برون گرایی به چه دردی می‌خورد؟ درون گرایی به چه درد می‌خورد؟ در این مطلب با ما همراه باشید
 
 
برون گرایی و درون گرایی اصلا چی هستند؟ برون گرایی به چه دردی می‌خورد؟ درون گرایی به چه درد می‌خورد؟
 

بیا بیا بیرون بیا!

شما جزء کدام گروه هستید؟ از آن برون گراهای دو آتیشه که اصلا و ابدا با تنهایی حال نمی‌کنند یا از آن درون گراهای خفن که فقط در گوشه عزلت خودشان خوشند؟ یا شاید هم مثل بیشتر مردم جنس شخصیتتان میانه رو بود؟ به هر حال، احتمال اینکه نمره شما دقیقا وسط ماجرا باشد خیلی کم است و به احتمال زیاد، شما به یک طرف قطب درون گرایی یا برون گرایی تمایل دارید. در این شماره می‌خواهیم یک تعریف دقیق کارشناسی از این دو واژه دهان مالی شده بدهیم، انواع ریزتر برون گرایی و درون گرایی را بگوییم و برویم سراغ کاربردهایی که دانستن جنس شخصیت دارند. تا به حال فکر کرده اید که می‌شود رشته تحصیلی، شغل، محل زندگی و کلا سبک زندگی خودمان را براساس ویژگی‌های شخصیتمان بچینیم؟ این شما و این هم همه آن چیزهایی که می‌خواستید درباره برون گرایی و درون گرایی بدانید اما یا حال پرس و جو کردن را نداشتید یا کسی دم دستتان نبود که از او بپرسید.
 
 

برون گرایی و درون گرایی چی هستند؟

درباره واژه‌هایی که زیادی در دهان مردم می‌افتد، معمولا سوء تفاهم خیلی زیاد است؛ درست مثل آن جمله معلم زبان‌های کار درست که می‌گویند: «درس دادن به کسانی که تلفظ یا گرامر را غلط آموخته اند دو برابر زحمت دارد؛ اول یک بار باید آن تلفظ یا گرامر غلط را از ذهنشان بیرون کنی و بعد دوباره تلفظ و گرامر درست را یادشان بدهی». چون که احتمالا دانسته‌های شما درباره برون گرایی و درون گرایی هم مثل همان تلفظ‌های غلط است، اول باید این کلمه‌ها را دوباره در ذهنتان معنی کنید.

1. درون گرایی یعنی چه؟

کسی که اولین بار خیلی مفصل و منظم درباره درون گرایی و برون گرایی فکر کرد، روانشناس مشهوری بود به اسم یونگ. او می‌گفت درون گراها کسانی هستند که وقتی درمقابل جهان بیرون قرار می‌گیرند، دودل و منفعل می‌شوند. درون گراها معمولا آدم‌های توداری هستند که خودشان را بروز نمی‌دهند. آنها از احساسات و هیجان‌هایشان فقط برای دوست‌های معدود خیلی صمیمی حرف می‌زنند. برای همین اگر یک فرد دروان گرار ببینید، با اینکه حس می‌کنید دارید آدم مودبی را تماشا می‌کنید اما اگر او را نشناسید، فکر می‌کنید، با آدم بی اعتنایی مواجه شده اید. برخلاف آن چیزی که فکر می‌کنید، برای درون گراها فردیت داشتن خیلی مهم نیست، آنها اتفاقا اگر عضو گروهی شوند کاملا خودشان را با آن گروه یکی و یگانه می‌دانند. آنها مشابهت را بیشتر از تفاون دوست دارند. برون گراها همیشه درون گراها را به خیالباف بودن، احساساتی بودن، عجیب و فریب بودن و ذهنی گرایی متهم می‌کنند.

