ویرجینیا وولف نویسنده‌ی رمان‌های تجربی است که سعی در تشریح واقعیت‌های درونی انسان را دارد. نظرات فمینیستی وی که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه یافته....
                                             
در هفته‌ جاری، دنیای هنر و ادبیات با نام‌های بزرگی چون « آمادئو مودیلیانی»، «ادوارد مونش»، «جی. دی«سلینجر» و «جورج اورول» خداحافظی می‌كند. از متولدین این هفته نیز می‌توانیم به نویسندگان تاثیرگذاری چون «آگوست استریندبرگ» و «ویرجینیا وولف» اشاره كنیم.
خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) طبق روال هفته‌های گذشته به گزیده‌ای از زندگینامه‌ی این بزرگان عرصه‌ی هنر و ادب می‌پردازد:
«ادوارد مونش» هنرمند سرشناسی است كه جهان او را با نقاشی «جیغ» می‌شناسد. وی متولد 12 دسامبر 1863 است. تابلوی «جیغ» كه معروفترین اثر این نقاش اکسپرسیونیست نروژی است در مجموعه‌ای به نام «کتیبه زندگی» قرار می‌گیرد. در این مجموعه، مونش موضوعات مختلف زندگی از قبیل : عشق، ترس، مرگ و دیوانگی را مورد بررسی قرتر داده ‌است. كارهای مونش سمبلیك هستند و بیشتر از واقعیات بیرونی کیفیتی از ذهن را بیان می‌كنند.
او در ابتدا در کالج فنی برای تحصیل در رشته‌ی مهندسی ثبت نام کرد. اما بیماری‌اش مانع از ادامه‌ی تحصیلش شد و در سال 1881 در مدرسه‌ی هنر و طراحی ثبت نام کرد. مونش در شهر اسلو، بزرگ شد. او مادرش را در سال 1868 به خاطر بیماری سل از دست داد و بعد از او نیز خواهرش را از دست داد. پس از مرگ مادرش، پدر مونش این ترس را در ذهن کودکانه‌ی او جای داد که اگر به هر طریقی گناه کنند، بدون هیچ بخششی محکوم به مرگ و فنا خواهند شد.
یکی از خواهران مونش در سن جوانی به بیماری روحی مبتلا شد. مونش نیز تقریبا بیمار بود. از پنج خواهر و برادر مونش تنها یکی از برادرانش ازدواج کرد که او نیز مدتی پس از عروسی مرد.
مونش بعدها دراین رابطه می‌گوید: بیماری، دیوانگی، و مرگ، فرشته‌هایی بودند که تمام زندگی‌ام مرا احاطه کرده بودند.
این نقاش نروژی در 23 ژانویه 1944 درگذشت.
***
در اولین روز این هفته «اریك آرتور بلر»، كه بعدها نام مستعار «جورج اورول» را برای خود برگزید، برای همیشه با عرصه‌ی قلم خداحافظی كرد. دنیای ادبیات وی را با شاهكارش، رمان «قلعه حیوانات» تا ابد به یاد خواهد داشت.
***
آدلاین ویرجینیا وولف:
آدلاین ویرجینیا وولف» بانوی رمان‌نویس، مقاله‌نویس، ناشر، منتقد و فمنیست انگلیسی بود که آثار برجسته‌ای چون «خانم دالووی»، «به‌سوی فانوس دریایی» و «اتاقی از آن خود» را به‌ رشته‌ی تحریر درآورده است. وی در بیست و پنجم اولین ماه میلادی دیده به جهان گشود تا دنیای ادبیات با یكی از برجسته‌ترین نویسندگان زنش آشنا شود.
او نویسنده‌ای بود كه اولین كمك‌ها را به تی. اس. الیوت كرد تا وی در عرصه‌ی ادب دیده شود.
وولف مادرش را وقتی سه ‌ساله بود، از دست داد. پدر او «لسلی استفن» نویسنده، کوهنورد و منتقد برجسته‌ی آثار ادبی عصر ویکتوریا بود. ویرجینیا از کتابخانه‌ی غنی پدر بهره‌ی بسیاری برد و از جوانی دیدگاه‌های ادبی خود را، که متمایل به شیوه‌های بدیع نویسندگانی چون «جیمز جویس»، «هنری جیمز» و «مارسل پروست» بود، در مطبوعات به‌ چاپ می‌رساند.
