كوه دماوند كه در شعر معاصر فارسی از آن به عنوان نماد خاموشی و انزوا یاد میشود، امروز سر از خاموشی برمیدارد و به عنوان نخستین میراث طبیعی در بین آثار ملی ایران ثبت میشود.
به گفته مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری كشور پس از ثبت ملی كوه دماوند به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران، مراحل ثبت جهانی آن در یونسكو نیز شروع میشود.
شهرت دماوند تنها به این نیست كه بلندترین كوه ایران و بلندترین آتشفشان خاورمیانه است، بلكه در اساطیر ایران هم مطرح است. دماوند جایی است كه ضحاك، پادشاه ستمگر و اژدهاوش در آن به بند كشیده شده است.
فردوسی در شاهنامه گفته، فریدون هنگامی كه بر ضحاك ماردوش چیره میشود به ناگاه سروشی بر وی فرو میآید و وی را از كشتن ضحاك اژدهاوش باز میدارد. این سروش از فریدون میخواهد كه ضحاك را در كوه دماوند به بند كشد.
با این حال بر اساس روایات اسطورهای كهن، ضحاك در كوه دماون هنوز هم زنده است و در هزاره چهارم باز هم سركشی میكند. بر اساس این روایات، پهلوانی كه میتواند ضحاك را یكسره از بین ببرد گرشاسب، پهلوان افسانهای ایران است.
اما از این روایات اسطورهای كه بگذریم دماوند بعد از انتشار شاهنامه، همچنان در ادبیات فارسی حضور داشته و از آن به عنوان زندان بدكاران یاد شده است.
ناصر خسرو گفته است؛ ز بیدادی سَمر گشتهست ضحاك ـ كه گویند او به بند است در دماوند. سوزنی سمرقندی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، هاتف اصفهانی، امیرخسرو دهلوی، صائب تبریزی و بیدل دهلوی از جمله شاعرانی هستند كه از دماوند به عنوان زندان بدكاران یاد كردهاند.
اما دماوند در در دوران معاصر به خاطره بسیاری از ایرانیها و به ویژه تهرانی تبدیل شده است. در هوای صاف و آفتابی میتوان آن را از تهران و حتی ورامین و قم دید.
با این حال دماوند برای هنرمندان و شاعران صد سال اخیر به نوعی سنگ صبور نیز بوده است. شعر ملكالشعرای بهار در این میان شهرت بیشتری یافته است.
ملكالشعرای بهار قصیده «دماوند» را با مطلع «ای دیو سپیدِ پای در بند ـ ای گنبدِ گیتی، ای دماوند» در سال 1301 سرود. آن طور كه خودش گفته در این سال به تحریك بیگانگان، هرج و مرج قلمی و اجتماعی از یك سو و سستی كار دولت مركزی از سوی دیگر بروز كرده بود.
قصیده «دماوند» پاسخی به این ناآرامیها بود. بسیاری گفتهاند مقصود بهار از این قصیده خودش بوده است. وی از زبان دماوند انزوای خود را شرح داده است.
شهرت دماوند تنها به این نیست كه بلندترین كوه ایران و بلندترین آتشفشان خاورمیانه است، بلكه در اساطیر ایران هم مطرح است. دماوند جایی است كه ضحاك، پادشاه ستمگر و اژدهاوش در آن به بند كشیده شده است.
فردوسی در شاهنامه گفته، فریدون هنگامی كه بر ضحاك ماردوش چیره میشود به ناگاه سروشی بر وی فرو میآید و وی را از كشتن ضحاك اژدهاوش باز میدارد. این سروش از فریدون میخواهد كه ضحاك را در كوه دماوند به بند كشد.
با این حال بر اساس روایات اسطورهای كهن، ضحاك در كوه دماون هنوز هم زنده است و در هزاره چهارم باز هم سركشی میكند. بر اساس این روایات، پهلوانی كه میتواند ضحاك را یكسره از بین ببرد گرشاسب، پهلوان افسانهای ایران است.
اما از این روایات اسطورهای كه بگذریم دماوند بعد از انتشار شاهنامه، همچنان در ادبیات فارسی حضور داشته و از آن به عنوان زندان بدكاران یاد شده است.
ناصر خسرو گفته است؛ ز بیدادی سَمر گشتهست ضحاك ـ كه گویند او به بند است در دماوند. سوزنی سمرقندی، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، هاتف اصفهانی، امیرخسرو دهلوی، صائب تبریزی و بیدل دهلوی از جمله شاعرانی هستند كه از دماوند به عنوان زندان بدكاران یاد كردهاند.
اما دماوند در در دوران معاصر به خاطره بسیاری از ایرانیها و به ویژه تهرانی تبدیل شده است. در هوای صاف و آفتابی میتوان آن را از تهران و حتی ورامین و قم دید.
با این حال دماوند برای هنرمندان و شاعران صد سال اخیر به نوعی سنگ صبور نیز بوده است. شعر ملكالشعرای بهار در این میان شهرت بیشتری یافته است.
ملكالشعرای بهار قصیده «دماوند» را با مطلع «ای دیو سپیدِ پای در بند ـ ای گنبدِ گیتی، ای دماوند» در سال 1301 سرود. آن طور كه خودش گفته در این سال به تحریك بیگانگان، هرج و مرج قلمی و اجتماعی از یك سو و سستی كار دولت مركزی از سوی دیگر بروز كرده بود.
قصیده «دماوند» پاسخی به این ناآرامیها بود. بسیاری گفتهاند مقصود بهار از این قصیده خودش بوده است. وی از زبان دماوند انزوای خود را شرح داده است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: خبرگزاری فارس