اساس سن و جنس طیفی از دلالت ها و انگارش ها در مورد رفتار مناسب اجتماعی وجود دارد که فعالیت های اوقات فراغت را توضیح می دهد.
 
 
از تقسیمات اجتماعی که به ناهمگونی و نابرابری در فراغت منتهی می شود، جنسیت(gender) است.جنسیت نوعی ساختار اجتماعی است و به استنباط جامعه از رفتار، ویژگی ها و نقش های مناسب برای مردان و زنان مربوط می شود. بر اساس سن و جنس طیفی از دلالت ها و انگارش ها در مورد رفتار مناسب اجتماعی وجود دارد که فعالیت های اوقات فراغت را توضیح می دهد.

 برای درک دقیق تر این که تقسیمات اجتماعی چگونه بر اوقات  فعالیت های فراغت اثر می گذارد، لازم است به دو بعد همبسته توجه نماییم که به پیامدهای عینی و ذهنی این تقسیمات مربوط اند. بعد عینی به وضعیت شخص در بازار کار، شغل، آموزش، تحصیلات، درآمد و مسکن مربوط است. ولی بعد ذهنی به برداشت های اجتماعی و فرهنگی و انگارش های شخصی مربوط است که از طریق تهادهای اجتماعی حفظ و بازتولید می شود.

در تقسیمات اجتماعی، زنان و مردان در حوزه‏ها و لایه‏های متفاوتی جای می‏گیرند. زنان غالبا در «حوزه خصوصی» خانواده قرار می گیرند و مراقبت‏های عاطفی و انجام امور خانگی را برعهده دارند. در حالی که مردان در «حوزة عمومی» کار، سیاست و فراغت واقع می‏شوند و تحت حمایت حوزه «خصوصی» قرار می‏گیرند و زنان به آنها خدمت می‏کنند. زنان شاغل با «زحمت دوگانه» انجام کار استخدامی و رسیدگی به کارهای خانه روبه‏رو هستند.

معمولاً چنین تصور می‏شود که تقسیم کار براساس جنسیت امری طبیعی و گریزناپذیر است و ناهمگونی‏های جنسی و مساله تولیدمثل ایجاب می‏کند که زنان مراقب و پروراننده کودکان باشند. در این دیدگاه فرض بر آن است که عوامل زیستی تعیین‏کننده رفتارهای اجتماعی و فرهنگی است و غریزه، زنان را به طور طبیعی به طرف مادری، کارهای خانه و مراقبت از کودک سوق می‏دهد. اما پیام زیستی جنس به تدریج در اثر عوامل فرهنگی و اجتماعی تغییر می‏کند و به شکل «جنسیت» ظاهر می‏شود. یعنی تقسیم زیستی بین مذکر و مونث با توجه به تفاوت‏های اجتماعی مردبودگی و زن‏بودگی یا به عبارت دیگر داشتن صفات زنانه و مردانه بروز می یابد.تعاریف فرهنگی جنسیت به مرور زمان هم در درون یک جامعه و هم در بین جوامع مختلف تغییر می‏کند.این تعاریف منشاء تعریف زنان ومردان هر جامعه ازخودشان ونیز منشاء نقش‏های جنسیتی است.

فمنیست‏های لیبرال که در دهه 1960 مبارزاتی در جهت کسب حقوق برابر با مردان و ایجاد فرصت‏های کاری و آموزشی برای زنان آغاز کردند، پایگاه‏های اصلی دگرگونی نظام تبعیض‏آمیز سرمایه‏داری را، اندیشه ها و شیوه تفکر درباره زن و زن‏بودگی می‏دانستند. تفکری که زنان را نه فقط به سبب به دنیا آوردن کودکان، بلکه به بهانة زن بودن و داشتن طبیعت زنانه، به انجام کارهای خانه و خانواده پیوند می‏زند. این تفکر مانع از آن می‏شود که برخی از زنان به شغل موردعلاقه خود بپردازند، از فراغت بهره‏مند باشند و در حوزه‏های اجتماعی زندگی فعالیت کنند.

برای رفع تبعیض از زنان چه در عرصه کار و چه در عرصه فراغت، لازم است که طرزفکر خویش را تغییر دهیم. غالباً خود زنان با قبول این موضوع که مردان «کار واقعی» انجام می‏دهند، باعث گسترش اندیشه پدرسالاری می‏شوند و به مردان حق می‏دهند که اوقات فراغت داشته باشند. پژوهش‏ها نشان می‏دهد که بسیاری از زنان از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیت‏های فراغتی احساس گناه می‏کنند. درنتیجه، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون باید با انجام کارهای اضافی خانه مانند اطوکشیدن، شست‏وشو یا کارهای بافتنی همراه باشد. تحت انقیاد درآوردن زنان از طریق توجیه و الزام آنها به انجام کارهای خانه و مراقبت از کودکان عملی می‏گردد.زنانی که از خانه داری و بچه داری احساس رضایت نکنند، در صورت مقاومت و مبارزه با این انتظارات فرهنگی با تعاریفی از قبیل «غیرطبیعی»، «بی‏توجه» یا «منحرف» روبرو می‏شوند.
 

منابع مربوط به انتظارات فرهنگی در مورد رفتارهای مناسب مردانه و زنانه را در همه جا می‏توان یافت. ولی این سرچشمه‏ها را بیشتر باید در نهادهای خانواده و آموزش جست‏وجو کرد. دختران هم در خانواده هم در موسسات فراغتی و هم در امکانات تفریحی مورد تبعیض واقع می‏شوند. بنابراین انگاره‏های موجود اجتماعی شدن و آموزش، باید دگرگون شود.

سرچشمه دیگر ویژگی های زنانه (زن‏بودگی) و مردانه(مردبودگی)، رسانه‏های گروهی هستند که با نشان دادن تصاویر زنان به ویژه در تبلیغات مصرفی به این امور دامن می‏زنند. در فروش کالاها به ویژه کالاهای ویژه اوقات فراغت، اختلافات جنسیتی نمایان می‏شود و تحت استیلا قرار گرفتن زنان در فرهنگ توده‏پسند جشن گرفته می‏شود. ایدئولوژی عشق رمانتیک در رگ‏های ادبیات، فیلم‏ها، مجلات و موسیقی توده‏پسند روان است. برخی از زنان با گردن نهادن به این اندیشه‏ها به بازتولید پدرسالاری کمک می‏کنند.

تحلیل‏های فمنیسم بنیادگرا که بر موضوعات سیاست‏های جنسیتی و ستمگری نسبت به زنان تمرکز دارد به اندازه فمنیسم مارکسیستی که بهره‏کشی اقتصادی از مردان و زنان را برجسته می‏سازد به بحث‏های فراغت نزدیک نمی‏شود. دیدگاه اخیر نشان می‏دهد که چگونه کار خانگی در خدمت منافع سرمایه درآمده است و اوقات فراغت مردان در خانه برای زنان ایجاد کار می‏کند. مردان از این رو می‏توانند در درون یا بیرون خانه به فعالیت‏های فراغتی بپردازند که مسئولیت عمده کارهای خانه از جمله کارهای روزمره، خرید و نگهداری بچه‏ها به عهده زنان است. با ازدواج و تشکیل خانواده علایق اوقات فراغت زنان محدود می‏شود اما این محدودیت‏ها به همان شکل یا به همان اندازه در مورد مردان اعمال نمی‏شود.

سه عامل کلیدی در فراغت عبارت اند از: زمان، فعالیت و فضا. و زنان در هر سه مورد وضعیت نامساعدی برای فراغت دارند. وقت آنها برای اوقات و فعالیت های فراغتی محدود است، فضاهای فیزیکی و اجتماعی که زنان می توانند در آنجا به فعالیت های فراغتی بپردازند، محدود است و در واقع گزینه های اوقات فراغت آنها دچار محدودیت است.

در بیشتر موارد، نخستین مسئولیت زنان، سازماندهی امور خانه و انجام کارهای خانه است صرف نظر از این که آنها شغل با دستمزد داشته باشند یا نداشته باشند. بر خلاف استخدام با دستمزد، این گونه کارهای خانه حد و مرز مشخصی ندارد. مسئولیت های خانگی به گونه ای است که تنظیم وقت و مشخص کردن مرز کار از اوقات فراغت را دشوار می سازد.بنابراین باعث تکه تکه شدن اوقات فراغت می شود. از این رو برای زنان ترسیم خط میان کار و فراغت دشوار است و در نظر گرفتن فراغت به منزله وقت آزاد با تجربه بیشتر زنان بیگانه است.
 
درست به همان شکل که جداسازی کار و فراغت به لحاظ بعد زمانی دشوار است، بسیاری از زنان از فضای یکسانی برای کار و اوقات فراغت بهره می گیرند که عمدتا همان خانه است. بنابراین بر خلاف مردان،بیشتر فعالیت ها و اوقات فراغت زنان به ویژه زنان دارای کودک خردسال، خصوصی و خانه محور است. همچنین شمار موسسات وفضاهای فراغتی عمومی که زنان می توانند در آن حضور یابند، بسیار کمتر است. برخی از این فضاهای تفریحی و ورزشی اساسا مردانه اند و زنان در آن احساس امنیت نمی کنند. به این محدودیت های فضایی باید عامل مادی درآمد را نیز افزود. زنان غیرشاغل و فاقد درآمد، به لحاظ درآمد «قابل مصرف»، به شوهرانشان وابسته اند و زنان شاغل اگرچه از این نظر وضعیت بهتری دارند اما چنانچه متاهل باشند وقت آزاد کمتری در اختیار دارند.