ویرجینیا پس از مرگ پدرش در 22 سالگی‌، بعد از آنکه توانست از زیر سلطه‌ی برادر ناتنی‌اش «جورج داک‌ورت» آزاد شود، استقلال تازه‌ای را تجربه کرد. برپایی جلسات بحث دوستانه همراه خواهرش «ونسا»، و برادرش «توبی» و دوستان آنها تجربه‌ی نو و روشنفکرانه‌ای برای آن‌ها بود. استقلال مالی او در جوانی و پیش از مشهور شدن، از طریق ارثیه‌ی مختصر پدرش، ارثیه‌ی برادرش «توبی» که در سال 1906 بر اثر بیماری «حصبه» درگذشت و ارثیه‌ی عمه‌اش «کارولاین امیلیا استفن» که در کتاب «اتاقی از آن خود» بدان اشاره کرده است، به‌ دست آمد.
او در سال 1912 با «لئونارد وولف» کارمند پیشین اداره‌ی دولتی «سیلان» و دوست قدیمی برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات «هوکارث» را در سال 1917 برپا کردند. انتشاراتی که آثار نویسندگان جوان و گمنام آن هنگام از جمله «کاترین منسفیلد» و «تی. اس. الیوت» را منتشر می‌کرد.
ویرجینیا وولف نویسنده‌ی رمان‌های تجربی است که سعی در تشریح واقعیت‌های درونی انسان را دارد. نظرات فمینیستی وی که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه یافته، در دهه ششم قرن بیستم تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد. وی در نگارش از جریان سیال ذهن بهره گرفته است.
کتاب «اتاقی از آن خود» وولف در کلاس‌های آیین نگارش پایه‌های مختلف تحصیلی دانشگاهی تدریس می‌شود. علاوه بر اهمیت شیوه نگارشی آن، این کتاب ویژگی‌های نثر مدرنیستی را در مقاله‌نویسی وارد کرده و سبک جدیدی ایجاد کرده است. گذشته از این، «اتاقی از آن خود» را شکل‌دهنده‌ی جریان نظری فمینیستی و به‌طور خاص نقد ادبی فمینیستی می‌دانند.
وولف طی جنگ‌های جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ 28 مارس 1941، پس از اتمام آخرین رمان خود به‌نام «بین دو پرده‌ی نمایش»، خسته و رنجور از وقایع جنگ جهانی دوم و تحت تأثیر روحیه‌ی حساس و شکننده‌ی خود، با جیب‌های پر از سنگ به رودخانه‌ی «اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد. او یکی از بنیان‌گذاران بنیاد «بلومزبری» بود.
نخستین زندگینامه‌نویس رسمی وولف خواهرزاده‌اش، «کوئنتین بل»، است که گذشته از ویژگی‌های مثبت، چهره‌ای نیمه‌اشرافی و پریشان از او ترسیم کرده است. در دهه‌های 1980 و1990 پژوهشگران مختلفی درباره‌ی وولف نوشتند و به ‌تدریج هم تصویری واقع‌بینانه‌تر و متعادل‌تری از این نویسنده به وجود آمد و هم به اهمیت سبک و فلسفه‌ی او در ادبیات و نیز نقد فمینیستی پرداخته شد.
رمان‌های او عبارتند از:«سفر به بیرون»، «شب و روز»، «اتاق جیکوب»، «خانم دالووی»، «به‌سوی فانوس دریایی»، «اورلاندو»، «امواج»، «فلاش»، «سال‌ها»، «بین دو پرده‌ی نمایش». از آثار غیرداستانی او می‌توان به «اتاقی از آن خود» و «سه گینی» اشاره كرد.
***
از دیگر نقاشان سرشناسی كه در این هفته دنیای هنر از او یاد می‌كند، «سالوادور دالی» هنرمند سورئال اسپانیایی است.
«سالوادور فلیپه ژاسنتو دالی دوفك» نام كامل نقاش و هنرمند معروف اسپانیایی است كه در سال 1904 در شهر كوچكی در شمال اسپانیا زاده شد.
پدر او فردی مستبد بود كه به كار محضرداری مشغول بود. او همیشه بر ریشه‌ی عرب خود تاكید داشت و ادعا می‌كرد كه اجدادش به نسل «مورها» كه جنوب اسپانیا را برای تقریبا 800 سال در اختیار داشتند بازمی‌گردد. همچنین خانواده‌ی مادری او ریشه‌ای یهودی در بارسلونا داشتند.
