جمشید مشایخی
بود در این فیلم من نقش فرمان و کشاورز نقش خان دایی را بازی کنیم. در آن مقطع هر دوی ما بازیگر اداره تئاتر بودیم، نمی‌دانم چه شد که....
 
 پارس توریسم نوشت:
جمشید مشایخی در گفت‌وگویی با ویژه‌نامه نوروزی روزنامه خراسان روایت جالبی از بازی در فیلم‌های «قیصر» و «کمال‌الملک» بازگوکرده است.
 
 برای بازی در قیصر تحت تاثیر تختی بودم
کیمیایی من را به اتفاق محمدعلی کشاورز به استودیوی عباس شباویز دعوت کرد. قرار بود در این فیلم من نقش فرمان و کشاورز نقش خان دایی را بازی کنیم. در آن مقطع هر دوی ما بازیگر اداره تئاتر بودیم، نمی‌دانم چه شد که کشاورز برای بازی در این فیلم نیامد. بنابراین با کیمیایی نزد عباس جوانمرد که مسئول گروه هنر ملی بود رفتیم. او هم بازی در فیلم را نپذیرفت. روزی، من به حیاط استودیوی شباویز رفتم دیدم که کیمیایی، بهروز وثوقی و عباس شباویز کنار هم ایستاده‌اند. کیمیایی به من گفت که جمشید تو نقش خان دایی و ناصر ملک‌مطیعی هم نقش فرمان را بازی کند. در آن مقطع چون علاقه زیادی به جهان پهلوان تختی داشتم و مانند خیلی‌ها عاشق او بودم، برای ایفای نقش خان دایی تختی را الگوی خودم قرار دادم. تصور می‌کردم اگر خان دایی را جای جهان پهلوان تختی بگذارم و تختی پیر شود چه شکلی است. با این احساس نقش خان دایی فیلم «قیصر» را بازی کردم برای درآوردن این نقش خیلی فکر و تحقیق کردم و در ذهن خود، شخصیت و ویژگی‌های جهان پهلوان تختی را به جای خان دایی تداعی کرده بودم.
 
ماجرای جالب بازی در کمال‌الملک
برای درآوردن این نقش من و زنده‌یاد علی حاتمی به کتابخانه مجلس رفتیم، تا بتوانیم هر کتابی درباره استاد کمال‌الملک وجود دارد را امانت بگیریم و مطالعه کنیم. بعد از آن به دیدار شاگردان استاد رفتیم. در آن مقطع سن آنها بالا بود و یکی از آنها قد کوتاهی داشت و شباهتی هم به استاد کمال‌الملک نداشت. ولی آن قدر محو استادش بود که راه می‌رفت و می‌گفت: ببینید من مانند کمال‌الملک قدم می زنم یا خیر؟ شاگردان استاد بسیار به کمال‌الملک اعتقاد داشتند و به وی اهمیت می‌دادند. در تحقیق‌ها و جست‌وجوهایی که انجام دادیم توانستیم مطالب و اطلاعات زیادی درباره کمال‌الملک به دست بیاوریم. هم چنین خاطره‌های دو نوه استاد که مسن هم بودند را گردآوری کردیم. خاطره‌ای برای‌تان می‌گویم که شاید جالب باشد. شبی خواب دیدم که در یک استودیوی صدابرداری هستم و دوستم مصاحبه‌ای از استاد برایم پخش کرد که صدایش صامت بود. از او پرسیدم که صدا ندارد و دوستم گفت به ژست‌هایش نگاه کن. به ناگهان کمال الملک از پرده جدا شد و به سمتم آمد و من احترام گذاشتم. کمال‌الملک از من پرسید: تو می‌خواهی نقش مرا بازی کنی؟ پاسخ دادم: اگر اجازه دهید. از من پرسید که کار نانوا چیست؟ گفتم: نانوا، نان می‌پزد. وی پاسخ داد که تو نمی‌توانی نقش من را بازی کنی. به او گفتم اجازه بدهید درباره نانوا توضیح می‌دهم. ولی پاسخ داد که نمی‌توانی نقش مرا بازی کنی. به من برخورد و گفتم: شما استاد منحصر به فردی هستید و همه ملت ایران، برای تان احترام قائل هستند. من هم در کارم اندکی تبحر دارم. استاد نگاهی به من انداخت و گفت این درست است و تو می‌توانی نقشم را بازی کنی، ناگهان از خواب پریدم. همسرم پرسید چه اتفاقی افتاده است؟ گفتم می‌خواهم به علی حاتمی بگویم که من این نقش را بازی نمی‌کنم. پرسید چرا؟ آیا نقاشی کرده‌ای که بدانی چیست. بنابراین نزد استادی رفتم تا با هنر نقاشی آشنایی پیدا کنم. به هر حال فیلم را بازی کردم و هنگامی که این فیلم اکران شد با یکی از نوه‌های استاد کمال‌الملک مصاحبه کرده بودند. او گفته بود که جمشید مشایخی مانند پدربزرگم است و این نقش را به درستی بازی کرده است.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khabaronline.ir