اروين يالوم، نویسنده رمان معروف وقتی نیچه گریست با «مامان و معنی زندگی» به دنیای روان شناسی و ادبیات ایران برگشته است
«وضعیت: نایاب» اگر تا همین هفته پیش به هر کدام از سایتهای فروش کتاب اینترنتی سر میزدید و میخواستید «وقتی نیچه گریست» یا «مامان و معنی زندگی» اروین یالوم را بخرید، با همین عبارت رو به رو میشدید. در کتاب فروشیها هم وضع همین است. کتاب در طول هفت ماه دو تا چاپ خورده و حالا سر چاپ سوم نایاب شده است. از آن طرف مهدی غبرایی هم دست گذاشته روی آخرین کتاب استاد- چشم در چشم خورشید- و به همین زودی میفرستدش به بازار. همه اینها یعنی این که اروین یالوم دارد جای خودش را بین کتاب خوانهای ایرانی باز میکند. آقای روان درمانگر دارد جلسههای روان درمانیاش را به داستان تبدیل میکند و چون جنس ادبیات را میشناسد، خوب هم دارد این کار را انجام میدهد. او غیر از این که روان درمانگر کار درستی است و نامش حتی در کتابهای دانشگاهی ثبت شده، نویسنده درست و درمانی هم هست و ژانر «داستانهای روان درمانی» را به دنیای قصههای امروزی اضافه کرده است. میخواهیم با هم سرکی بکشیم به دنیای روان درمانگر 78 ساله ای که همه بخش مفید عمرش را روی صندلی روان درمانگری و پشت میز تحریر گذرانده است و درباره این ژانر حرف بزنیم.
همه چیز از جشن تولد نه سالگی اش شروع شد، وقتی که اروین کوچولو اوریون گرفته بود و توی اتاق کوچک بالای مغازه خواربارفروشی پدر اوقات تلخش دراز کشیده بود. بستگان روسش هر کدام چیز کوچکی آورده بودند: فرفره، توپ، یک دست سرباز عروسکی امریکایی، یک سطل قطعههای خانه سازی و نسخه ای از کتاب «جزیره گنج» استیونسن. برای اروین که از ول گشتن در خیابان فقیرنشین و خطرناک سیتون نیویورک متنفر بود، بهترین هدیه همان کتاب عمه لی بود.
خودش تعریف میکند که «به محض رفتن عمه شروع به ورق زدن، بلعیدن تصاویر و بالاخره خواندن کتاب کردم. در عرض چند دقیقه درد بناگوشهای ورم کرده فراموش شد، از تخت کوچکم در گوشه اتاق غذا خوری آپارتمانمان که سوسک از آن بالا میرفت، به دنیای سحرآمیز رابرت لوئیس استیونس قدم نهادم» بعد از آن دیگر هیچ وقت نه داستانها دست از سر اروین برداشتند و نه اروین دست از سر داستانها. اجازه داشت دو روز در هفته با دوچرخه واشنگتن را رکاب بزند و از کتاب خانههای مرکزی اش خوراکهای فکرش را درو کند. چون پدر و مادرش بیسواد بودند و کسی هم راهنمایش نبود، همین جور ذوقی کتاب خواند.
خودش تعریف میکند که «به محض رفتن عمه شروع به ورق زدن، بلعیدن تصاویر و بالاخره خواندن کتاب کردم. در عرض چند دقیقه درد بناگوشهای ورم کرده فراموش شد، از تخت کوچکم در گوشه اتاق غذا خوری آپارتمانمان که سوسک از آن بالا میرفت، به دنیای سحرآمیز رابرت لوئیس استیونس قدم نهادم» بعد از آن دیگر هیچ وقت نه داستانها دست از سر اروین برداشتند و نه اروین دست از سر داستانها. اجازه داشت دو روز در هفته با دوچرخه واشنگتن را رکاب بزند و از کتاب خانههای مرکزی اش خوراکهای فکرش را درو کند. چون پدر و مادرش بیسواد بودند و کسی هم راهنمایش نبود، همین جور ذوقی کتاب خواند.
اول کتابهای قفسه زندگی نامه را از «A» (آدامز) تا «z» (زرتشت) خواند اما فهمید که داستانها از زندگی خود آدمها جالبترند. کم کم یک کتابخوان حرفه ای شد و به کمتر از داستایوفسکی و تولستوی رضایت نمیداد. همان موقعها هم فکر میکرد که «نوشتن یک رمان خوب لطیفترین کاری است که از عهده بشر بر میآید»
اما اروین یهودی بود و آن موقعها در دهه 40 یهودیها دوست داشتند یا بچه شان مثل خودشان تاجر شود یا مثل همسالانشان پزشک. اروین میدانست که تخصص روان پزشکی به حرفهای تولستوی و داستایوفسکی شبیهتر است و برای همین پزشکی خواند. غرق شدن در کتابهای آکادمیک پزشکی ذوق قصه گوییاش را برای مدتی کور کرد اما به محض شروع کار روان پزشکی دوباره حسش بیدار شد.
اما اروین یهودی بود و آن موقعها در دهه 40 یهودیها دوست داشتند یا بچه شان مثل خودشان تاجر شود یا مثل همسالانشان پزشک. اروین میدانست که تخصص روان پزشکی به حرفهای تولستوی و داستایوفسکی شبیهتر است و برای همین پزشکی خواند. غرق شدن در کتابهای آکادمیک پزشکی ذوق قصه گوییاش را برای مدتی کور کرد اما به محض شروع کار روان پزشکی دوباره حسش بیدار شد.
و داستانهای روان درمانی به وجود آمدند
دکتر یالوم آن قدر کار و رشته اش – که یک جورهایی گوش دادن به قصه زندگی مردم و تغییر دادن آنها بود- را دوست داشت که به یکی از بزرگترین روان پزشکهای دوره اش تبدیل شد.
او بعدها یک کتاب دانشگاهی اما خوش خوان «گروه درمانی» نوشت که به 12 زبان دنیا ترجمه و تدریس شد. او آن قدر در رویکرد درمانی اش – روان کاوی وجودی – مشهور شد که همین الان اگر در هر جای دنیا بخواهند نام چهار نفر در این رویکرد را ببرند، یکی اش یالوم است و کتاب «موهبت درمان» او که در ایران به نام «هنر درمان» ترجمه شده است؛ کتاب بالینی گروهی از روان شناسهای بالینی است.
اما فکر میکنید اولین کتاب این استاد روان پزشکی دانشگاه استنفورد با این رزومه درخشان آکادمیک چیست؟ یک رمان عجیب و غریب و نازک به نام «هر روز کمی به هم نزدیکتر» که در واقع دو تا نویسنده دارد، یک روان درمانگر و یک بیمار که برداشتشان از هر جلسه درمانی را نوشته اند و گذاشتهاند کنار هم. درمانگر خود یالوم است و درمان جو هم یکی از مریضها. و به این ترتیب اولین رمان روان درمانی به معنایی که خود یالوم مد نظرش بود، خلق شد.
او بعدها یک کتاب دانشگاهی اما خوش خوان «گروه درمانی» نوشت که به 12 زبان دنیا ترجمه و تدریس شد. او آن قدر در رویکرد درمانی اش – روان کاوی وجودی – مشهور شد که همین الان اگر در هر جای دنیا بخواهند نام چهار نفر در این رویکرد را ببرند، یکی اش یالوم است و کتاب «موهبت درمان» او که در ایران به نام «هنر درمان» ترجمه شده است؛ کتاب بالینی گروهی از روان شناسهای بالینی است.
اما فکر میکنید اولین کتاب این استاد روان پزشکی دانشگاه استنفورد با این رزومه درخشان آکادمیک چیست؟ یک رمان عجیب و غریب و نازک به نام «هر روز کمی به هم نزدیکتر» که در واقع دو تا نویسنده دارد، یک روان درمانگر و یک بیمار که برداشتشان از هر جلسه درمانی را نوشته اند و گذاشتهاند کنار هم. درمانگر خود یالوم است و درمان جو هم یکی از مریضها. و به این ترتیب اولین رمان روان درمانی به معنایی که خود یالوم مد نظرش بود، خلق شد.
داستان روان درمانی یعنی چه؟
داستانهای روان درمانی قبل از یالوم هم وجود داشتند اما اولین بار او بود که فهمید میشود این داستانها، هم بار آموزشی داشته باشند و هم لذت ایجاد کنند، داستانهایی که دو شخصیت محوریشان همیشه یک مراجع و یک روان درمانگر هستند.
داستانهای روان درمانی قبل از یالوم هم وجود داشتند اما اولین بار او بود که فهمید میشود این داستانها، هم بار آموزشی داشته باشند و هم لذت ایجاد کنند، داستانهایی که دو شخصیت محوریشان همیشه یک مراجع و یک روان درمانگر هستند.
شخصیتها: بر خلاف داستانهای قبلی این تیپی، بعد از یالوم دیگر داستانها فقط گزارش جذاب شده ای از زندگی یک بیمار روانی و نحوه درمانشان نیستند.
روان درمانگرها هم در داستانهای یالوم شخصیتی خاکستری دارند. آنها هم مثل درمان جویانشان زندگی شخصی دارند، ناتوانیهای بدجور دارند و همراه با درمانجویان خود آخر هر دوره درمان به یک آدم دیگر تبدیل میشوند. در بسیاری از داستانهای یالوم گاهی حتی جای درمانگر و درمان جو عوض میشود و درمان جو درمان گر را خوب میکند.