سالوادور زمانی كه هنوز دانش‌آموز بود تحت تاثیر نقاشی‌ها و تابلوهایی كه می‌دید قرار می‌گرفت. وی نقاشی «Angelus de Millet» را از یكی از مشاهدات دوران كودكی خود كپی كرد. او هربار كه از پنجره‌ی مدرسه به مناظر بیرون نگاه می‌كرد درخت‌های سرو را می‌دید كه در اغلب آثارش دیده می‌شوند.
دالی طراحی ماهر بود كه بیشتر به خاطر خلق تصاویری گیرا و خیالی در آثار سورئالش به شهرت رسید. معروف‌ترین اثر سالوادور دالی، «تداوم حافظه» نام دارد كه در سال 1931 خلق شد.
این نقاش معروف به دلیل شخصیت متظاهر و سبك نقاشی ویژه‌اش یكی از بهترین هنرمندان دوره‌ی مدرن باقی مانده است. با وجودی كه منتقدان بارها از وی به دلیل داشتن شخصیت متظاهرانه انتقاد كرده‌اند،اما همواره آثار باارزشش سبب نجات شهرتش شده‌اند.
تابلوهای سبك سورئالیسم وی با چنان وسواسی كشیده شده‌اند كه انسان هنگام نگاه ‌كردن به مناظر خشك و لم‌یزرع وی در احساسی رویاگونه فرو می‌رود. مناظر تابلوهای این هنرمند اغلب مملو از اشیای عجیب است. طی سال‌های گذشته محققان بسیاری به طور جدی مطالعه‌ بر روی آثار این هنرمند را آغاز كرده‌اند. سالوادور دالی همچنین درعرصه‌ عكاسی، مجسمه‌سازی و فیلم‌سازی هم فعالیت داشت. او با «آلفرد هیچكاك» در ساخت فیلم «طلسم شده» (1945) همكاری داشت.
دالی كه نقاش سبك سورئالیسم اسپانیا محسوب می‌شود در 23 ژانویه سال 1989 در اثر سكته‌ی قلبی درگذشت و همان‌طور كه تقاضا كرده بود در نزدیكی موزه‌ی دالی به خاك سپرده شد.
***
«جروم دیوید سلینجر» نیز از دیگر نویسندگانی است كه در این هفته دنیای ادبیات سالروز درگذشت او را گرامی می‌دارد. خالق «ناتوردشت» متولد اول ژانویه 1919 در منهتن نیویورك بود. وی با انتشار رمان «ناتور دشت» در سال 1951 به شهرت جهانی رسید. سلینجر از دوره‌ی راهنمایی نگارش داستان‌های كوتاه را آغاز كرد و در دهه‌ی 40 پیش از حضور در جنگ جهانی دوم، چندین داستان از او در نشریات به چاپ رسیدند.
«ناتور دشت» كه تقریبا به تمام زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده است،سالانه حدود 250 هزار نسخه در جهان فروش دارد و تاكنون 62 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است.
وی تا پیش از مرگش در 27 ژانویه 2010 هرگز اجازه‌ ساخت اثری سینمایی براساس این كتاب را نداد. گفته می‌شود مخالفت جدی او با اقتباس‌ سینمایی از كتاب‌هایش به‌دلیل نوع ساخت فیلم «عمو ویگیلی در كانكتیكات» برمی‌گردد كه هالیوود براساس یكی از داستان‌های او ساخت.
هرچند موفقیت «ناتور دشت» موجب شهرت فراوان سلینجر شد اما او با گوشه‌نشینی، از مردم دوری می‌كرد و به‌ندرت داستان یا كتابی از وی منتشر می‌شد. گوشه‌گیری سلینجر به‌حدی بود كه طی سه دهه‌ی گذشته هیچ مصاحبه‌ای از وی در رسانه‌های جهان منتشر نشد.
سلینجر مجموعه داستان كوتاه «9 داستان» را در سال 1953 بعد از «ناتور دشت» نوشت، در سال 1961 «فرانی و زویی» را منتشر كرد و دو سال بعد «تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران» كه متشكل از دو رمان كوتاه بود را به چاپ رساند.
آخرین اثر به چاپ رسیده از سلینجر به ژوئن سال 1965 برمی‌گردد كه «شانزدهم هپ‌ورث» را در مجله‌ی «نیویوركر» منتشر كرد.
سه سال قبل نویسنده‌ ناشناخته‌ای با نام «جی.دی كالیفرنیا» قصد داشت كتابی با نام «60 سال بعد؛ رهایی از دشت» را كه دنباله‌ی «ناتور دشت» بود منتشر كند، اما سالینجر با اقامه‌ی دعوی به دادگاه فدرال منهتن، از این اقدام جلوگیری كرد.
«یادداشت‌های شخصی یک سرباز»، «هفته‌ای یك‌بار آدمو نمی‌کشه»، «نغمه‌ غمگین»، «دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم»، «بالا بلندتر از هر بلند بالایی»، «جنگل واژگون» و «درست قبل از جنگ با اسکیموها» از معروف‌ترین آثار جی.دی سلینجر هستند.
***
«جان هویر آپدایک» نویسنده رمان و داستان کوتاه، شاعر،منتقد ادبی و هنری آمریکایی بود كه سه سال پیش در 27 ژانویه درگذشت. وی را بیشتر با مجموعه رمان «خرگوش‌»ش می‌شناسند.
او از سال 1955 همکاری‌اش را با مجله‌ی «نیویورکر» آغاز کرد و به سرعت در عرصه‌ی نثر و نظم و نقد صاحب‌نام شد. او بیش از همه به خاطر رمان‌های چهارگانه‌ی «خرگوش‌» ـ «خرگوش، بدو»، «خرگوش برگرد»، «خرگوش پولدار است» و «خرگوش در آرامش» ـ به شهرت رسید.
آپدایک نگارش مجموعه رمان‌های «خرگوش» (Rabbit) را با نوشتن رمان «خرگوش، بدو» در سال 1960 آغاز کرد. نخستین رمان از چهارگانه‌ی «خرگوش»، جایگاه او را به عنوان یک رمان‌نویس برجسته تثبیت کرد. این سری از رمان‌ها درباره‌ی شخصیتی به نام «هری ربیت انگسترام» است که داستان زندگی او در این مجموعه پیگیری می‌شود. قهرمان اصلی این رمان‌ها در قالب یک بسکتبالیست دبیرستانی، فروشنده، خانه‌دار، و شوهر خیانتکار به‌عنوان نمادی از طبقه متوسط جامعه آمریکا، ظاهر می‌شود.
«جشن نوانخانه»، «سانتور»، «زوج‌ها»، «جادوگران ایست‌ویک»، «نسخه‌ی راجر» و«اس» از جمله رمان‌های آپدایك هستند. او در سال 2000 در زمینه‌ی نقد ادبی کتابی با عنوان «ماده‌ی بیشتر: مقاله و نقد» را منتشر کرد.
***
«شکسپیر سوئد» از دیگر چهره‌های مهم ادبی است كه در این هفته به دنیا آمده است.
«یوهان اگوست استریندبرگ» داستان کوتاه،رمان و نمایشنامه‌نویس پرکار سوئدی است که در كنار هنریک ایبسن، سورن کیرکگارد و هانس کریستین آندرسن از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان اسکاندیناوی به‌ شمار می‌آید.
استریندبرگ در 22 ژانویه 1849 در خانواده‌ای فقیر در استکهلم به دنیا آمد و در طول زندگی خود به حرفه‌های گوناگونی همچون معلمی،بازیگری، روزنامه‌نگاری و کتابداری پرداخت. استریندبرگ در سال 1877 ازدواج کرد، اما مشکلاتی که پس از آن برای او پیش آمد، به قدری مصیبت‌بار بود که برخی بدبینی نهفته در آثار او را ناشی از آن می‌دانند.
استریندبرگ یکی از بنیان‌گذاران تئاتر مدرن شمرده می‌شود و در وطنش به «شکسپیر سوئد» معروف بود. او استاد مسلم اکسپرسیونیسم در تئاتر است. «پدر»، «بانو جولیا»، «به سوی دمشق» و «رقص مرگ« از معروفترین نمایشنامه‌های او هستند.
***
«آمادئو کلمنته مودیلیانی» نقاش و مجسمه‌ساز برجسته یهودی‌تبار ایتالیایی بود كه در همین هفته چهره در نقاب خاك كشید.
مودیلیانی بیشتر دوران کاری خود را در فرانسه گذراند. وی متولد شهر لیورنو در شمال غربی ایتالیا بود و تحصیلات هنری خود را در ایتالیا، قبل از رفتن به پاریس در سال 1906، آغاز کرد. با وجود این‌که او تحت تاثیر دوستان هنرمندش،نوع خاصی از فعالیت‌های هنری، و هنر اولیه بود اما آثاری منحصر به فرد و مخصوص به طرز فکر خود را داشت.
او در پاریس از مرض سل مننژیتی که نتیجه‌ی فقر، کار بیش از حد و افراط در مصرف الکل و مواد مخدر بود، در سن 35 سالگی درگذشت.
 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture   
منبع: isna.ir