مصطفی رحماندوست از تابستانهای نوجوانیاش گفت و تفاوتهای آن با تابستانهای نوجوانان امروز.
این شاعر ادبیات كودك و نوجوان در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره سالهای نوجوانیاش گفت: سالهای نوجوانی من حدود سالهای 42 تا 50 را شامل میشود كه تابستانهایش درگیر این میشدیم كه چه كاری را انجام دهیم. پدر و مادرهای ما معتقد بودند كه باید در تابستان كار كنیم تا روحیهای مردانه پیدا كنیم و چون فضاهای كار شاید خیلی مناسب بچههای همسن ما نبود، دور و بر خانوادهمان كاری را دست و پا میكردیم. من معمولا جلو حجره پدرم كه تجارتخانهی كوچكی بود، بساط میكردم و تنقلات میفروختم و همیشه هم ضرر میكردم؛ چون نصف آنها را خودم میخوردم.
او در ادامه افزود: در دوره نوجوانی دوم، یعنی در دوره دبیرستان، كارهایی چون تزریقات و پانسمان، تعمیر الكتروپمپ برقی، برقكشی ساختمان و تابلونویسی شبرنگ برای مغازهها را یاد گرفتم و در تابستانها این كارها را انجام میدادم.
رحماندوست درباره كتابهایی كه در سالهای نوجوانیاش میخوانده، گفت: كتاب خواندن برای من مربوط به تابستان نبود و من همیشه كتاب میخواندم، چه در دوره مدرسه و چه در تعطیلات آنقدر كتاب میخواندم كه دانشآموز زرنگی محسوب نمیشدم و متوسط بودم. در آن سالها هر كتابی كه گیر میآوردم، میخواندم.
این شاعر در پاسخ به اینكه در نوجوانیاش چه كتابهایی را میخوانده، بیان كرد: ما كتابها را كرایه میكردیم و انتخابی در كتابها نداشتیم و كتابی برای نوجوانان نوشته نمیشد. در واقع كتابفروش رمان یا داستانی را كه خودش خوب میدانست، به ما معرفی میكرد و ما آن را میخواندیم. اما اكنون امكان انتخاب وجود دارد.
او درباره آغاز به خواندن كتاب گفت: من با كتابهای شعر از دبستان كتاب خواندن را شروع كردم؛ به این دلیل كه در مدرسه مسابقه مشاعره بود و برای اینكه خودم را آماده كنم، بیشتر شعر میخواندم و بعدتر به داستان خواندن هم روی آوردم.
مصطفی رحماندوست با اشاره به این موضوع كه نوجوانیاش را در شهر همدان گذرانده، گفت: نوجوانی من در همدان گذشت. ما در آن زمان با همسن و سالهایمان بازی میكردیم. اما اكنون نوع بازیهای نوجوانان فرق كرده است. ما بیشتر اجتماعی بودیم؛ اما الآن بازیها توی خانه است. ما همه بچههای كوچه را میشناختیم؛ اما الآن بچهها آپارتمان روبهروی خودشان را هم نمیشناسند.
او همچنین یادآور شد: ما در آن زمانها بزن، بزنهای خونین و مالینی را با بچهها داشتیم؛ اما امروزه بچهها نوجوانی متفاوتی را از سر میگذرانند.
رحماندوست با اشاره به تفاوت كتابخوانی نوجوانان گذشته با امروز گفت: جمعیت نوجوانان الآن سه برابر شده؛ اما تیراژ كتابها از سه برابر هم بیشتر شده است. در زمان ما كتاب كودك و نوجوان به این معنا وجود نداشت. الآن در هر سال، 15 میلیون كتاب كودك و نوجوان منتشر میشود و این تعداد به نسبت آن روزگار خیلی بیشتر است. اما ما از جهانی كه در آن زندگی میكنیم، خیلی عقبتر هستیم و در واقع ما 30 میلیون كودك و نوجوان داریم كه سهم هر دو كودك و نوجوان ما یك كتاب است.