مثلا در نیمه داستان معروف «وقتی نیچه گریست» برویر روانکاو به در خواست «سالومه» - معشوقه نیچه- و به خاطر این که آینده فلسفه دنیا در خطر است، کلک میزند و به عنوان یک درمان جو با نیچه رو به رو میشود اما بازی کم کم شکل واقعیت میگیرد و برویر مشکلات روانی خودش را به واسطه نیچه حل میکند! یا در داستان «همنشینی با پائولا» (از مجموعه مامان و معنی زندگی) روان درمانگر کاملا تحت تاثیر حرفهای یک بیمار سرطانی لاعلاج قرار میگیرد. در یک جمله در داستانهای روان درمانی هم درمانگر و هم درمان جو «شخصیت» هستند، نه «تیپ»
زاویه دید: داستان میتواند هم از زبان درمانگر روایت شود، هم از زبان درمان جو و هم از زبان یک دانای کل که به ذهنیتهای هر دو طرف آگاه است. گاهی حتی یالوم مثل داستان مامان و معنی زندگی همه داستان را به یک جریال سیال ذهن تبدیل میکند و خودش، هم درمانگر و هم درمانجوی خودش میشود.
لوکیشن: معمولا یکی از لوکیشنها ی تکرار شونده داستان، مطب یک روان درمانگر است و بیشتر دیالوگهای تکان دهنده همان جا بیان میشوند. البته یالوم آن قدر خلاق است که مثل رمان وقتی نیچه گریست، لوکیشن روان درمانی را به یک گورستان ابری یا مثل داستان کوتاه «طلسم گربه مجار» - از داستانهای مجموعه مامان و معنی زندگی – به یک اتاق خواب کاملا تخیلی بکشاند.
موقعیتهای دراماتیک: یالوم استاد در آوردن موقعیتهای داستانی از جریان روان درمانی است. غیر از روایتهایی که درمان جوها در جلسه درمان از زندگی شان دارند، گاهی شکل روان درمانی هم موقعیت آفرین میشود. مثلا در داستان «رویارویی دو جانبه» مراجع که یک زن غر غروی خسیس است و به عنوان یک تکلیف درمانی دارد نوار جلسه قبلش را گوش میدهد، خیلی اتفاقی با حرفهای بیپرده و ناجور روان درمانگر در مورد خودش رو به رو میشود، حرفهایی که روان درمانگر برای استفاده در یک جلسه گروهی حرفه ای ضبط میکرده و اشتباهی هم روی نوار خودش ضبط شده و هم روی نوار درمانجو! از این جور موقعیتها فراوان در داستانهای یالوم پیدا میشود.
واقعی یا غیر واقعی: معمولا داستانهای یالوم پایه ای در واقعیت دارند. در داستان کوتاه «هفت درس پیشرفته در درمان سوگ» حتی شخصیتهای داستان هم واقعی هستند. معمولا یالوم یا از بیمارانش اجازه میگیرد و مثل داستان «همنشینی با پائولا» با تغییر نام داستان، روان درمانیاش را تعریف میکند یا از مجموعه دانش وسیعی که از تاریخ فلسفه، روان شناسی و آرشیو وسیع پروندههای بیمارانش دارد، الهام میگیرد و یک داستان ساختگی درست میکند.
مثلا در «وقتی نیچه گریست»، یالوم نیچه را به واسطه معشوقه اش سالومه با یک روانکاو به نام برویر- همکار فروید و یکی از مبدعان روانکاوی- رو به رو میکند، در صورتی که این نیچه و برویر با این که در یک دوره و یک قاره زندگی میکردند، هیچ وقت همدیگر را ندیند. یا در داستان «طلسم گربه مجار» یالوم اساسا یک موقعیت سوررئال را میآفریند و گربه ای افسانه ای و شر را روان درمانی میکند!
همه کتابهای داستانی آقای دکتر
یالوم، یک دور تمام
اروین یالوم را بچههای تحصیلات تکمیلی روان شناسی بالینی حتما میشناسند. اسم او در فصل روان درمانی وجودی همه کتابهای نظریههای روان درمانی آمده است. با وجود خوش خوان بودن کتابهای تخصصی یالوم متاسفانه از این دسته فقط «هنر درمان» او در ایران ترجمه شده است. به هر حال ما در این معرفی فقط به کتابهای داستانی استاد بسنده کرده و تخصصیها را گذاشته ایم برای متخصصها. امتیازها هم ستارههایی هستند که سایت گود ریدز به کتابهای یالوم داده است.