کار خانگی کاری بدون مهارت و یکنواخت، کسل‏کننده، روزمره و نامرئی است و تمامی هم ندارد. برای زنان خانه‏دار «وقتی که صرف نوشیدن چای» می‏شود، «گوش دادن به رادیو» و «پرحرفی» خیلی به عنوان اوقات فراغت به حساب نمی‏آید، بلکه «استراحت» پس از کار روزمره است که ممکن است فراغت محسوب شود. معما این است که بنابر شواهد موجود، زنان معمولاً معیارهای روبه افزایشی برای کارهای خانگی درست می‏کنند. درنتیجه وسایل خانگی جدید، الزاماً باعث کاهش میزان وقتی که آنها صرف انجام کارهای خانه می‏کنند نمی‏شود. زنان، به لحاظ مالی، اقتصادی و اجتماعی وابسته به ساختارهای خانواده و ازدواج هستند و کارگران بدون دستمزد عرصه خانه به شمار می آیند و مردان، کارگرانی که در بیرون و با دستمزد کار می‏کنند و  اگرچه هر دو گروه، مصرف‏کننده اند و در واقع آب به آسیاب سرمایه‏داری‏ می ریزند اما زنان فرصت ها و امتیازات کمتری در اختیار دارند.

دولت از طریق بخشش‏های مالیاتی، طرح‏های بازنشستگی و سیاست‏های رفاه اجتماعی، باعث وابستگی بیشتر زنان به مردان می‏شود. درنتیجه وظیفه اولیه زنان ارضای نیاز های مردان و انجام امور خانه است و انجام کارهای خانگی آنها، فضا، منابع و وقت لازم را برای مردان به ویژه شوهران فراهم می‏آورد تا از اوقات فراغت خویش لذت ببرند.

از طرف دیگر با افتادن مسئولیت خرید اقلام مصرفی خانواده بر دوش زن و به طور کلی با گسترش فرهنگ مصرفی، خرید تفننی به عنوان فعالیتی فراغتی، مطلوب زنان می‏شود. زیرا فرصتی برای خروج از خانه و حضور در مکان‏های امن عمومی در اختیار آنها می‏گذارد.
 

زنان، کار و اوقات فراغت
موقعیت خانه و کار خانگی، امکان اشتغال‏ دائمی به زنان را نمی‏دهد در نتیجه غالب آنان در بازار کار ثانویه و در مشاغل نیمه‏وقت و کم‏اهمیت‏تر به کار مشغول می‏شوند.
تعدد نقش های زنان هم در خانه و هم در محل کار در اوقات فراغت زنان محدودیت‏های آشکاری ایجاد می‏کند از این رو غالب آنها وقت آزاد، فضا و تسهیلات مناسب و وسیله نقلیه ایمن و درآمد قابل مصرفی برای پرداختن به اوقات فراغت در دسترس ندارند.

برای بسیاری از زنان کارگر که درگیر کاری دوگانه هستند «اوقات فراغت» زمانی است که صرف انجام کارهای خانه و بچه‏داری می‏شود زیرا تربیت آنها به نحوی است که «هوس» فراغتی آنها به این محدود می‏شود که ای‏کاش وقت بیشتری در اختیار داشتند تا باز هم بیشتر به انجام کارهای خانه بپردازند.
اگر زنان بخواهند آزادانه از اوقات فراغت خویش لذت ببرند باید پاره‏ای از ویژگی‏های زندگی مردان برایشان فراهم باشد. آنان به وقت آزاد، کاهش کارهای تکراری و کسل‏کننده خانگی، شغل با دستمزد، کاهش مسئولیت‏های مادری، ایمنی و اعتماد و شایستگی فرهنگی برای مشارکت در فعالیت‏های فراغتی سودمند نیاز دارند.

با این همه، طبقه، درآمد و تحصیل نیز ممکن است پاره‏ای از محدودیت‏هایی را که پدرسالاری بر فرصت‏های اوقات فراغت زنان تحمیل می‏کند، کاهش دهد.
در سطح بالاتر، بدیهی است که دسترسی زنان به اوقات فراغت تا اندازه‏ای بستگی به ساخت و چارچوب سیاست اوقات فراغت بخش‏های تجاری (بازار) و دولتی دارد.
در نهایت صرف نظر از عوامل فرهنگی که بیش از همه بر چند و چون فراغت مردان و زنان جامعه تاثیر می گذارد، وقت فراغت زنان تابعی است از خدمات اجتماعی و مراقبت‏های بهداشتی عمومی، مشارکت سایر اعضای خانواده در کار خانگی،گسترش فضاها و تسهیلات تفریحی و ورزشی عمومی برای زنان، تدارک غذای کودکان از طرف مدرسه، درآمد قابل مصرف و قابل اعتماد بودن وسیله حمل و نقل و ایمن بودن فضاهای فراغتی.
 
گردآوری:گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
منبع: anthropology.ir
 
مطالب پیشنهادی:
توصیه هایی برای توازن بین كار و زندگی
بیایید خوشحال زندگی کنیم
آیا می دانید روح شما هم سرما می خورد!!
آشنايى با چهار اثر اسكاول شين نویسنده موفق آمریکایی !!
جدیت زیاد می‌تواند منجر به تخریب موفقیت شود!