هنری به آنجا سفر می‌كنم دوچرخه وسیله‌ای است كه با آن به محیط‌های طبیعی می‌روم و آثارم شكل می‌گیرد. سال گذشته حدود 2 ماه در جزیره هرمز زندگی كردم. در جزیره نیز اغلب با دوچرخه تردد دارم. دیدن نقش چرخ دوچرخه‌ها روی ماسه‌ها اتفاقی شد كه من چرخ‌هایی را پیش‌بینی كنم كه وقتی با آنها در ساحل دریا ركاب می‌زنم نوشته چاپ شود. در طول مدت زمانی كه در جزیره اقامت داشتم نوشته‌های بیشتری را آماده كردم. آج چرخ‌های این دوچرخه به گونه‌ای طراحی شده است كه اگر در ساحل دریا سوار بر آن ركاب بزنم، خط‌نوشته چاپ خواهد شد. خط‌نوشته‌ها شامل «رویای صلح در خلیج فارس»، «جنگ نه»، «دوستی ملل» و «محیط پاك» هستند كه به صورت برجسته و البته وارونه نوشته شده است. چرخ‌های این دوچرخه به وسیله بازیافت لاستیك‌های كهنه طراحی و آماده شدند. یك لاستیك كهنه دوچرخه مورد استفاده قرار گرفت و خط‌نوشته‌های آماده روی لاستیك كهنه‌ای دیگر چسبانده شدند. اول صبح و عصر‌ها مناسب‌ترین زمان برای دیده شدن نقوش و دوچرخه‌سواری است. در مدت زمانی كه در جزیره هرمز بودم بیش از 1400 كیلومتر ركاب زدم. این مسافت به صورت نمادین مرتبط با میزان تقریبی ساحل خلیج فارس می‌باشد كه از خرمشهر تا بندرعباس وسعت دارد. قصد من ترویج فرهنگ صلح و صیانت از حریم جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی كشورم ایران است. از دید من هنر، انسانی‌ترین راه مقابله با تحریف نام خلیج فارس است.

یادم می‌آید در همان زمان هم با شعار صلح شما جشنواره‌ای با عنوان رویای صلح ترتیب دادید و گویا اثر پرواز 655 IR نیز كه خاطره به شهادت رسیدن عده‌ای از هموطنانمان توسط ناو آمریكایی نیز بود با همین هدف در این جشنواره شكل گرفت
.