اصولاً تحول‌ عاطفي‌ دختران‌ متفاوت‌ از پسران‌ است. پسران نسبت‌ به‌ جنبه‌ غريزي‌ تخيلات‌ خود غافل‌ باقي‌ نمي‌ مانند، اما دختران‌ در اين‌ دوستي‌ها...

خيابان جاي مناسبي براي يافتن شريك زندگي نيست
بررسي علل‌ و ريشه‌ اين‌ ناهنجاري‌ اجتماعي‌
گفت‌ و گو‌ با دكتر صديقه‌ يگانه، روان شناس
دوستي‌هاي‌ خياباني‌ بين‌ دختر و پسر ايراني‌ را چگونه‌ تجزيه‌ و تحليل‌ مي ‌كنيد؟
به‌ طور كلي، در آغاز نوجواني‌ به‌ علت‌ بيداري‌ غرايز و شدت‌ حالات‌ هيجاني، گرايش‌ دختران‌ و پسران‌ به‌ دوستي‌ با جنس‌ مخالف‌ بيشتر مي ‌شود. داشتن‌ دوست، اعتماد به‌ خود را تأييد و تقويت‌ مي ‌كند و نيازهاي‌ عاطفي‌ و احساسي‌ را تا حدي‌ تأمين‌ مي ‌نمايد؛ و در صورتي‌ كه‌ پيوند دوستي‌ گسسته‌ شود، شخص‌ نسبت‌ به‌ ارزش‌هاي‌ وجودي‌ خود دچار شك‌ و ترديد مي‌ شود.
بعضي‌ از پسران‌ ايراني، داشتن‌ دوست‌ دختر را نوعي‌ محبوبيت، قدرت‌ اجتماعي‌ و موفقيت‌ براي‌ خود محسوب‌ مي‌ كنند و در شرايطي‌ كه‌ توانايي‌ تشكيل‌ خانواده‌ از طريق‌ ازدواج‌ را ندارند، عده‌اي‌ از آنان، نيازهاي‌ جنسي‌ و عاطفي‌ خود را از طريق‌ دوستي‌هاي‌ افراطي‌ برطرف‌ مي ‌نمايند. متقابلاً برخي‌ دختران‌ ارتباط‌ با پسران‌ را نوعي‌ جذابيت‌ براي‌ خود تلقي‌ مي‌ كنند، و متأسفانه‌ اكثر قريب ‌به ‌اتفاق‌ اين‌ دختران‌ تصور مي‌ كنند كه‌ اين‌ دوستي‌ها به‌ ازدواج‌ منتهي‌ مي ‌شوند.
اصولاً تحول‌ عاطفي‌ دختران‌ متفاوت‌ از پسران‌ است. پسران نسبت‌ به‌ جنبه‌ غريزي‌ تخيلات‌ خود غافل‌ باقي‌ نمي‌ مانند، اما دختران‌ در اين‌ دوستي‌ها معمولاً به‌ دنبال‌ عشق‌ آرماني‌ و رمانتيك‌ هستند. آنها اين‌ عشق‌ را آسماني‌ و پاك‌ مي ‌دانند و خيانت‌ در آن‌ را گناهي‌ بخشش ‌ناپذير مي ‌شمارند. با اين‌ توصيف،‌ دوستي‌ هاي‌ دختر و پسر ايراني‌ كمي‌ شباهت‌ به‌ دوستي‌ موش‌ و گربه‌ دارد. پسر جوان‌ در جست‌ و جوي‌ لذت‌هاي‌ جنسي‌ خود با وعده‌هاي‌ فريبنده‌ و دروغين، دختر جوان‌ را تسليم‌ خواسته‌ هاي‌ خود مي‌ كند. پس‌ از مدتي‌ روابط‌ نامشروع، و در پي‌ آن‌ تسليم ‌نشدن‌ پسر براي‌ ازدواج، دختر جوان‌ دچار آسيب‌ رواني‌ مي ‌شود و احساس‌ افسردگي، پوچي‌ و بي‌ ارزشي‌ مي ‌كند. متأسفانه‌ در فرهنگ‌ ايرانيان، آسيب‌هاي‌ اجتماعي، تربيتي‌ و رواني‌ چنين‌ دوستي‌هايي‌ بيشتر متوجه‌ دختران‌ است‌ و مرد ايراني‌ بدون‌ هيچ‌ گونه‌ محدوديتي، تجربه‌ هاي‌ متنوع‌ اين‌ دوستي‌ها را پشت‌ سر مي‌ گذارد. اما دختر ايراني، اگر يك‌ نمونه‌ چنين دوستي‌ با جنس‌ مخالف‌ را تجربه‌ كند، تا پايان‌ عمر، شأن‌ و حرمت‌ خويش‌ را از ديدگاه‌ خانواده‌ و جامعه‌ از دست‌ مي ‌دهد و برچسب‌ ناشايست‌ بودن‌ را با خود حمل‌ مي ‌كند و آثار سوء اين‌ تجربهِ منفي‌ پس‌ از ازدواج‌ هم‌ به‌ نوعي‌ در زندگي ‌اش‌ نمايان‌ مي ‌شود.
دوستي‌هاي‌ خياباني، عاري‌ از شكوفايي‌ محبت‌ و عشق‌ واقعي‌ است‌ و بيشتر يك‌ پيوند غريزي‌ است. اگر هم‌ به‌ ازدواج‌ منتهي‌ شود پشتوانه‌ عشق‌ و محبت‌ ندارد و چنين‌ ازدواجي‌ دوام‌ پيدا نمي‌ كند؛ زيرا پسر و دختر جوان‌ بيشتر شريك‌ لذت‌هاي‌ جنسي‌ يكديگر بوده‌اند و زندگي‌ واقعي‌ پس‌ از ازدواج‌ امري‌ فراتر از ارضاي‌ غرايز جنسي‌ است. در تجربهِ اين‌ دوستي‌ها، فرصتي‌ براي‌ انتخاب‌ و شناخت‌ صحيح‌ يكديگر به‌ وجود نمي ‌آيد، زيرا در اوج‌ هيجانات‌ ناشي‌ از غرايز جنسي، افراد نمي‌ توانند عاقلانه‌ و آگاهانه‌ يكديگر را بشناسند و انتخاب‌ كنند. اگر هم‌ اجباراً ازدواجي‌ صورت‌ گيرد، پس‌ از مدتي‌ كوتاه‌ به‌ جدايي‌ و طلاق‌ منتهي‌ مي‌شود.
لطفاً در مورد آينده‌ اين‌ دوستي‌ها بيشتر توضيح‌ دهيد.
متأسفانه‌ اين‌ دوستي ‌ها بدون‌ شناخت‌ واقعي‌ جنس‌ مخالف‌ و براساس‌ هيجانات‌ و احساسات‌ سطحي‌ و زودگذر شكل‌ مي ‌گيرد و حاصل‌ آنها بروز رفتارهاي‌ نادرست‌ و روابط‌ نامشروع‌ است‌ كه‌ در اين‌ روابط‌، بازنده‌ اصلي‌ و هميشگي‌ غالباً دختران‌ جوان‌ هستند؛ دختراني‌ كه‌ با نهايت‌ سادگي، زيبايي، لطافت‌ و ظرافتي‌ را كه‌ خدا به‌ آنها امانت‌ داده، در اختيار كسي‌ مي ‌گذارند كه‌ در خيانت ‌كردن‌ به‌ امانت‌ مهارت‌ دارد. دختران‌ جوان‌ باور نمي‌ كنند كه‌ چنين‌ پسراني‌ معمولاً تنوع‌ طلب‌ هستند. و پس‌ از مدتي‌ كوتاه، سراغ‌ طعمه ‌اي‌ ديگر مي‌ روند و همه‌ وعده‌هاي‌ به‌ ظاهر عاشقانه‌ را فراموش‌ مي‌ كنند. آينده‌ اين‌ دختران‌ به‌ دو صورت‌ قابل‌ تصور و پيش‌ بيني‌ است:
1. دختر جوان‌ و آسيب‌خورده‌ پس‌ از يك‌ تجربه‌ دوستي‌ خياباني، براي‌ هميشه‌ درس‌ عبرت‌ مي ‌گيرد؛ به‌ ارزش‌ وجودي‌ خود پي‌ مي ‌برد و اين‌ دوستي‌ها را رها مي ‌كند.
