به لطف ترجمه روان عادل فردوسیپور كتاب ارزشمند «فوتبال علیه دشمن» نوشته سایمون كوپر، از اواسط اردیبهشتماه در دسترس خوانندگان انگشتشمار كتاب در ایران قرار گرفته است. بگذارید قبل از هر چیزی از عادل فردوسیپور به خاطر ترجمه این كتاب جذاب تشكر كنم چرا كه نگرانم با انتقادهایی كه میخواهم از او كنم، چنین به نظر آید كه ارزش كارش را نادیده گرفتهام.
تردیدی نیست كه تنها یكی چون فردوسیپور كه تلاش كرده در همه سالهای گذشته با گزارشگران، مجریان و برنامهسازان صداوسیمای ایران، مرزبندی داشته باشد، به فكرش میرسد كه دنبال كتاب ورزشی خوب بگردد و از میان دهها گزینه «فوتبال علیه دشمن» را كه پرفروش هم بوده، انتخاب كند. در بازار ایران كه تیراژ كتاب گاهی حتی زیر 1000 نسخه است، سرنوشت كتابی كه ورزشی باشد، قابل پیشبینی است.
با این همه او تصمیم میگیرد تابستان 88 در روزهایی كه به گفته خودش دچار خلاء فوتبالی شده بود، كاری كند. «فوتبال علیه دشمن» حتی از عنوانش هم جذابتر است. با 22 فصل مجزا كه در هركدام از آنها حاصل یكی از سفرهای سایمون كوپر آمده است؛ سفر به كشورهای مختلف برای بررسی رابطه میان فوتبال و سیاست. اگر از من بپرسید میگویم بیتردید جذابترین فصل كتاب «آرژانتین قهرمان!» است.
نمیدانم چرا احساس میكنم خواننده ایرانی راحتتر از همه بخشهای دیگر كتاب میتواند با این فصل ارتباط برقرار كند. خواندن همه 22 فصل این كتاب را كه حاصل سفر سایمون كوپر به 22 كشور جهان بوده به همه عاشقان فوتبال توصیه میكنم، اما نه به خاطر آنكه مترجمش، ستارهای به نام عادل فردوسیپور است، كه معتقدم توجهی كه بعد از ترجمه این كتاب به او شد، بیش از اندازهای بود كه باید باشد. خودش در جایی گفته بود معتقد است «فوتبال علیه دشمن» بدون نام او هم میتوانست پرفروش باشد اما تردید ندارم كه در این جمله صداقتی نیست.
رسانهها، بهویژه خبرگزاریها، روزنامهها و سایتهای اینترنتی به او كه تنها ترجمه كرده بود، بیش از كسانی توجه كردند كه كتاب نوشته بودند. بگذارید دوباره تكرار كنم كه كارش ارزشمند بوده اما نه به اندازه مثلا حمیدرضا صدر كه سالها قبل از او كتاب «روزی روزگاری فوتبال» را درباره فوتبال ایران و جهان نوشت. تا اینجا البته ایرادی به عادل فردوسیپور نمیتوان گرفت. این حقیقتی است كه او امروز محبوبیتی فراتر از یك گزارشگر و مجری تلویزیونی دارد و گاهی حتی نمیتوان با بسیاری از ستارههای ورزشی و سینمایی هم مقایسهاش كرد.
ایراد كار او نه خارج از كتاب كه در صفحههای خود كتاب است. برای ترجمه «فوتبال علیه دشمن» تا آنجا كه من میدانم فردوسیپور از نویسنده انگلیسیاش اجازه نگرفته است. میدانم خواهید گفت كه در ایران به دلیل رعایت نكردن كپیرایت نیازی به این كار نیست اما این را هم میدانم كه با وجود این بینیازی بسیاری از مترجمان سرشناس – مانند اسدالله امرایی – كار غیراخلاقی نمیكنند و از نویسنده اجازه میگیرند. موضوع اجازه گرفتن یا نگرفتن وقتی مهم میشود كه بدانیم فردوسیپور بدون اجازه نویسنده، بخشهایی از كتاب را هم سانسور كرده است.
بخشهایی درباره فوتبال ایران كه در مقدمه مترجم تنها اشارهای گنگ به آن شده است:«لازم به توضیح است كه بخشی از فصل پایانی كتاب در ترجمه، بنابر ملاحظاتی حذف شده است.» اما فراموش نكنیم فردوسیپور اگر محبوبیتی چنین بیاندازه پیدا كرده به خاطر رعایت این ملاحظات نبوده است؛ همان مجری و گزارشگر اخلاقمداری كه همه محبوبیتش را مدیون داشتن مرزهایی روشن با تملق رایج است. پس آیا بیهودهگویی است اگر گفته شود عادل فردوسیپور نباید بدون اجازه نویسنده، كتابش را ترجمه كند و اگر كرد، نباید سانسورش كند؟
www.seemorgh.com/news