جورج اورول
با استناد به شواهد و مدارک احتمالاً وی این کار را می کرد تا شاید والدینش از زندگی اش خجالت نکشند و شاید نام اریک برگرفته از...
 
به گزارش خبرآن‌لاین به نقل از تلگراف، جورج اورول برای کسب تجربه مدتی را بین فقرا، بی خانمانان و کارگران فصلی لندن و پاریس گذراند و بعضی مواقع در ظرفشویی یک هتل کار می‌کرد. در این زمان شروع به نوشتن تجربیات خود کرد که حاصل آن کتابی بود که در سال 1933 با عنوان «آس و پاس در پاریس و لندن» به چاپ رسید ولی در این زمان و حتی در گوشه های کتابهای خود از بیان نام حقیقی خود امتناع می کرد و در بسیاری از نوشته های خود هرچند بیانگر زندگی واقعی خود بود بیشتر سعی می کرد حتی در نامه هایش از نامهای مستعار مثل «اریک» یا جرج (جئو) استفاده کند.
با استناد به شواهد و مدارک احتمالاً وی این کار را می کرد تا شاید والدینش از زندگی اش خجالت نکشند و شاید نام اریک برگرفته از شخصیت های تخیلی بود و شاید هم به دلیلی بود که دوستانش می گویند «سر ریچارد ریس» صاحب انتشاراتی که قرار بود کتابش را چاپ کند گفته بود که نباید نام واقعی اش را ذکر کند.
به هر تقدیر مشخص است افراد یا گروه‌هایی در برهه ای از زمان با کار نویسندگی وی مشکل داشتند به طوری که این مسئله به خوبی در نامه های اورول به چشم می خورد. گذشته از خاطرات بد وی از جنگ های داخلی اسپانیا و سفر مشقت بارش به برمه و تدریس در مدرسه ابتدایی و فوت زودهنگام همسرش آیلین و بیماری سل او که وی را در سن 47 سالکی در سال 1950 از پای درآورد همگی به نظر می رسد به گونه ای از اورول نویسنده‌ای ساخته بود که با سختی تمام افکار خود را روی کاغذ پیاده کند.
اورول شش ماه بعد از چاپ کتاب معروفش «1984» از دنیا می رود و شاید همین اتفاقات بوده که اکثر نویسندگان ادبیات غرب مثل «پیتر دیویسون» در بیان شرح حال زندگی اورول از وی به عنوان نویسنده ای یاد می کنند که سراسر زندگی خود را در محدودیت به سر برده است که یکی کتابی با عنوان «جرج اورول: تبعیدی از کمپ پیروزی» یا کتابی با عنوان «اورول: وجدان زمستانی یک نسل» از سوی دوستان دوران کودکی وی به چاپ می رسند ولی دیویسون بیش از 500 نامه از نوشته های اورول در میان کتابهایش گردآوری کرده است که شرح حال زندگی خود اورول به نظر می رسد.
اورول بر خلاف کتابهایش در این نامه ها بدون رعایت اصول ادبی و زیبایی شناختی نوشتاری تنها به بیان احساسات خود پرداخته است و همانطور که دیویسون در کتاب خود با عنوان «جرج اورول: زندگی در میان نامه ها» خاطر نشان می کند وی در این نامه ها در حقیقت احساساتی را بیان می کند که نمی توانسته در کتابهای خود به صراحت بازگو کند.
در نامه ای به جک کامن، نویسنده ای که زمانی در سال 1938با اورول زندگی کرد می نویسد: «جک عزیز، مطالب زیادی در ذهنم بود که می خواستم برایت بگویم ولی شرایط حال اروپا (نامه در زمان بحران مونیخ نوشته شده است) این اجازه را نمی دهد. من فکر می کنم فراموش کردیم به تو بگوییم از کاغذهای نوشتن، در دستشویی استفاده نکنی چون این کاغذها برای نوشتن است و در چاه دستشویی گیر کرده و مصیبت به بار می آورد.»
اورول در حقیقت با نوشتن این نامه ها به انتقاد از فضای سیاسی روزگار خود می پردازد و سعی می کند با زبان بی زبانی از سیاستمداران زمانه خود انتقاد کند و کشتارهای دسته جمعی انسانی از سوی آلمان‌ها خبر دهد و حتی نسل های آینده را خطاب قرار می دهد که در زمانش چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.
وی حتی در نامه هایش از سختی تهیه غذا برای مرغ و خروس های خود خبر می دهد و به گونه ای و با کنایه از سختی روزگار مسبب همه شرایط موجود را تصمیم گیری عده ای معدود از انسان ها می نویسد و حتی پا را فراتر می گذارد و گرسنگی انسانها در آفریقا و ظهور سازمانها و احزاب مختلف را سوءرفتار انسان ها با یکدیگر عنوان می کند.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khabaronline.ir