گرچه آثار او سوررئالیستی و نمادگرا بودند؛ اما کارهایش دوپهلو و کنایی نیستند. کاریکاتورهای رضایی، در عین عجیب وغریب بودن، تصویری هجوآلود از یک وضعیت مشخص‌اند و البته بیشتر این کارها، هجو....
 
جرقه ای میان بادهای زمانه
شعر هر چه نادرتر، سراینده تنهاتر.
  ‌هایدگر
در مقالة «انزوای اردشیر سیزدهم»، که در «تندیس» 135 (30 مهر 1387) منتشر شده است، اشاره کرده بودم، در دیداری که با آقای جواد مجابی داشتیم، او نمونه ای از آثار هنرمندی را به نام امین الله رضایی روی دیوار منزل خود نشان دادند که به قول آقای مجابی هیچ کم از کار محصص نداشت. بعدها نمونه‌هایی از کارهای این هنرمند را در مجله «نگین» دیدم. مدت‌ها مترصد موقعیتی بودم که دربارة این کاریکاتوریست و طراح گرافیک فراموش شده مطلبی بنویسم. تا جایی که حافظة نگارنده یاری می‌کند، متأسفانه در دوره‌های اساسی تحول کاریکاتور پس از انقلاب، نامی ‌از این هنرمند در نشریات و کتاب‌های کاریکاتور نیامده است. کم کاری او در زمینه کاریکاتور علت اصلی بود یا ضعف حافظه جماعت کاریکاتور؟
جواد مجابی
در آن روز، حین نشان دادن کار اردشیر و کار او، گفت: «مثلاً این کار مال یک آدمی ‌است که هیچ دست کمی ‌از اردشیر محصص ندارد. اسمش امین‌الله رضایی است. کار فوق‌العاده قوی است، ولی به دلیلی که آن ذهنیت مدرن را نداشت، ادامه نداد. خیلی هم تشویقش کردم و مطلب برایش نوشتم. آدمی ‌با این قدرت که طنز خیلی غریبی برای آن دوره تاریخی دارد، در مقایسه با این کار اردشیر هیچ دست کمی ‌ندارد. شاعر بود، نقاش بود، ویولونیست بود و آوازه خوان بود1
برایم عجیب است در این سال‌ها، که کاریکاتور به بالندگی رسیده و سعی شده است که تاریخ کاریکاتور مورد توجه و بازخوانی قرار گیرد، نامی‌از او به میان نیامد. حتا کاریکاتوریست‌های فعال پیش از انقلاب چه در کتاب‌های معدود تحقیقی و چه در مصاحبه‌های خود نامی ‌و یادی از این کاریکاتوریست به میان نیاورده اند. شیوه کارهای بجا مانده از امین الله رضایی طنز سیاه و متفکرانه است که در دهة 40 و بخصوص دهه 50 خورشیدی به کاریکاتور روشنفکری معروف شد. کاریکاتورهایی که از رضایی دیده‌ام، آثاری بر ضد نظام استبدادی و شاهنشاهی است. کاریکاتورهایی آناتومیک، پُرپرداخت با‌هاشورهای منظم و دقیق که ترکیب اندام انسانی و حیوانی و تغییر اعضای فیگور انسان، به کاریکاتوری با بیان انتقادی تبدیل شده است.
 
امین الله رضایی
 
گرچه آثار او سوررئالیستی و نمادگرا بودند؛ اما کارهایش دوپهلو و کنایی نیستند. کاریکاتورهای رضایی، در عین عجیب وغریب بودن، تصویری هجوآلود از یک وضعیت مشخص‌اند و البته بیشتر این کارها، هجو مستبدان بر سر قدرت است؛ او قدرتمندان را استهزا نمی‌کند، بلکه موقعیت حماقت بارشان را در وضعیتی رعشه آور و موحش، توصیف می‌کند.
رضایی استعدادی بود که هیچ وقت دیده نشد. آیا خود این استعداد را کشت یا بی‌میلی جامعه هنری او را از کاریکاتور دور کرد، یا غم نان کاریکاتور را از او گرفت؟ در جایی گفته بود: «جرقه ای بودم میان هزاران جرقة شتابنده ... هم به دنبال غم نان بودم و هم در پی تکامل و به روز کردن کارهایم.» وقتی به کارهایش نگاه می‌کنم، یاد حرف‌های جواد مجابی می‌افتم که می‌گفت، کارهای او هیچ کم از اردشیر محصص نداشت. تسلط او بر طراحی و سوژه‌های تلخ و به اصطلاح روشنفکرانه می‌توانست آینده ای مشخص برای وی در کاریکاتور رقم بزند، اما، این گونه نشد. آخرین آثاری که از امین الله رضایی در خاطر دارم، کارهایی با موضوعات مهاجرت و گفت وگوی تمدن‌ها بود که در پنجمین دوسالانة بین المللی کاریکاتور تهران (از 24 مهر تا 24 آبان 1380) در موزه معاصر تهران به نمایش درآمد. اثر گفت وگوی تمدن‌ها در بخش جوایز جنبی دوسالانه از سوی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد و تندیس ویژه به او اهدا گردید. اما، اثر مربوطه در کتاب دوسالانه چاپ نشد. در مصاحبه ای این گلایه را مطرح کرده بود: «اسم اینجانب جزو برندگان در کاتالوگ ثبت شده، اما، از خود اثر هنری و تصویر آن در کاتالوگ خبری نیست، پرسش این است که: آقایان گروه مسؤول برگزارکننده چه پاسخی دارند به من بدهند و چرا در انتخاب اثر ناقابل من جابه جایی صورت گرفته و اصل تابلو را چه بر سرش آورده اند؟»2 
امین الله رضایی در این مصاحبه دل پری از مسؤولین دوسالانه داشت، اما گمان بر این است که مسؤولین حتا نام او را نشنیده بودند، چه برسد به این  که بخواهند قدر اثر وی را بدانند!
نجم الدین فرخ یار
- مدیر ماهنامه گرافیک- در مقاله ای که خبر درگذشت رضایی را منتشر کرد، از او به عنوان یکی از «هنرمندان فرهیخته ای که به غلط گوشه نشین شده» است، نام برده و می‌نویسد: «وی هنرمند دردآشنایی بود که با سختی جنگید و عمری را با قلب شکسته سپری کرد. بارها مرگ را به کناری زد و زندگی را با خوشی تجربه کرد. وی در حال جمع آوری مجموعه آثارش بود که این کار نیمه کاره باقی ماند.»3
 
