به گزارش جام جم آن لاین، پیشنهاد این هفته ما به شما خواندن یك رمان است به اسم «زمان لرزه». در این رمان «كیلگور تراوت» داستانهای علمی ـ تخیلی مینویسد كه كسی نظیرشان را ندیده و نخوانده است. او سالهای بسیاری است كه در رمانهای وونه گات حضور دارد؛ از ابتدای دوران نویسندگی او و البته هر بار با شخصیتی جدید و شكلی متفاوت.
وونه گوت در رمان «زمان لرزه» لحظهای خواننده را به حال خودش نمیگذارد و با تكرار مدام این كه او در حال خواندن یك رمان است، خواننده را در جهانی آمیخته از تخیلات و واقعیات رها میكند. او حتی ادعا میكند كه خودش عنان كنترل شخصیتهای رمانش را از دست داده و نمیداند عاقبت هر كدامشان به كجا میانجامد. نه وونه گات و نه تراوت هیچكدام تا نیمههای رمان هم تكلیف خواننده را با موضوع داستان روشن نمیكنند. خیال و واقعیت در «زمان لرزه» به شكل گیجكنندهای در هم آمیخته شده است؛ گیجكنندگیای كه در عین حال شما را به ادامه خواندن تشویق میكند.
وونه گات و كیلگور تراوت در رمان «زمان لرزه» با هم دیدار میكنند. كیلگور بعد از آن كه «زمان لرزه» اتفاق میافتد با آقای نویسنده آشنا میشود، با او دست میدهد و او را همكار عزیز خطاب میكند.
با همه اینها وونه گات ادعا كرده كه كیلگور تراوت وجود خارجی ندارد و زاییده تخیلات ذهنی اوست. حالا كه از مرگ نویسنده محبوب ما 3 سالی میگذرد چه كسی دلش میخواهد باور كند كیلگور تراوت این نویسنده جسور با آن ذهن عجیب و غریب هیچوقت وجود نداشته است و به گفته وونه گات به جای آن كه كاراكتری با ویژگیهای معمول باشد، كاریكاتوریست شخصیت اصلی رمان «زمان لرزه» را میسازد؟ البته تصویری كه وونه گات در داستانهای دیگرش از او ارائه میدهد با تراوت رمان «زمان لرزه» متفاوت است. شخصیتی مضحك، ناخوشایند و حتی رقتانگیز كه مثلا در شاهكار «سلاخخانه شماره پنج» پیرمردی مفلوك است كه تعدادی بچه را اجیر كرده تا برایش روزنامه بفروشند.
وونه گات تا پیش از مرگش، 14 رمان و 3 مجموعه داستان نوشته است. اولین رمانش، «نوازنده پیانو» را در سال 1952 و آخرین رمانش «زمان لرزه» را هم در سال 1997 نوشت. او در این فاصله «شب مادر»، «اسلپ استیك»، «گهواره گربه»، «مجمعالجزایر گالاپاگوس»، «نوازنده پیانو»، «آژیرهای هیولا»، «به خانه میمون خوش آمدید»، «قناری در خانه گربه»، «میان زمان و تیمبوكتو»، «ومپیترز فوماوگرن فلونز» و «صبحانه قهرمان» را هم نوشته و به چاپ رسانده است.
وونه گوت در رمان «زمان لرزه» لحظهای خواننده را به حال خودش نمیگذارد و با تكرار مدام این كه او در حال خواندن یك رمان است، خواننده را در جهانی آمیخته از تخیلات و واقعیات رها میكند. او حتی ادعا میكند كه خودش عنان كنترل شخصیتهای رمانش را از دست داده و نمیداند عاقبت هر كدامشان به كجا میانجامد. نه وونه گات و نه تراوت هیچكدام تا نیمههای رمان هم تكلیف خواننده را با موضوع داستان روشن نمیكنند. خیال و واقعیت در «زمان لرزه» به شكل گیجكنندهای در هم آمیخته شده است؛ گیجكنندگیای كه در عین حال شما را به ادامه خواندن تشویق میكند.
وونه گات و كیلگور تراوت در رمان «زمان لرزه» با هم دیدار میكنند. كیلگور بعد از آن كه «زمان لرزه» اتفاق میافتد با آقای نویسنده آشنا میشود، با او دست میدهد و او را همكار عزیز خطاب میكند.
با همه اینها وونه گات ادعا كرده كه كیلگور تراوت وجود خارجی ندارد و زاییده تخیلات ذهنی اوست. حالا كه از مرگ نویسنده محبوب ما 3 سالی میگذرد چه كسی دلش میخواهد باور كند كیلگور تراوت این نویسنده جسور با آن ذهن عجیب و غریب هیچوقت وجود نداشته است و به گفته وونه گات به جای آن كه كاراكتری با ویژگیهای معمول باشد، كاریكاتوریست شخصیت اصلی رمان «زمان لرزه» را میسازد؟ البته تصویری كه وونه گات در داستانهای دیگرش از او ارائه میدهد با تراوت رمان «زمان لرزه» متفاوت است. شخصیتی مضحك، ناخوشایند و حتی رقتانگیز كه مثلا در شاهكار «سلاخخانه شماره پنج» پیرمردی مفلوك است كه تعدادی بچه را اجیر كرده تا برایش روزنامه بفروشند.
وونه گات تا پیش از مرگش، 14 رمان و 3 مجموعه داستان نوشته است. اولین رمانش، «نوازنده پیانو» را در سال 1952 و آخرین رمانش «زمان لرزه» را هم در سال 1997 نوشت. او در این فاصله «شب مادر»، «اسلپ استیك»، «گهواره گربه»، «مجمعالجزایر گالاپاگوس»، «نوازنده پیانو»، «آژیرهای هیولا»، «به خانه میمون خوش آمدید»، «قناری در خانه گربه»، «میان زمان و تیمبوكتو»، «ومپیترز فوماوگرن فلونز» و «صبحانه قهرمان» را هم نوشته و به چاپ رسانده است.
گردآوری: گروه فرهنگ وهنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir