نویسنده ای عجیب غریب که همه را به اشتباه می انداخت!!!
سومین کتاب از مجموعه داستان های رومن گاری با عنوان «مرگ»، در ایران منتشر شد. سمیه نوروزی، مترجم این کتاب درباره نویسنده ای می گوید که در طول زندگی اش با چندین اسم مستعار رمان نوشت و حتی برگزارکنندگان جایزه گنکور را هم فریب داد...
 سومین کتاب از مجموعه داستان های رومن گاری با عنوان «مرگ»، در ایران منتشر شد. سمیه نوروزی، مترجم این کتاب درباره نویسنده ای می گوید که در طول زندگی اش با چندین اسم مستعار رمان نوشت و حتی برگزارکنندگان جایزه گنکور را هم فریب داد...

رومن گاری در ایران چهره ای شناخته شده است. ترجمه های ابوالحسن نجفی، سروش حبیبی، لیلی گلستان، مهدی غبرایی و ... با اینحال، این دومین کتاب است که از این نویسنده ترجمه می کنید و البته هر دو هم اقبال داشته بین مخاطبان. ولی چرا سراغش رفتید؟ در هر حال قبل از شما ترجمه های مهمی از او انجام شده بود.

- راستش من با رمان «زندگی در پیش رو» با رومن گاری آشنا شدم. کتاب را در یک نشست خواندم و خیلی خوشم آمد. بعدها که دانشجوی زبان فرانسه شدم، همیشه دلم می خواست از نویسنده آن کتاب، کار ترجمه کنم ولی کارهای مهم نویسنده ترجمه شده بود. اصلا هم توی فکر ترجمه داستان نبودم. احساس می کردم ترجمه داستان خیلی سخت تر از رمان است. خلاصه اینکه به طریقی مجموعه داستانی از رومن گاری رسید دستم. بعد از مقایسه مجموعه با ترجمه ابوالحسن نجفی، فهمیدم داستان هایی که استاد نجفی ترجمه کرده اند در این مجموعه نیست، این شد که دست به کار شدم و مجموعه قلابی را ترجمه کردم و حالا هم که «مرگ» چاپ شد.


چرا کسی سراغ داستان های دیگر این نویسنده نرفته بود؟ چون داستان های فوق العاده ای دارد؟ تحلیل شما راجع به این ماجرا چیست؟

- اولا که بین ناشرها معروف است مجموعه داستان نسبت به رمان کمتر اقبال پیدا می کند و در نتیجه فروش کمتری دارد، دوم اینکه کتاب های مطرح تر گاری همه ترجمه شده بود. احتمال هم دارد کسی به ذهنش نرسیده باشد گاری جز داستان هایی که ابوالحسن نجفی ترجمه کرده، داستان های دیگری هم نوشته...

هر دو موردی که گفتید احتمالش هست اما مجموعه داستان «قلابی» فروش خیلی خوبی داشت. «مرگ» هم که تازه درآمده و احتمالا به چاپ دوم می رسد. در حال حاضر «قلابی» به چاپ چهارم رسیده، درست است؟

- بله، چاپ چهارم قلابی در حال اتمام است و از چاپ اول مرگ هم تقریبا چیزی نمانده.

من به متن اصلی یعنی زبان فرانسه آشنایی ندارم اما با کار ترجمه ای که از شما خواندم احساس کردم در ترجمه آثار این نویسنده کار راحتی در پیش نداشته اید. مقصودم این است که در وهله اول ممکن است چون داستان های خوش خوان هستند، ترجمه هم ساده به نظر بیاید ولی بعید می دانم چنین چیزی بوده باشد.