2. برون گرایی یعنی چه؟

برون گراها کلا در دنیای بیرون سیر می‌کنند. آنها دوست دارند که سرخوش، اجتماعی، رقابت جو، سریع و واقع گرا باشند. برای آنها هر چیزی که شفاف تر و مشخص تر باشد بهتر است. آنها ابهام را تحمل نمی‌کنند. غیر از این، برخلاف درون گراها، برون گراها عاشق فردیت هستند. آنها دلشان می‌خواهد که با دیگران فرق داشته باشند و این فرق داشتن را ابراز کنند. برای همین است که برون گراها خیلی رقابت جو، مستقل و حتی پرخاشگر هستند. یک آدم برون گرا گاهی حتی اشتباه قبلی خودش را نمی‌پذیرد و با لجاجت می‌خواهد حرفش را به کرسی بنشاند. درون گراها برون گراها را به پرحرف بودن، سطحی بودن، پرخاشگر بودن و بی توجهی به دیگران متهم می‌کنند. جالب اینجاست که با وجود همه این اتهام‌های متقابل، در 40 سالگی معمولا آدم‌ها به طرف مقابل شخصیتشان می‌چرخند: برون گراها، درون گرا می‌شوند و برعکس.

فرق بحران 40 سالگی با آن بحران این است که در 30 سالگی آدم بیشتر به انتخاب‌هایش شک می‌کند؛ انتخاب‌های مثل انتخاب همسر، انتخاب شغل یا انتخاب رشته تحصیلی. اما در 40 سالگی که به قول یونگ ظهر زندگی است آدم حتی درمورد عمیق ترین ویژگی‌های شخصیتی اش هم تردید می‌کند.
 

برون گرایی؛ انواع و اقسام

آدم‌ها در برخورد با جهان از چهار ابزار استفاده می‌کنند؛ از فکرشان، از حواس پنجگانه شان، از شهودشان و از هیجان‌هایشان. اگر می‌خواهید دقیق تر فرق این چهار ابزار را بفهمید، فردی را تصور کنید که کنار یک رودخانه ایستاده است. اگر در او عاطفه و هیجان مسلط باشد محور زیبایی رودخانه می‌شود. اگر تحت تسلط حواس خود باشد رودخانه را همان طور که هست می‌بیند بی آنکه احساسی نسبت به آن داشته باشد، درست مثل اینکه دارد عکس یک رودخانه را می‌بیند. اگر اندیشه به او مسلط باشد، سعی می‌کند رودخانه را از نظر علمی- مثلا از لحاظ زمین شناسی- بررسی کند و بالاخره اگر شهودگرا باشد، رودخانه را رازی از طبیعت تلقی می‌کند که معنای عاطفی عمیقی در آن پنهان است.

1. برون گرای متفکر

برون گراهای متفکر،منطقی، واقع بین و متعصب هستند. آنها دقیقا مطابق با مقررات جامعه عمل می‌کنند. آنها احساسات و هیجان‌های خودشان را سرکوب می‌کنند و به همین خاطر ممکن است آدم‌های خشک و سردی به نظر برسند. آنها دانشمندان خوبی می‌شوند زیرا تمرکز آنها بر آگاه شدن از دنیای بیرونی و استفاده از قواعد منطقی برای توصیف کردن آن است. روان شناسان می‌گویند بیشتر انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها برون گرای متفکرند. ژنرال دوگل فرانسوی نمونه این جور تیپ‌های شخصیتی است.

3. برون گرای حسی

آدم‌های برون گرای حسی، هم لذت جو هستند و هم سازش پذیر؛ یعنی هم دوست دارند که از دنیا و مافیها لذت کسب کنند و هم آنقدر به تجربه‌های جدید اشتیاق دارند که با هر شرایطی می‌سازند.

