آرام و آهسته خواهم رفت به دورها جایی كه اثری ازمن نباشد جایی كه نفس كشیدن را از یاد خواهم برد در كویری سوزان در انتهای یك قرن درابتدای یك حس در اواسط سرنوشت، من خواهم مرد، معصومانه و پاك در خاكی یخ زده در فصلی دور از گرما، تنها خواهم مرد.
مزار خود را سر پناه كبوتران بیآشیانه خواهم ساخت، در زمستان سرد و بی روح، گرمای تابستان را به آنان خواهم بخشید، خاطراتم را باقی خواهم گذاشت برای آنان كه مرا دوست میدارند.
من خواهم مرد با امید اینكه شاید بر مزارم گل سرخی بروید، خدایا اگر سهم من این است كه آشیانهای برای كبوتران بیبال شوم پس زمانی كه كوچ پرستوها رسید به آنان بگو به هر قاصدكی رسیدند داستان مرا بگویند كه زمان طولانی است منتظر آنان هستم، به تمام فرشتهها بگو بوی گل مریم را برایم بیاورند به آنان بگو كه عاشقانه گلهای مریم را دوست میداشتم به تمام مرغان عشق بگو كه چقدر عاشق پرواز بودم به صدفهای دریایی بگو مرا همیشه بیاد داشته باشند، به ماهیان بگو موجها را نوازش كنند بگو كه فرشتهها بر بالای دریا به استقبالم بیایند بگو كه آنان میآیند بگو كوچ پرستوها در فصل باز شدن گلهای سپید زیررنگین كمان خواهد بود(خدای بزرگ بگو كه منتظرمی؟)
من خواهم مرد با امید اینكه شاید بر مزارم گل سرخی بروید، خدایا اگر سهم من این است كه آشیانهای برای كبوتران بیبال شوم پس زمانی كه كوچ پرستوها رسید به آنان بگو به هر قاصدكی رسیدند داستان مرا بگویند كه زمان طولانی است منتظر آنان هستم، به تمام فرشتهها بگو بوی گل مریم را برایم بیاورند به آنان بگو كه عاشقانه گلهای مریم را دوست میداشتم به تمام مرغان عشق بگو كه چقدر عاشق پرواز بودم به صدفهای دریایی بگو مرا همیشه بیاد داشته باشند، به ماهیان بگو موجها را نوازش كنند بگو كه فرشتهها بر بالای دریا به استقبالم بیایند بگو كه آنان میآیند بگو كوچ پرستوها در فصل باز شدن گلهای سپید زیررنگین كمان خواهد بود(خدای بزرگ بگو كه منتظرمی؟)
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ(www.seemorgh.com/entertainment)
منبع: مطالب ارسالی بینندگان