حتماً تا بهحال هیجانی بهنام عصبانیت را تجربه کردهاید. اگر بخواهیم تعریفی از عصبانیت ارائه دهیم، باید بگوییم عصبیبودن، واکنش فلجکنندهای است که هنگام برآوردهنشدن توقعات شخصی پیدا میشود و میتواند بهشکل خشم و غضب، خصومت و یا سکوت ترشرویانه بروز نماید.
عصبیبودن، واکنشی است که بهسبب تکرار شدن، آموخته شده است تا فرد در برابر یأس و ناکامی، آنها را از خود بروز دهد.
عصبیبودن هیچگونه بازده روانی نداشته و تنها ضعف و ناتوانی بهدنبال دارد. از نظر جسمی، باعث انقباضهای شدید عضلات، زخم معده، تپش قلب، بیخوابی، خستگی و حتی بیماریهای قلبی میشود. در زمینههای روانی، عصبانیت موجب گسستهشدن روابط عاشقانه، ایجاد اختلال در ارتباط انسانی، پیدایش احساس تقصیر و افسردگی شده و بهطورکلی سد راه و مانع زندگی بارور میشود.
همیشه شنیدهایم که ابراز عصبانیت، بهتر و سالمتر از خفهکردن آن است اما راه سالمتری نیز وجود دارد و آن، عصبانی نشدن است. در اینصورت بر سر دوراهی ابراز خشم یا خفهکردن آن قرار نخواهیم گرفت.
بنابراین هر بار شما بهخاطر شخصی یا چیزی که دوست ندارید، عصبانیت را انتخاب میکنید، تصمیم میگیرید که در برابر واقعیت، آزردهخاطر شوید یا بهنحوی دیگر روحیهی خود را فلج سازید. این واکنش، بهکلی اشتباه است چون عصبیبودن و عصبانیت، هیچچیز را تغییر نمیدهد. این واکنش شما، فقط دیگران را تشویق میکند که روش خود را ادامه دهند و در این میان، تمام فشارها، ناراحتیها و عذابهای جسمی و فکری، نصیب شما میشود. انتخاب درحقیقت حق شماست اما یک طرز فکر نو، شما را یاری میدهد تا نیاز به عصبانیت را از بین ببرید.
میدانید که ممکن نیست انسان در یک زمان، هم عصبانی باشد هم بخندد. اختیار با شماست. هر کدام را که بخواهید، میتوانید انتخاب کنید. خود و دیگران را در این دنیای دیوانه بنگرید و بعد تصمیم بگیرید که به عصبیبودن ادامه دهید یا اینکه شوخطبعی را در خود پرورش دهید. اگر دومی را انتخاب کردید، پس بخندید.
لازم نیست برای خندیدن، دلیلی داشته باشید، فقط بخندید، خنده بهخاطر خنده، خود بهترین دلیل و توجیه آن است.
و اما خشم، در میان افراد، از درجات مختلفی برخوردار است. خشم را میتوان نوعی سرطان زیرک دانست که روان انسانها را تحتالشعاع قرار میدهد. عصبانیت و عصبانی بودن را میتوان از بین برد. این کار، مستلزم تفکر زیاد و اندیشههای نو است و هر بار فقط در لحظهی خاص خود، مؤثر است.
- اولین و مهمترین کار، این است که در لحظهی خشم، از افکار خود آگاهی پیدا کنید.
- سعینکنید خودتان را با این تصویر فریب دهید که شاید شخص شما، از تجربههای ناگوار و زننده، لذت میبرید.
- هنگامی که عصبی میشوید، یاد بگیرید که به دیگران هم حق انتخاب بدهید، همانگونه که خود بر این حق اصرار دارید.
- یک یادداشت روزانهی عصبانیت تهیه کنید و زمان و مکان و واقعهای که در آنها عصبانیت را انتخاب میکنید، دقیقاً یادداشت کنید.
- پس از بروز خشم، اعلام کنید که خطاکردهاید.
- سعیکنید هنگام عصبانیت، نزد شخصی بروید که دوستش دارید.
- زمانی که عصبانی نیستید، با کسانی که بیشتر در معرض خشم شما هستند، گفتوگو کنید.
- خودتان را دوست بدارید، در اینصورت هرگز خود را گرفتار خشمهای مخرب و نابودکنندهی شخصیت نخواهید کرد.
- بهجای اینکه در برابر شرایط دشوار و یأسآور، بردهی عطوفت و احساس باشید، موقعیتهای دشوار را بهعنوان یک نوع مبارزهطلبی برای تغییر دادن آن تلقی کنید، آنگاه هیچوقت عصبانی نخواهید شد.
اما گروه دیگری نیز هستند که ممکن است خشم خود را بروز ندهند و با وجود اینکه در خود احساس عصبانیت زیادی میکنند، هیچوقت جرأت ابراز آن را پیدا نمیکنند. آنان خشم خود را میخورند و کلمهای نمیگویند. در اینصورت، خود را آمادهی ابتلا به زخممعدههای دردناک میکنند و تمام لحظات را با اضطراب فراوان بهسر میبرند. این گروه، نقطهی مقابل آنانی که به خشم میآیند، نیستند. اینها نیز همان توقعات را از دیگران و از روزگار دارند و میخواهند مردم، مطابق الگوی دلخواه آنان رفتار کنند، با خود میگویند اگر همهچیز بر وفق مرادشان باشد، عصبانی نخواهند شد.
طبق تحقیقات انجامشده، زنان درمجموع، هیجانهای مثبت و منفی را شدیدتر از مردان حسمیکنند و حتی اگر تفاوتهای جنسیتی را کنار بگذاریم، زندگی عاطفی برای کسانی که به هیجانها بیشتر توجه میکنند، غنیتر است. این حساسیت عاطفی شدید، به آن معناست که در این قبیل افراد، تحریکی کوچک، طوفان شدید عاطفی برپا میکند؛ خواه از نوع مثبت و خواه از نوع منفی.