2. برون گرای احساساتی

برون گراهای احساساتی، همان طور که از اسمشان برمی آید، عاطفی، حساس و معاشرتی هستند. معمولا زنان بیشتر در این تیپ شخصیتی قرار می‌گیرند تا مردان. برون گراهای احساسی با هیجان‌هایشان با دنیا ارتباط برقرار می‌کنند و نه با افکارشان. آنها بیش از حد به باورها و انتظارات دیگران حساسند. درعین حال آنها به راحتی با شما صمیمی می‌شوند و روی هم رفته آدم‌های معاشرتی و سرزنده ای هستند. می‌گویند مردم مالزی، فیلیپین و ترکیه برون گرای احساساتی هستند.

4. برون گرای شهودی

برون گرای شهودی همان طور که از اسمشان برمی آید، آدم‌های خلاقی هستند. آنها فرصت‌ها را به خوبی کشف می‌کنند؛ به همین خاطر در کسب و کار و البته در سیاست آدم‌های موفقی هستند. آنها براساس حس ششم تصمیم گیری می‌کنند؛ به همین خاطر ممکن است تصمیم گیری‌هایشان خیلی فوری به نظر برسد. می‌گویند آمریکایی‌ها بیشتر برون گرای شهودی هستند، نمونه اش هم توماس ادیسون.
 
 

درون گرایی؛ انواع و اقسام

درون گراها هم مثل برون گراها براساس همان چهار ابزار مواجهه شان با دنیا تقسیم بندی می‌شوند؛ یعنی یا حسی هستند یا احساسی یا شهودی یا متفکر. یک آدم درون گرا با مختصاتی که در صفحه قبل گفتیم را تصور کنید. حالا همین آدم را بگذارید کنار رودخانه و همه چیزهایی که در مقدمه بخش «برون گرایی، انواع و اقسام» گفتیم را در ذهنتان کپی پیست کنید.

1. درون گراهای متفکر

اسمش رویش است دیگر؛ درون گرای متفکر؛ کسی که دوست دارد یک گوشه بنشیند و نظریه از خودش تولید کند. آنها دوست دارند بیشتر خودشان را بشناسند تا دیگران. ضمنا چون که درون گرا هستند با دیگران خوب کنار نمی‌آیند و نمی‌توانند درست باورهایشان را به دیگران منتقل کنند و این افراد به جای احساسات بر فکر تاکید دارند و از قضاوت عملی ضعیف برخوردار هستند. دیگران می‌گویند آنها آدم‌های یکدنده، عزلت گزین، متکبر و بی ملاحظه ای هستند. روان شناس بین فرهنگی می‌گویند مردم آلمان، هند، فنلاند و دانمارک جزو نوع شخصیتی درون گرای متفکر هستند. نمونه آدم‌های درون گرای متفکر هم سقراط و کانت می‌باشند.

4. درون گرای شهودی

درون گراهای شهودی هم تماس کمی با واقعیت دارند. این افراد، ژرف اندیش، خیال پرداز، کناره گیر و بی اعتنا به مسائل عملی هستند. معلوم است که با این توصیف‌ها دیگران آنها را خوب درک نمی‌کنند. آنها عجیب و غریب و نامتعارف به نظر می‌رسند و در کنار آمدن با زندگی روزمره و برنامه ریزی برای آینده مشکل دارند. می‌گویند در روسیه درون گرای شهودی زیاد پیدا می‌شود.

2. درون گرای احساسی

درون گراهای احساسی تفکر منطقی ر سرکوب می‌کنند. این افراد هیجان عمیقی دارند ولی از ابراز علنی آن خودداری می‌کنند. آنها مرموز و دست نیافتنی به نظر می‌رسند و به ساکت بودن، متواضع بودن و بچگانه بودن گرایش دارند. آنها به احساسات و افکار دیگران اهمیت زیادی نمی‌دهند و منزوی، سرد و از خود مطمئن به نظر می‌رسند. مردم به این آدم‌ها می‌گویند «تودار». می‌گویند اعراب درون گرای احساسی هستند.