امین الله رضایی
 
امین الله رضایی در 1315 در همدان به دنیا آمد. در کودکی زندگی سخت و پرفرازونشیبی را پشت سرگذاشت. از همان کودکی به نقاشی، ادبیات، شعر، موسیقی و خط دلبسته می‌شود و علی رغم سخت گیری‌های مذهبی پدر، نقاشی و موسیقی را مجدانه ادامه می‌دهد. در تئاتر بوعلی همدان، به همراه دوستش- یوسف امزاجردی- پیش پردة موزیکال اجرا می‌کرد و فلوت می‌نواخت. پس از عزیمت به تهران در 1336 به محمد بهرامی ‌و سازمان هنری پارس معرفی می‌شود. او در این سازمان با هنرمندانی نظیر محمدعلی زاویه، محمد تجویدی، بیوک احمری، علی اکبر صادقی، مرتضی ممیز همکار می‌شود و با انواع سبک‌ها و فنون نقاشی، گرافیک، کلیشه، گراوور، چاپ، تفکیک زینک و فیلم آشنا می‌گردد.
امین الله رضایی در اولین نمایشگاه بین المللی تهران در پیش از انقلاب به دریافت بورسیه شش ساله فرانسه و پنجاه هزار تومان پول نقد از طرف حکومت وقت نایل می‌شود که از پذیرفتن آن امتناع می‌کند. وی همچنین برندة دیپلم افتخار در رشتة صنایع‌دستی از کارگاه‌های صنایع‌دستی شهر بنگلور هند از مجموعة تبادل فرهنگی آسیایی شده بود.
او در زمینة گرافیک و کاریکاتور با مؤسساتی مانند سپهر، امیرکبیر، پدیده، عطایی، اشراقی، اقبال، و نشریات زن  روز، اطلاعات بانوان همکاری داشت. کاریکاتورهای او در صفحه هنری شب‌های پنج شنبه روزنامه کیهان منتشر می‌شد. او در زمینة نقد نقاشی هم فعال بود و همراه با خسرو گلسرخی مصاحبه‌هایی با حضور هنرمندان مطرح آن زمان طرح و اجرا می‌نمود.
امین الله رضایی نیز مانند همشهری خود رضا شبیری در حالی مُرد که جماعت کاریکاتوریست کمتر نامی‌از او شنیده بود، با این تفاوت که شبیری وقتی در 1372 در چهل وپنج سالگی درگذشت، هنوز نسل نوی کاریکاتور ایران پا به عرصه نگذاشته بود. اما زمانی که امین الله رضایی در 1383 در شصت و هشت سالگی درگذشت، کاریکاتور ایران فرازوفرود شکل گیری خود را پشت سر گذاشته بود و شایسته این بود که یادی از پیشگامان کاریکاتور نظیر او شود. این کار وظیفة کاریکاتوریست‌ها و نویسندگان هم نسل امین الله رضایی بود یا سردبیران نشریات فکاهی یا کاریکاتوریست‌های جوانی که مسؤولیت‌های متعدد اجرایی کاریکاتور در دست شان بوده و هست؟ در هر حال، این وجیزه گرچه برای مرحوم امین الله رضایی موثر نخواهد افتاد، اما شاید تلنگری باشد بر ذهن بی‌خاطرة کاریکاتور ایران تا بداند درخت کاریکاتور در مُلک هنر معاصر بی ریشه نبوده و بی بَر نبالیده است.    
 
 
پی نوشت
1- بخشی از این مصاحبة بلند در شماره دوم فصلنامه خط خطی، سال دوم، زمستان 1386، به چاپ رسیده است.
2- این گفت وگو در ماهنامه گرافیک، شماره‌های 53-52 (مهر و آبان 1382) و 56-54 (آذر 1382) به چاپ رسیده است. سپاس نثار نجم الدین فرخ یار که این گفت وگوی مفصل، که مرجع مهمی‌برای شناخت بهتر این هنرمند فراموش شده است، توسط نشریه او فراهم شد.
3- ماهنامه گرافیک، شماره‌های 65- 63 (تاریخ ندارد).
 
 
 
تهیه شده توسط: مجله تندیس/ رز عیسی/ سیدامیر سقراطی
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
چرا کاریکاتورهای چهره تلخ نیستند؟! (+عکس)
طلیعه کامران؛ از افسرده‌ترین نقاشان معاصر ایران
معرفی هنرمندان معاصر ایران؛ محمد احصایی 
كاریكاتورهایی كه گُم نمی‌شوند!
 سنت کاریکاتور اروپای پیش از نازیسم