به گزارش جام جم آن لاین، میخواهم خواندن كتاب عاشقانهای را بهتان پیشنهاد كنم كه توی تمام لیستهایی كه هر روز بیرون میآید و كتابهایی كه قبل از مرگ باید خواند، بهترین كتاب عاشقانه، بهترین كتابهای همیشه و...را پیشنهاد میكند جای همیشگی دارد.كتابی كه آن را و نویسندهاش را سرآغازی بر رمان نویسی مدرن دانستهاند.كتابی كه الگو و الهام بخش خیلی از داستان نویسان بزرگ بوده.
رمانی كه وقتی خواندیدش محال است فراموشتان شود.رمانی كه هم بهتان لذت میبخشد هم لجتان را در میآورد! یكی از رمانهایی كه شخصیت اولش بیشتر كارهایش را برخلاف میل شما انجام میدهد.هیچ وقت كاری نمیكند كه دل شمای مخاطب كمی راضی شود.همیشه كاری میكند كه هم خودش را پشیمان میكند و هم شما را عصبانی.مثل بعضی از فیلمفارسیها نیست كه همانی بشود كه شما میخواهید.پس تمام اینها را وقت خواندن رمان درنظر بگیرید.بیشتر از این اذیتتان نكنم و رمان را معرفی كنم: مادام بوواری نوشته گوستاو فلوبر كه بیشتر از 200سال از نوشته شدن آن میگذرد و هنوز تر و تازه است.فلوبر این اولین كتابش را اول به صورت پاورقی در مجلهای چاپ كرد.داستان درباره زنی است به اسم اما بوواری كه مردی عاشقش میشود و با او ازدواج میكند اما زن قصه ما از این ازدواج راضی نیست چون او آدمی عصیانگر است و تا آخر هم عصیانگر باقی میماند.آخر داستان را تعریف نمیكنم كه حالتان گرفته نشود.بعد از اینكه رمان در مجله چاپ شد انتشار آن به صورت كتاب خیلی هم آسان نبود و چند سال طول كشید.مدیران مجله كه چاپ آن را قبول كرده بودند از فلوبر خواستند قسمتهایی را حذف كند و قسمتهایی را تغییر دهد.ماكسیم دوكان، دوست دیرین فلوبر برای او نوشت: «تو رمانت را از مطالب بسیار درست ولی بیفایده پركردهای، تا آنجا كه اصل موضوع دیده نمیشود؛ حشو و زواید را بزن، كار سختی نیست.این كار را تحت نظر خودت به آدم وارد و كارآمدی واگذار میكنیم.» فلوبر حتی جرأت نكرد به این نامه جوابی بدهد، فقط در پشت آن كاغذ نوشت: «كاری است غولآسا».بالاخره، چاپ رمان آغاز شد و بلافاصله اعتراض خوانندگان به مجله سرازیر شد؛ مدیران را ترس برداشت و صحنهای از آن را زدند و فلوبر مجبور شد یادداشتی بنویسد و اظهار كند كه «آنچه در مجله آمده تكههایی از رمان است و نه همه آن.»
رمانی كه وقتی خواندیدش محال است فراموشتان شود.رمانی كه هم بهتان لذت میبخشد هم لجتان را در میآورد! یكی از رمانهایی كه شخصیت اولش بیشتر كارهایش را برخلاف میل شما انجام میدهد.هیچ وقت كاری نمیكند كه دل شمای مخاطب كمی راضی شود.همیشه كاری میكند كه هم خودش را پشیمان میكند و هم شما را عصبانی.مثل بعضی از فیلمفارسیها نیست كه همانی بشود كه شما میخواهید.پس تمام اینها را وقت خواندن رمان درنظر بگیرید.بیشتر از این اذیتتان نكنم و رمان را معرفی كنم: مادام بوواری نوشته گوستاو فلوبر كه بیشتر از 200سال از نوشته شدن آن میگذرد و هنوز تر و تازه است.فلوبر این اولین كتابش را اول به صورت پاورقی در مجلهای چاپ كرد.داستان درباره زنی است به اسم اما بوواری كه مردی عاشقش میشود و با او ازدواج میكند اما زن قصه ما از این ازدواج راضی نیست چون او آدمی عصیانگر است و تا آخر هم عصیانگر باقی میماند.آخر داستان را تعریف نمیكنم كه حالتان گرفته نشود.بعد از اینكه رمان در مجله چاپ شد انتشار آن به صورت كتاب خیلی هم آسان نبود و چند سال طول كشید.مدیران مجله كه چاپ آن را قبول كرده بودند از فلوبر خواستند قسمتهایی را حذف كند و قسمتهایی را تغییر دهد.ماكسیم دوكان، دوست دیرین فلوبر برای او نوشت: «تو رمانت را از مطالب بسیار درست ولی بیفایده پركردهای، تا آنجا كه اصل موضوع دیده نمیشود؛ حشو و زواید را بزن، كار سختی نیست.این كار را تحت نظر خودت به آدم وارد و كارآمدی واگذار میكنیم.» فلوبر حتی جرأت نكرد به این نامه جوابی بدهد، فقط در پشت آن كاغذ نوشت: «كاری است غولآسا».بالاخره، چاپ رمان آغاز شد و بلافاصله اعتراض خوانندگان به مجله سرازیر شد؛ مدیران را ترس برداشت و صحنهای از آن را زدند و فلوبر مجبور شد یادداشتی بنویسد و اظهار كند كه «آنچه در مجله آمده تكههایی از رمان است و نه همه آن.»
اما احتیاطكاری مدیران كافی نبود و دولت در این كار دخالت كرد و محاكمات آغاز شد.در 24 ژانویه 1857، فلوبر به اتهام توهین به اخلاقیات آن زمان به دادگاه احضار شد اما بالاخره قسر در رفت و تبرئه شد.با اقتباس از رمان مادام بوواری تاكنون چند فیلم ساخته شده است.رمان را مرحوم مهدی سحابی ترجمه كرده و نشر مركز به چاپ رسانده است.
گردآوری: گروه فرهنگ وهنرسیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir