برخی معتقدند كه رسانه‌ سوار بر جو می‌شود و به كمك آن بر مردم حكومت می‌كند و برخی هم عقيده دارند كه رسانه خودش به راه اندازنده «جو» است!
 
 
هنوز فراموش نكرده‌ایم كه سرباز احمدی، قربانی واقعی آن جدال نامیمون سپاهان – پرسپولیس كه در راه برقراری نظم در ورزشگاه، چشمان خود را از دست داده بود، چگونه مدت‌ها تیتر اول روزنامه‌ها و سوژه‌ اصلی برنامه‌های ورزشی شده بود؟! هنوز از یاد نبرده‌ایم كه چگونه مسوولان زیادی سعی می‌كردند با كمك كردن به وی در مركز لنز دوربین‌های عكاسان قرار بگیرند و مطرح شوند، اما امروز خبری از هیچ كدام آنها نیست! سرباز احمدی امروز دیگر نه یك سوژه داغ است و نه بهانه‌ای برای معروف و محبوب شدن، پس چرا باید منتظر باشیم كه باز هم مورد توجه رسانه‌ها قرار بگیرد؟!
هفته قبل از طریق روزنامه گل به اطلاعتان رسانده بودیم كه سرباز احمدی در آستانه ازدواج است و حالا خوشحالیم كه به اطلاعتان برسانیم وی بعد از برگزاری یك مراسم سنتی و ساده در روستای سورش‌جان در 20 كیلومتری شهركرد، با شریك زندگی‌اش پیمان مقدس ازدواج را رسما امضا كرد. اما در این مراسم ساده و بی‌تكلف نه خبری از محمدرضا ساكتی بود كه روزی وعده داده بود وی را به استخدام شركت فولاد مباركه درمی‌آورد و نه خبری از عكاسانی كه ماه‌ها با فلاش‌های كور كننده‌شان، آن چند درصد باقیمانده از بینایی وی را هم آزار داده بودند! فقط قاضی شرافتمندی كه روزی برای احقاق حق وی جلوی عده كثیری ایستاده بود، در كنار این زوج قرار گرفت و ازدواج‌شان را به آنها تبریك گفت. آری، او كسی نبود به جز عبدالرحمن شاه‌حسینی، رییس سابق كمیته انضباطی و قاضی امروز دادگستری!
سرباز احمدی در همان روز عروسی‌اش نامه‌ای خطاب به ملت و فوتبالدوستان ایرانی نوشت و ما را وسیله‌ای ساخت برای انتشار آن، اما از آنجا كه در آن زمان فوتبالی‌ها در تب و تاب جام جهانی بودند، می‌دانستیم كه چاپ این نامه برش و نفوذی كه باید را نخواهد داشت، پس صبر كردیم كه جام‌جهانی با تمام هیاهوهایش تمام شود بلكه تاثیر نوشته‌های احمدی بیشتر از قبل شود؛ این شما و این نامه‌ای كه خود او برای شما نوشته است:

به نام خدا
با یاد و نام خداوند بزرگ، خداوندی كه ناظر اعمال همه انسان‌هاست، هم پاداش می‌دهد و هم كیفر. سلام من به تمام مردم ایران؛ خصوصا تمامی اهالی ورزش و به ویژه فوتبالی‌ها؟!
آنان كه بصیرت دارند همه چیز را دیدند و آنان كه بصیرت ندارند هیچ‌چیز را ندیدند و نخواهند دید. من محمد هستم یادتان هست محمد كیست؟ همان سرباز احمدی كه امروز همه مردم ایران من را با یك حادثه تلخ تاریخی در فوتبال می‌شناسند. این یادداشت را در شب عروسیم می‌نویسم. شاید آخرین یادداشت من درخصوص آن حادثه تلخ باشد. یادتان می‌آید در مسابقه فوتبال بین تیم‌های سپاهان و پیروزی در ورزشگاه فولادشهر اصفهان در حال انجام خدمت مقدس سربازی ناجوانمردانه توسط شخص یا اشخاصی مورد حمله قرار گرفتم و بینایی‌ام را از دست دادم. یكی از چشمانم تخلیه شد و چشم دیگرم نمی‌بیند و فقط تاریكی را از روشنایی تشخیص می‌دهم. حدود سه سال است كه نه جایی را دیدم و نه شخصی را... نمی‌دانم این رنج چقدر مادر و پدرم و سایر عزیزانم را پیر كرده است. اگر بخواهم بگویم كه در این مدت چه بر من گذشته، كتابی با هزار صفحه خواهد شد. بس است، امشب شب عروسی من است و قرار است زندگی مشتركم را با وضعیت به‌وجود آمده شروع كنم. قرار است همه با هم شادی كنیم.
ولی هدف اینجانب از نوشتن این نامه علاوه بر عبرت دیگران، قدرشناسی و تشكر از اشخاصی است كه طی این مدت همواره در جهت احقاق حق، رفع مشكلات، درمان و همدردی با اینجانب از هیچ كوششی فروگذار ننمودند. تشكر می‌نمایم از: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، كمیته سابق انضباطی فدراسیون فوتبال، فرمانده محترم نیروی انتظامی سردار احمدی‌مقدم، تمامی روزنامه‌های ورزشی خصوصا روزنامه‌های گل و 90، جناب سرهنگ رادبین و پرسنل هتل پردیس نیروی انتظامی و تشكر ویژه از اشخاص ذیل كه در شب عروسی، اینجانب را مورد عنایت ویژه قرار دادند: جناب آقای دكتر فتح‌ا...زاده عضو محترم هیات رییسه فدراسیون فوتبال و سرپرست باشگاه استقلال، جناب آقای كاشانی عضو شورای شهر تهران و سرپرست باشگاه پیروزی و اعضای سابق كمیته انضباطی فدراسیون فوتبال.
كلام آخر:
امسال از طریق رسانه‌ها شنیدم كه متاسفانه به كرات در فوتبال ما درگیری وجود داشت. نگران مابقی جوانان این مرز و بوم هستم. هرگز نمی‌بینم ولی نشنوم كه دیگری هم چون من شود، مسوولان بیكار نباشند و یك بار برای همیشه چاره‌ای اساسی بیندیشند.

  گردآوری: گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع:goaldaily.net