2. دختر جوان‌ و و آسيب ‌خورده‌ تا حد وسيله ‌اي‌ براي‌ ارضاي‌ جنسي‌ نزول‌ مي ‌كند؛ و در عين‌ حال‌ چنين‌ مي ‌پندارد كه‌ با اين‌ عمل‌ به‌ محيط‌ و به‌ خانواده‌ خود دهن ‌كجي كرده‌ و آزادي‌ به‌ دست‌ آورده‌ است. در حالي‌ كه‌ اين‌ اعمال‌ برخلاف‌ تصور او و ديگران، بيانگر آزادي‌ زن‌ نيست، و سرانجام‌ آن‌ پشيماني‌ و از دست‌دادن‌ سلامت‌ تن‌ و روان‌ خواهد بود. چنين‌ دختري‌ با اراده‌ خود، به‌ سادگي‌ و به‌ ارزاني‌ و فراواني، تمام‌ هستي‌ و وجودش‌ را در اختيار گرگ‌ هاي‌ درنده‌ و طمعكار جامعه‌ قرار مي‌ دهد و با دست‌ خود، علف‌هاي‌ هرز و ميكروب‌هاي‌ كشنده‌ را تقويت‌ مي‌ كند.
دوستي‌هاي‌ خياباني‌ تحت‌ تأثير چه‌ عواملي‌ شكل‌ مي ‌گيرند و افزايش‌ مي ‌يابند؟
زماني‌ كه‌ خانواده‌ و جامعه‌ نقش‌ اساسي‌ خود را جهت‌ ياري ‌دادن‌ به‌ نسل‌ جوان‌ براي‌ يافتن‌ هويت‌ سالم، مثبت، پويا و سازنده‌ به‌ خوبي‌ ايفا نكنند، نسل‌ جوان‌ با آشفتگي‌ هويت‌ و خلاء وجودي‌ مواجه‌ مي ‌شود و براي‌ كاهش‌ اضطراب‌ و رهايي‌ از بحران‌ هويت‌ و سرگشتگي، به‌ اين‌ دوستي‌ها تن‌ مي ‌دهد. جوان‌ در تصور و توهم‌ خويش، از طريق‌ دوستي‌ با جنس‌ مخالف، مي‌ خواهد به‌ آرامش‌ برسد. او لذت‌ اين‌ دوستي‌ را عامل‌ تسكين‌ براي‌ بحران‌ بي‌هويتي‌ خويش‌ مي ‌داند.
ناتواني‌ خانواده‌ و جامعه‌ در پاسخگويي‌ صحيح‌ و به ‌موقع‌ به‌ نيازهاي‌ اساسي‌ نسل‌ جوان‌ عامل‌ ديگري‌ جهت‌ شكل ‌گيري‌ دوستي‌هاي‌ خياباني‌ است. امنيت، احترام، محبت‌ و دوست‌ داشته‌ شدن‌ از جمله‌ نيازهاي‌ رواني‌ انسان‌ است‌ كه‌ متأسفانه‌ به‌ دليل‌ سرگرم ‌شدن‌ خانواده‌ها و جوامع‌ به‌ فراهم ‌ساختن‌ امكانات‌ اقتصادي، اين‌ دو نهاد انسان‌ساز از هنر عشق‌ ورزيدن‌ و احترام‌ گذاردن‌ به‌ نوجوانان‌ محروم‌ مي‌ شوند.
عامل‌ ديگر، فقر فرهنگي‌ و نشناختن‌ هويت‌ واقعي‌ جنس‌ مخالف‌ است؛ و شايد اين‌ عامل‌ محصول‌ نشناختن‌ قدر خويشتن‌ توسط‌ دختران‌ جوان‌ باشد. اگر دختران‌ به‌ قداست، ارزش، اهميت‌ و كرامت‌ خويش‌ واقف‌ شوند و در مورد جنس‌ مخالف، رفتاري‌ توأم‌ با متانت‌ و بزرگ‌ منشي‌ و بي‌ اعتنايي‌ داشته‌ باشند و به‌ سادگي‌ در برابر خواسته‌ هاي‌ جنس‌ مخالف‌ تسليم‌ نشوند، فرصتي‌ براي‌ انحراف‌ به‌ وجود نمي ‌آيد.
متأسفانه‌ عده‌اي‌ براي‌ دفاع‌ از حقوق‌ زنان‌ خياباني، اين‌ تفكر غلط‌ را تبليغ‌ مي ‌كنند كه‌ «فقر اقتصادي» ريشه‌ اين‌ معضل‌ اجتماعي‌ است؛ اما به‌ نظر مي ‌رسد «فقر و ضعف‌ فرهنگي» بنياد اصلي‌ اين‌ معضل‌ باشد، زيرا برخي‌ از اين‌ عناصر اجتماعي‌ نه‌ تنها فقر اقتصادي‌ را لمس‌ نكرده‌اند، بلكه‌ كمابيش‌ از رفاه‌ اقتصادي‌ و امكانات‌ فراوان‌ برخوردار بوده‌اند، ولي‌ نگرش‌ آنها نسبت‌ به‌ وجود انساني‌ خود حقيرانه‌ و پست‌ بوده‌ است. در مقابل، بسياري‌ از زنان‌ پاك‌ و فرهيخته‌ ايراني‌ در نهايت‌ فقر اقتصادي، از نظر فرهنگي‌ كاملاً غني‌اند و با نهايت‌ عفاف‌ و نجابت، به‌ كارهاي‌ سازنده‌ و مثبت‌ مي‌پردازند. آنان‌ زندگي‌ خويش‌ را با تلاش‌ و پشتكار به‌ درستي‌ اداره‌ مي ‌كنند و تن‌ به‌ پستي‌ نمي‌ دهند. اما زناني‌ هستند كه‌ در اثر فقر فرهنگي‌ و اخلاقي‌ شديد، خود را ارزان‌ مي‌ فروشند، آن‌ هم‌ در شرايطي‌ كه‌ هيچ‌ گونه‌ كمبود اقتصادي‌ ندارند و حتي‌ از رفاه‌ بيش‌ از حد برخوردارند. نكته‌ درخور توجه‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر كسي‌ فقر فرهنگي، فكري‌ و اخلاقي‌ نداشته‌ باشد، به‌خوبي‌ مي ‌تواند براي‌ رهايي‌ از چنگال‌ فقر اقتصادي، برنامه ‌ريزي‌ كند.
آيا اين‌ دوستي‌ها به‌ ازدواج‌ منجر مي‌شود؟
تعداد كمي‌ از اين‌ دوستي‌ها در شرايط‌ اضطراري‌ و اجباري‌ براي‌ خروج‌ از مرز روابط‌ نامشروع، به‌ اجراي‌ تشريفات‌ قانوني‌ ازدواج‌ منتهي‌ مي ‌شود. اين‌ امر در وضعيتي‌ صورت‌ مي ‌گيرد كه‌ انتخاب‌ همسر و رعايت‌ معيارهاي‌ ضروري‌ براي‌ زندگي‌ مشترك، عملاً امكان‌ پذير نيست‌ و دو دوست‌ پس‌ از پشت‌ سر گذاشتن‌ تجربهِ روابط‌ نامشروع، ناگزيرند تن‌ به‌ قانون‌ ازدواج‌ بدهند تا به‌ خانواده‌ و جامعه‌ ثابت‌ كنند كه‌ انسان‌هاي‌ ارزشمندي‌ هستند.
آيا آيندهِ چنين‌ ازدواج‌هايي‌ قابل‌ پيش ‌بيني‌ است؟
در پاسخ‌ اين‌ سؤال‌ بايد تعريف‌ مشخصي‌ از دوستي و ازدواج به‌ دست‌ آوريم. نخستين‌ امري‌ كه‌ در اثر پيوند دوستي‌ مي ‌شكفد، محبت‌ است. متأسفانه‌ دوستي‌هاي‌ خياباني‌ با هيجانات‌ احساسي‌ ناشي‌ از شدت‌ فعاليت‌ غريزه‌ جنسي‌ آغاز مي‌ شود و چنين‌ ارتباطي‌ از محبت‌ و عشق به‌ معناي‌ واقعي‌ كلمه‌ خالي‌ است. ازدواج پيوند عميق‌ ميان‌ دو انسان‌ براساس‌ مودّت‌ و حُبّ شديد است. دو انساني‌ كه‌ واقعيت‌هاي‌ وجودي‌ يكديگر را پذيرفته‌ اند در برابر يكديگر مسئوليت‌ و تعهد احساس‌ مي ‌كنند و در حق‌ هم‌ دلسوزي، فداكاري‌ و ايثار روا مي ‌دارند.
دوستي‌هاي‌ خياباني، عاري‌ از شكوفايي‌ محبت‌ و عشق‌ واقعي‌ است‌ و بيشتر يك‌ پيوند غريزي‌ است. اگر هم‌ به‌ ازدواج‌ منتهي‌ شود پشتوانه‌ عشق‌ و محبت‌ ندارد و چنين‌ ازدواجي‌ دوام‌ پيدا نمي‌ كند؛ زيرا پسر و دختر جوان‌ بيشتر شريك‌ لذت‌هاي‌ جنسي‌ يكديگر بوده‌اند و زندگي‌ واقعي‌ پس‌ از ازدواج‌ امري‌ فراتر از ارضاي‌ غرايز جنسي‌ است. در تجربهِ اين‌ دوستي‌ها، فرصتي‌ براي‌ انتخاب‌ و شناخت‌ صحيح‌ يكديگر به‌ وجود نمي ‌آيد، زيرا در اوج‌ هيجانات‌ ناشي‌ از غرايز جنسي، افراد نمي‌ توانند عاقلانه‌ و آگاهانه‌ يكديگر را بشناسند و انتخاب‌ كنند. اگر هم‌ اجباراً ازدواجي‌ صورت‌ گيرد، پس‌ از مدتي‌ كوتاه‌ به‌ جدايي‌ و طلاق‌ منتهي‌ مي‌شود.