3. درون گرای حسی

درون گرای حسی، منفعل، آرام و جدا از دنیای روزمره به نظر می‌رسند؛ انگار ساکن جزیره ای هستند که دنیای روزمره هیچ ربطی به آنها ندارد. جالب اینجاست که این آدم‌ها خیلی خوشبین هستند و فکر می‌کنند آدم‌های دور و برشان همه کارهایشان خیرخواهانه است. جالب تر اینجاست که آنها از لحاظ زیبایی شناختی حساسند و خودشان را در قالب یک اثر هنری ابراز می‌کنند. می‌گویند ژاپنی‌ها و اتریشی‌ها، سوئدی‌ها، نروژی‌ها و سوئیسی‌ها درون گرای حسی هستند. موتزارت نمونه یک درون گرای حسی است.

 

دانستن درباره نوع شخصیت به چه درد می‌خورد؟

هرکسی را بهر کاری ساختند

شاید سوال کنید که «خب، گیرم که ما دانستیم که شخصیتمان از کدام نوع است، خب، که چی؟». در این صورت باید خدمتتان عرض شود که دانستن درباره برون گرایی و درون گرایی در چند زمینه خیلی مهم زندگی کابرد دارد. این چند مورد به تفکیک خدمتتان عرض می‌شود:
 
1- انتخاب رشته تحصیلی: شما که از حالا شروع کرده اید به خواندن کنکور سال بعد، خوب است یکی از عوامل انتخابتان را بگذارید همین نوع شخصیت. آدم‌های درون گرا با رشته‌هایی مثل ادبیات، بعضی از رشته‌های هنر و بعضی از رشته‌های آزمایشگاهی حال می‌کنند. یک آدم درون گرا هیچ وقت نمی‌تواند با درس‌های روزنامه نگاری یا علوم اجتماعی حال کند. برعکس، آدم‌های برون گرا با رشته‌های اکتیو بیشتر حال می‌کنند. مهندسی‌های پردردسر، روان شناسی، علوم اجتماعی، انواع رشته‌های پزشکی، مددکار اجتماعی و روزنامه نگار رشته‌هایی هستند که برون گراها خیلی با آنها حال می‌کنند.

2- انتخاب شغل: در مملکت ما که معمولا براساس رشته تحصیلی آدم‌ها سرکارشان نمی‌روند، برای همین انتخاب شغل را جدا گذاشتیم. شما ممکن است آدم درون گرایی باشید و بر سر یک کار برون گرایانه هم گذاشته شوید. اما چیزی که معلوم می‌کند که در شغلتان پیشرفت می‌کنید یا نه، جوربودن شغل با جنس شخصیتتان است. آدم‌های برون گرا با شغل‌هایی که بیشتر با مردم سر و کار دارد، حال می‌کنند. فروشندگی، کار در بازار، کار در مطبوعات، کارهای درمانی، کارهای فرهنگی و خلاصه هرچی شغل شلوغ وجود دارد، راست کار برون گراهاست. برعکس، درون گراها حتی اگر در رشته ای برون گرایانه هم تحصیل کرده باشند، سراغ شق‌های درون گرایانه اش می‌روند؛ مثلا کسی که معماری خوانده، بیشتر دوست دارد که کشیدن نقشه در خلوت را تجربه کند تا اداره یک شرکت شلوغ معماری را.

3- ازدواج: برون گراها با درون گراها نمی‌سازند و برعکس. لطفا چرت و پرت‌هایی مثل اینکه «همسر آینده من باید مکمل من باشد» را کنار بگذارید و دنبال مشابه خودتان بگردید. توی جلسه خواستگاری هم تست شماره قبل را ببرید بزنید، ببینید به هم می‌آیید یا نه! 

  
گردآوری: گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
منبع: همشهری جوان -شماره224
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
12نکته برای طرح گفتگوی کوتاه و سودمند
16راه برای تبدیل شدن به یك فرد بالغ و كامل
به بی‌پولی فكر نكنید!
3 راز نخست بهبود خلاقیت
چه راه‌هایی، گفتن كلمه نه را آسانتر می‌سازد؟