- راستش خودم هم اول همین فکر را می کردم چون داستان هایش را به زبان اصلی در یک نشست می شد خواند. خواندم و تصمیم را گرفتم و نشستم پای کار که دیدم نه، آنطور که فکر می کردم نیست. بعضی جمله ها بسیار طولانی بودند و گاه در یک جمله چند جمله دیگر برای وصف می آمد و با توصیف های دیگر می آمیخت. حفظ سبک نویسنده واقعا سخت بود. از طرفی نباید جمله های طولانی را می شکستم و از طرف دیگر نمی شد از حروف ربطی مثل «که» زیاد استفاده کرد، این بود که بعضی جمله ها را بارها و بارها ویرایش می کردم تا کار تمیز دربیاید و سبک نویسنده حفظ شود؛ مثل پاراگراف اول داستان «عود» توی مجموعه قلابی یا پاراگرافی وسط های داستان «مرگ» که داشت اتاقی پر از نقاشی و نور و مجسمه را وصف می کرد...

من هم دقیقا به خاطر بعضی جملات طولانی گفتم. این داستان ها حاصل چه دوره ای از کار رومن گاری هستند؟ کمی درباره دوره های مختلف نویسندگی اش بگویید.

- رومن گاری در سال 1962 مجموعه داستانی منتشر کرد با نام «به افتخار پیشتازتان سرافرازمان»؛ همان که بعدها با نام «پرندگان می روند در پرو می میرند» بازنشر شد. تا قبل از انتشار این مجموعه، رومن گاری بین سال های 45 تا 60، «تربیت اروپایی» و «پیمان سپیده دم» را منتشر کرده و برای «ریشه های آسمان» جایزه گنکور گرفته بود. با این حساب می شود گفت این داستان ها پس از اولین دوره اوج نویسندگی رومن گاری منتشر شد. می گویم اولین دوره اوج، چرا که رومن گاری در دهه شصت و بعد از انتشار مجموعه داستانش، رمان های درخشانی چون «خداحافظ گری کوپر» و «لیدی ال» و «سگ سفید» را نوشت. بعد که از سبک نوشتنش خسته شد، به نام مستعار «امیل آژار» رو آورد و با این نام نیز به اوج رسید و در سال 75 به خاطر «زندگی در پیش رو» بار دیگر جایزه گنکور را به خود اختصاص داد.


البته مسئولان جایزه گنکور را فریب داد!

- دقیقا. چون جایزه گنکور فقط یک بار به هر نویسنده ای داده می شود. رومن گاری تنها نویسنده ای است که این جایزه را دو بار گرفته. یک بار با نام رومن گاری به خاطر «ریشه های آسمان» و بار دیگر با نام امیل آژار برای «زندگی در پیش رو». چندی پیش از یکی از استادان ادبیات قرن بیستم فرانسه در دانشگاه سوربن پاریس سوال کردم چرا فرانسوی ها زیاد به رومن گاری بها نمی دهند، کمی که به حرف هایش گوش دادم، پرسیدم آیا این بها ندادن به خاطر این نیست که رومن گاری یک جورهایی جامعه ادبی و دست اندرکاران ادبیات آن کشور را دست اندخت؟

حرفم را تصدیق کرد ... در مقدمه «مرگ» هم آورده ام؛ رومن گاری حتی در جواب بعضی منتقدها که شک کرده بودند به وجود خارجی شخصی به نام آژار، گفته بود کتاب های آژار را خوانده و کار آن جوانک را پسندیده... برای دریافت جایزه گنکور هم یکی از خویشاوندانش را جای خودش به مراسم فرستاده بود...با ترجمه «مرگ»، پرونده ترجمه آثار این نویسنده در ایران تمام شد؟ یعنی می خواهم بدانم کار دیگری از رومن گاری مانده که ترجمه نشده باشد؟- رومن گاری کار ترجمه نشده زیاد دارد اما اسم و رسم دارها و جایزه گرفته ها، ترجمه شده.



گردآوری :  گروه  فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: روزنامه هفت صبح


  مطالب پیشنهادی:
اعتراف رضا عطاران و هتریک مهناز افشار
نیکول کیدمن،کامرون دیاز و 8 زن برتر در فیلم های ورزشی+ تصاویر
آنجلینا جولی، رهبر مقابله با تجاوزات جنسی در مناطق جنگی +تصاویر
زوج جنجالی هالیوود، برد پیت و آنجلینا جولی بر فرش قرمز فیلم «شیطان صفت»+ تصاویر
عکس های برگزیده مسابقه نشنال جئوگرافیک از جهان+ تصاویر