براي‌ پيشگيري‌ از بروز چنين‌ آسيب‌هاي‌ اجتماعي، چه‌ پيشنهاداتي‌ داريد؟
پيش‌ از هر چيز بايد خانواده‌ها به‌ نقش‌ حياتي‌ خود در برابر فرزندان‌ آگاه‌ شوند تا بتوانند الگوهاي‌ صحيح‌ رفتاري‌ را به‌ فرزندان‌ ارائه‌ دهند و هويتي‌ سالم‌ و پويا به‌ آنها هديه‌ كنند. والدين‌ بايد به‌ نيازهاي‌ عاطفي‌ و روحي‌ فرزندان‌ و شيوه‌هاي‌ صحيح‌ پاسخگويي‌ به‌ اين‌ نيازها واقف‌ شوند. از روش‌هاي‌ تربيتي‌ مؤثر در اين‌ زمينه‌ مي‌ توان‌ به‌ اين‌ موارد اشاره‌ كرد: تقويت‌ ارزش‌هاي‌ اخلاقي، معنوي‌ و انساني‌ و سست‌ گردانيدن‌ معيارهاي‌ صرفاً مادي‌ در نظر جوانان، تقويت‌ و توسعه‌ مراكز ورزشي‌ و تفريحي‌ و برنامه ‌ريزي‌ صحيح‌ براي‌ اوقات‌ فراغت‌ جوانان، ارائه‌ خدمات‌ رفاهي‌ و اجتماعي‌ جهت‌ برطرف ‌كردن‌ كمبودهاي‌ عاطفي‌ كودكان‌ و نوجوانان، پرورش‌ احساس‌ عزت‌ نفس‌ و اعتماد به ‌نفس‌ كودك‌ و نوجوان‌ در خانواده‌ و مدرسه، بهسازي‌ وضع‌ خانواده‌ها از طريق‌ تماس‌ با كارشناسان‌ متخصص‌ در امور خانواده، استفاده‌ از فيلم‌ ها و نوارهاي‌ تربيتي، سالم‌ سازي‌ محيط‌ اجتماعي‌ نوجوانان‌ و از بين ‌بردن‌ تبعيض‌ ميان‌ طبقات‌ جامعه، آموزش‌ مهارت‌هاي‌ حل‌ مسئله‌ به‌ نوجوانان‌ و نيز شيوه‌هاي‌ تصميم ‌گيري، آموزش‌ اصول‌ بهداشت‌ رواني‌ به‌ خانواده‌ها و فرزندان، پرهيز از سخت گيري‌ و تنبيه‌ و همچنين‌ اجتناب‌ از آسان‌ گيري‌ در تربيت‌ فرزندان، تشويق‌ فرزندان‌ به‌ رعايت‌ تعادل‌ و دوري‌ از بي‌ بندوباري، برقراري‌ احساس‌ امنيت‌ در خانواده‌ و جامعه‌ و جلوگيري‌ از بروز اضطراب‌ در نوجوانان‌ و جوانان.
توصيه‌ شما به‌ نسل‌ جوان‌ ايراني‌ چيست؟
سوء استفاده‌ از جاذبه‌ جنسي‌ عاملي‌ براي‌ انحرافات‌ اخلاقي‌ است. اين‌ امر مانع‌ از آن‌ است‌ كه‌ جوان‌ به‌ ارزش‌ انساني‌ خود واقف‌ شود، و كسي‌ كه‌ نتواند ارزش‌ انساني‌ خويش‌ را درك‌ كند، به ‌آساني‌ عظمت‌ خويش‌ را فداي‌ لذت‌هاي‌ پوچ‌ و لحظه ‌اي‌ مي ‌گرداند و اين‌ معامله‌ اي‌ زيانبار است‌ كه‌ در بسياري‌ مواقع‌ ضرر آن‌ قابل‌ جبران‌ نيست. عظمت‌ خود را دريابيد.