****ترجمه شده
وقتی نیچه گریست ( 1992)
داستان در اروپای آخر قرن نوزدهم میگذرد، وقتی که نیچه میگرن شدیدی پیدا کرده. برویر – همکار فروید- دارد به این نتیجه میرسد که میشود با سخن گفتن و تخلیه هیجانی هم بیماران را درمان کرد و فروید هنوز دانشجویی است که از کار برویر خوشش آمده. یالوم همه اینها را میگذارد کنار هم تا نیچه حالش بهتر شود، اما این نیچه است که حال برویر را بهتر میکند.
وقتی نیچه گریست ( 1992)
داستان در اروپای آخر قرن نوزدهم میگذرد، وقتی که نیچه میگرن شدیدی پیدا کرده. برویر – همکار فروید- دارد به این نتیجه میرسد که میشود با سخن گفتن و تخلیه هیجانی هم بیماران را درمان کرد و فروید هنوز دانشجویی است که از کار برویر خوشش آمده. یالوم همه اینها را میگذارد کنار هم تا نیچه حالش بهتر شود، اما این نیچه است که حال برویر را بهتر میکند.
*** ترجمه نشده
هر روز کمی به هم نزدیک تر ( 1974)
اولین کتاب یالوم، داستان دو سال روان درمانی «جینی»، زنی که روان پزشکها به او برچسب «اسکیزوئید» زده اند. داستان این کتاب به شیوه روایت موازی پیش میرود. جینی از دیدگاه خودش جلسه درمان را روایت میکند و یالوم از دیدگاه خودش. سوءتفاهمهایی هم که این وسط پیش آمده واقعا خواندنی اند.
****ترجمه نشده
شفای شوپنهاور (2004)
یالوم باز هم رفته سراغ فیلسوفها و حرفهای روان درمانگرشان. این بار مرگ به سراغ یک روان درمانگر میآيد. او میفهمد که به زودی خواهد مرد. پس میرود تک تک بیمارانش را پیدا کند تا ببیند آیا روان درمانیاش موثر بوده یا نه. یا آنهایی که درمان را قطع کرده اند حالا حالشان خوب است یا نه. این وسط میرسد به بیماری که مشکلاتش را با خواندن کتابهای شوپنهاور حل کرده است! روان درمانگر متعجب میشود و او را به گروه درمانی اش دعوت میکند.
**** ترجمه شده
مامان و معنی زندگی (1999)
این کتاب، مجموعه شش داستان روان درمانی است. چهار داستان اول کتاب واقعی هستند و دو داستان آخر با الهام از واقعیت نوشته شده اند. در این داستانها دغدغه معنا داشتن زندگی و رو به رو شدن با مرگ تمهایی هستند که زیاد تکرار میشوند.
داستانی که نامش روی جلد رفته هم داستان واقعی خود یالوم در مورد رابطه سردی است که در کودکی با مادرش داشته.
مامان و معنی زندگی (1999)
این کتاب، مجموعه شش داستان روان درمانی است. چهار داستان اول کتاب واقعی هستند و دو داستان آخر با الهام از واقعیت نوشته شده اند. در این داستانها دغدغه معنا داشتن زندگی و رو به رو شدن با مرگ تمهایی هستند که زیاد تکرار میشوند.
داستانی که نامش روی جلد رفته هم داستان واقعی خود یالوم در مورد رابطه سردی است که در کودکی با مادرش داشته.
****زیر چاپ
چشم در چشم خورشید ( 2008)
اروین یالوم در آخرین رمانش دست گذاشته روی یکی از اساسی ترین دغدغههای انسان، هراس از مرگ. کلا روان درمان گرهای وجودی چهار تا چیز برایشان خیلی مهم است ، مرگ، معنی زندگی، مسوولیت و آزادی. این چهار دغدغه را هم مرتب در داستانهایشان تکرار میکنند. مهدی غبرایی این کتاب را ترجمه کرده اما باید به بازار بیاید تا ببینیم او از پس یالوم بر آمده یا نه.
**** ترجمه نشده
جلاد عشق( 1989)
یکی از مشهورترین و پر فروشترین کتابهای یالوم. در این کتابها مثل مامان و معنی زندگی یک مجموعه داستان از موقعیتهای مختلف روان درمانی کنار هم چیده شده اند.
یکی از مشهورترین و پر فروشترین کتابهای یالوم. در این کتابها مثل مامان و معنی زندگی یک مجموعه داستان از موقعیتهای مختلف روان درمانی کنار هم چیده شده اند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه هشمهری جوان/ شماره 234/ سعید بی نیاز
بازنشر اختصاصی سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
سرک کشیدن به دنیای شادِ پدر ادبیات آمریکا
داستاننویسان جوانمرگ شده!!
حقایقی بسیار جالب در مورد چارلز دیکنز!!
رابطه نوشتن و آرامش!
صادق هدایت چگونه خودکشی کرد؟!