این شاعر ادبیات كودك و نوجوان در گفتوگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره سالهای نوجوانیاش گفت: سالهای نوجوانی من حدود سالهای 42 تا 50 را شامل میشود كه تابستانهایش درگیر این میشدیم كه چه كاری را انجام دهیم. پدر و مادرهای ما معتقد بودند كه باید در تابستان كار كنیم تا روحیهای مردانه پیدا كنیم و چون فضاهای كار شاید خیلی مناسب بچههای همسن ما نبود، دور و بر خانوادهمان كاری را دست و پا میكردیم. من معمولا جلو حجره پدرم كه تجارتخانهی كوچكی بود، بساط میكردم و تنقلات میفروختم و همیشه هم ضرر میكردم؛ چون نصف آنها را خودم میخوردم.
او در ادامه افزود: در دوره نوجوانی دوم، یعنی در دوره دبیرستان، كارهایی چون تزریقات و پانسمان، تعمیر الكتروپمپ برقی، برقكشی ساختمان و تابلونویسی شبرنگ برای مغازهها را یاد گرفتم و در تابستانها این كارها را انجام میدادم.
رحماندوست درباره كتابهایی كه در سالهای نوجوانیاش میخوانده، گفت: كتاب خواندن برای من مربوط به تابستان نبود و من همیشه كتاب میخواندم، چه در دوره مدرسه و چه در تعطیلات آنقدر كتاب میخواندم كه دانشآموز زرنگی محسوب نمیشدم و متوسط بودم. در آن سالها هر كتابی كه گیر میآوردم، میخواندم.
این شاعر در پاسخ به اینكه در نوجوانیاش چه كتابهایی را میخوانده، بیان كرد: ما كتابها را كرایه میكردیم و انتخابی در كتابها نداشتیم و كتابی برای نوجوانان نوشته نمیشد. در واقع كتابفروش رمان یا داستانی را كه خودش خوب میدانست، به ما معرفی میكرد و ما آن را میخواندیم. اما اكنون امكان انتخاب وجود دارد.
او درباره آغاز به خواندن كتاب گفت: من با كتابهای شعر از دبستان كتاب خواندن را شروع كردم؛ به این دلیل كه در مدرسه مسابقه مشاعره بود و برای اینكه خودم را آماده كنم، بیشتر شعر میخواندم و بعدتر به داستان خواندن هم روی آوردم.
مصطفی رحماندوست با اشاره به این موضوع كه نوجوانیاش را در شهر همدان گذرانده، گفت: نوجوانی من در همدان گذشت. ما در آن زمان با همسن و سالهایمان بازی میكردیم. اما اكنون نوع بازیهای نوجوانان فرق كرده است. ما بیشتر اجتماعی بودیم؛ اما الآن بازیها توی خانه است. ما همه بچههای كوچه را میشناختیم؛ اما الآن بچهها آپارتمان روبهروی خودشان را هم نمیشناسند.
او همچنین یادآور شد: ما در آن زمانها بزن، بزنهای خونین و مالینی را با بچهها داشتیم؛ اما امروزه بچهها نوجوانی متفاوتی را از سر میگذرانند.
رحماندوست با اشاره به تفاوت كتابخوانی نوجوانان گذشته با امروز گفت: جمعیت نوجوانان الآن سه برابر شده؛ اما تیراژ كتابها از سه برابر هم بیشتر شده است. در زمان ما كتاب كودك و نوجوان به این معنا وجود نداشت. الآن در هر سال، 15 میلیون كتاب كودك و نوجوان منتشر میشود و این تعداد به نسبت آن روزگار خیلی بیشتر است. اما ما از جهانی كه در آن زندگی میكنیم، خیلی عقبتر هستیم و در واقع ما 30 میلیون كودك و نوجوان داریم كه سهم هر دو كودك و نوجوان ما یك كتاب است.
www.seemorgh.com/culture
منبع: isna.ir
طعنه کارگردان فیلم «بدون اجازه» به منتقد برنامه هفت
اکبر عبدی: اگر قرار بود به گیشه چشم داشته باشیم، «اخراجیهای ۲۵» را میساختیم!
ویشكا آسایش مجسمههایش را به نمایش میگذارد
عکسهای «مستر بین» در افتتاحیه المپیک لندن
آیا «همشهری کین» همچنان بهترین فیلم تاریخ سینماست؟